loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خانه خوبرویان خفته - کاواباتا

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتابِ خانه‌ خوبرویان خفته اثر یاسوناری کاواباتا و ترجمه‌ی رضا دادویی در انتشارات سبزان به چاپ رسیده است.

این اثر که برای اولین بار در سال 1961 به چاپ رسیده، توانسته است جایزه‌ی نوبل ادبیات را به عنوان بهترین رمان قرن ژاپن از آن خود کند. کتاب حاضر در بردارنده سه داستان است که در عین جدا بودن از هم اما دارای شباهت‌های محتوایی و حتی فرمی با هم هستند. در تمام این سه داستان، انسان قرن حاضر با تمام ویژگی‌هایش هم‌چون تنهایی و انزوا، روابط آمیخته با لذت و گناهش، و نیز بی‌رحمی‌ها و قساوت‌هایش در کنار دل‌نازکی و مهربانی‌اش به نمایش گذاشته شده است. با توجه به اینکه ظرافت‌های مفهومی در این اثر با قدرت تمام خودنمایی می‌کنند، لذا ممکن است مخاطبان احساس نمایند که تمام آنچه را که باید، متوجه نشده‌اند، که این امر طبیعی است و می‌توان گفت هر کس می‌تواند بهره‌ای متناسب با فهم و دانش خود از کتاب برده و بخش یا زوایای چندی را درک نماید. در هر صورت خانه خوب‌رویان خفته مکانی است که به ازای دریافت مبلغی از مردان مسن، اجازه ماندن آنها در طول شب، در کنار دختران زیبارویی که خفته‌اند؛ داده می‌شود. این مردان در طول شب، حق هیچ‌گونه دست درازی یا آسیبی به این زیبارویان را ندارند. داستان این بخش مربوط به پیرمردی (اگوچی) است که پس از آشنا شدن با چنین مکانی چندین بار به آن راه یافته و هر بار با دختری متفاوت روبه‌رو شده است و پنج بار حضور او باعث تداعی خاطرات و اتفاقاتی برای او می‌گردد که محتوای داستان را شکل می‌دهد. داستان دیگر که در بستری سورئال رخ می‌دهد با عنوان «دست»، روایت‌گر قرض گرفتن دست دختری زیباروست که به مرد جوانی به مدت یک شب داده می‌شود و ماجراها و گفتگوهایی که با بردن این دست از کتف جدا شده دختر که روح او در آن دمیده شده، داستان این بخش را شکل می‌دهد. داستان «پرندگان و حیوانات دیگر» نیز دیگر داستان این اثر است که در این داستان نیز مرور خاطره‌ها و تداعی اتفاقات، حرف اول را می‌زند و این بار قصه مردی جوان در مسیر رسیدن به سالن رقصی را بیان می‌کند که هجوم خاطرات و تداعی‌های فراوان، محتوای داستان را شکل می‌دهند.


فهرست


دست پرندگان و حیوانات دیگر خانه خوبرویان خفته

برشی از متن کتاب


دست دخترک که دیگر مال من شده بود و جای دست واقعی مرا گرفته بود، گوش راستم را پوشاند. درست است که آن دست متعلق به من بود ولی به نظر می‌رسید حرکتی که کرد؛ به اختیار من نبود. گویی خودش این‌گونه اراده کرده؛ از اعماق وجودش. بنابراین آن جدایی به صورت کامل صورت نپذیرفته بود. تپش، صدای تپش. صدای تپش دست راست واقعی خودم را شنیدم. دست راست دخترک، همراه با دست راست واقعی خودم که در آن دست قرار داشت، گوشم را گرفته بود؛ دست واقعی خودم گرم بود و طبق گفته‌های دست دخترک، تنها به طوری محسوس کمی از انگشتان دست قرض گرفته شده سردتر بود. «من شیاطین را از تو دور می‌کنم». ناخن انگشت کوچک دست دخترک که بزرگ، ظریف و زیبا بود، موذیانه و به آرامی در گوشم فرو رفت. سرم را تکان دادم. دست چپم که از اول مال خودم بود، مچ دست راستم را که در واقع مال دخترک بود، گرفت. وقتی سر برگرداندم، انگشت کوچک دست دخترک را دیدم. چهار انگشت دست دخترک، دستی را که من از شانه‌ام درآورده بودم، گرفته بود. انگشت کوچک دست به تنهایی که در واقع باید گفت به تنهایی آزاد بود تا خم شود، روی دست سابق من قرار داشت. نوک ناخن آن، دست راست واقعی مرا به آرامی لمس می‌کرد. آن انگشت طوری خم شده بود که تنها از دست نرم آن دختر بر می‌آمد و غیر ممکن بود دست مردی درشت استخوان و دارای مفصل‌های سفت بتواند آن کار را انجام بدهد. انتهای آن انگشت زاویه‌ای عمودی داشتو در نخستین مفصل طوری خم شده بود که بازهم زاویه‌ای عمودی تشکیل می‌داد. به این ترتیب یک چهار ضلعی درست شده بودکه ضلع چهارم آن را انگشت دیگری که انگشتر در آن قرار داشت؛ تشکیل می‌داد. پنجره‌ای مستطیل شکل در برابر چشمان من ایجاد شده بود. به عبارت دیگر آن مستطیل همچون روزنه‌ای به شمار می‌رفت که بزرگ‌تر از عدسی چشم نبود؛ ولی نمی‌دانم چرا به نظر من به شکل پنجره آمد. نوعی پنجره که همه چیز از میان آن دیده می‌شد. پنجره‌ای از یک انگشت کوچک به اندازه‌ی عدسی چشم، و آن‌قدر سفید که می‌درخشید. آن پنجره را نزدیک یکی از چشمانم آوردم و چشمدیگرم را بستم. دست پرسید: «اوه خیلی جالبه، عین شهر فرنگ! می‌بینی؟» «اتاق تاریک و قدیمی خودم، و پنج چراغ شو...» قبل از اینکه جمله‌ام را به پایان برسانم، ناگهان فریاد زدم: «نه، نه. اونو هم می‌بینم.

نویسنده


یاسوناری کاواباتا متولد 1899 در ژاپن می‌باشد. او در آزمون ورودی دانشگاه سلطنتی توکیو در رشته‌ی زبان انگلیسی پذیرفته شده و پس از تغییر رشته، در رشته‌ی ادبیات ژاپنی در سال 1924 فارغ‌التحصیل شد. کار حرفه‌ای وی با داستان «رقاصه‌ی ایزو» شروع شد و با رمان «سرزمین برفی» به جایگاه شایسته و بایسته‌ی خود به عنوان یکی از مهم‌ترین نویسندگان ژاپن دست یافت. در سال 1972 با خودکشی به زندگی خود پایان داد. آثاری از نویسنده: دار و دسته‌ی اسکارلت در آساکوزا ... آوای کوهستان ... دریاچه ... استاد تخته نرد ... افسانه‌های جادوگری

  • برنده جایزه نوبل ادبیات
  • برگزیده به عنوان بهترین رمان قرن ژاپن
  • نویسنده: یاسوناری کاواباتا
  • برگردان: رضا دادویی
  • انتشارات: سبزان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خانه خوبرویان خفته - کاواباتا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل