کتاب خانه درختی سحر آمیز 12 (خرس های قطبی پس از خواب زمستانی)

کتاب خرس های قطبی پس از خواب زمستانی دوازدهمین جلد از مجموعه‌ی خانه درختی سحرآمیز نوشته‌ی مری پوپ آزبرن و ترجمه‌ی محمد قصاع از سوی نشر پیکان به چاپ رسیده است.

این کتاب ماجرای سفر خیالی، جذاب و آموزنده برادر وخواهری به نام های جک و آنی است، آن ها توسط جغدی در جنگل با کتابدار ساحری به نام "مورگان" آشنا می شوند. مورگان به آنها کتابی با عنوان "ماجراجویی در قطب شمال" می دهد، آن دو برای حل چیستان مطرح شده در کتاب به طور خیالی به قطب شمال سفر می کنند. جک و آنی در هر فصل از کتاب با موارد جالب و آموزنده ای از شرایط زندگی در قطب شمال روبرو می شوند. آنها در این سفر با مرد شکارچی برخورد می کنند که به کمک او با موارد متعددی چون: شکار فک، ساخت خانه های برفی، سفر با سورتمه، زندگی بچه خرس های قطبی، شفق یا نورهای شمالی و ... آشنا می شوند. در فصل آخر کتاب بعد از یک سفر هیجان انگیز جک و آنی در حالی که جواب چیستان را پیدا کرده و همچنین با کسب تجربه های فراوان زندگی در قطب شمال به خانه ی مورگان در جنگل بازمی گردند.

کودکان و نوجوانان با مطالعه این داستان جذاب و خیالی دچار کاووش ذهنی  و فکری درباره ی قطب شمال و نوع زندگی مردم آن می شوند و درپایان کتاب به یک جمع بندی کلی از موضوعاتی که در روند داستان با ان ها مواجه شدند می رسند.

فهرست

  1- جدی هستی؟ 2- زوزه 3- حرکت! 4- خانه برفی 5- گرفتمت! 6- خرس های پرنده 8- چیستان حل شد 9- اوه نه، یکی دیگر! 10- کتابداران ارشد

برشی از متن کتاب

سورتمه بی سر و صدا بر دشت یخ زده می سرید و پیش می رفت. شکارچی فک کنار آن می دوید. گاهی شلاقش را بریخ ها می کوفت و صدای بلندی پدید می اورد. آفتاب پس تپه های یخی فرو می رفت، توده های برف شبیه مجسمه های سفید بزرگ بودند. آنگاه ماه کامل نارنجی در آسمان بالا رفت. پرتو ماه خانه برفی گرد و کوچکی را در برابر آشکار کرد. سنگ ها از سرعت شان کاستند و بعد توقف کردند. جک از سورتمه پیاده شد. آنی رفت تا کمک کند سنگ ها را باز کنند. جک کتابش را درآورد تا مطالبی درباره ی خانه های یخی بخواند: بومیان قطب شمال به خانه، "ایگلو" می گویند. خانه با تکه های یخ ساخته می شود. برف خشک ماده خوبی برای خانه سازی است چون گرما را داخل خانه نگه می دارد. دمای داخل خانه بخی می تواند 65 درجه فارنهایت گرم تر از دمای بیرون باشد. جک دفترش را بیرون آورد. او دستکشش را برای مدت کوتاهی درآورد و نوشت: (ایگلو یعنی خانه) آنی گفت: ((جک، بیا!)) او و شکارچی فک کنار ایگلو منتظرش بودند.

نویسنده: مری پوپ آزبرن مترجم: محمد قصاع انتشارات: پیکان