loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب خانه ای از آن دیگری - موسوی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب خانه ای از آن دیگری اثر محبوبه موسوی توسط نشر مرکز به چاپ رسیده است.

کتاب حاضر مجموعه ی دو داستان خواندنی تحت عناوین "خانه ای از آن دیگری" و "لنگه کفش ها" را در برمی گیرد. نویسنده در طول محتوای هر یک از این داستان ها، با شخصیت سازی های تاثیرگذار و تشریح قصه هایی جذاب، خواننده را مجذوب روایت های خویش ساخته و او را تا پایان با خود همراه می کند. مولف، در داستان "خانه ای از آن دیگری"، روایتی پر رمز و راز و مهیج را ارائه می دهد که شخصیت اصلی قصه ی آن، مردی متاهل است و با همسرش زیبا که پزشک عمومی می باشد و در رشته ی زنان تحصیل می کند زندگی می کند. در ابتدای داستان می خوانیم که این مرد در قهوه خانه ای حضور داشته و برای حاضرین موجود در این مکان، از ماجرایی جذاب که چندی پیش برایش رخ داده سخن گفته و ذهن تمامی آن ها را به سوی صحبت های خود معطوف می نماید. در واقع این ماجرا از جایی آغاز می گردد که مرد مذکور با دوستش "حمید" برای رفتن به شهری دور افتاده به نام "ماسولقان" قرار می گذارد؛ حمید، مهندس راه است که موظف می باشد با گروه خود جهت خاکبرداری به این منطقه برود. با رسیدن زمان موعود، راوی قصه که شب پیش با همسرش مشاجره ای مفصل داشته، صبح گاه و بی خبر از خانه خارج شده و به راه می افتاد. اما به محض رسیدن به مکان مورد نظر، حمید با وی تماس گرفته و سفرشان را به تاخیر می اندازد. راوی نیز بدون این که چیزی از رسیدنش به محل قرار بگوید، تصمیم می گیرد به سفر خود در این بیابان بی آب و علف ادامه دهد. وی هم چنان در مسیر ناشناس پیش رویش حرکت می کند تا این که در دهکده ای ویران و مخروبه که هیچ ساکنی ندارد، با زنی عجیب رو به رو می شود که نوزادی را در بغل دارد. این رویارویی مرد قصه را با ماجراهایی پر کشش و هیجان انگیز مواجه ساخته و داستانی جذاب را خلق می کند.


برشی از متن کتاب


قیقاج واقعیت مسلم، داستان این است که مردگان داستان تعریف نمی کنند. مرد سینی چای را یک دستی گرفته بود و در حالی که یک پایش را روی زمین می کشید لخ لخ کنان خودش را به میز من رساند. - آقا فرمایشی بود؟ - چای لطفا. پسر جوانی وارد شد و پرسید: این ابو طیاره ی دم در مال کیه؟ چند نفری که در انتهای سالن مشغول بازی ورق بودند سر چرخاندند به سمت صدا و بعد همه با هم بیرون رفتند تا ماشین را نگاه کنند. مرد رو به رویم گفت: بی خیال اونا! داشتی می گفتی توی جاده بی هدف می رفتی، بعد؟ زنگ صدایش طنین دل نشینی داشت، شبیه صدای گوینده های رادیو یا دوبلورها. خواستم بگویم چه صدایی داری ولی سکوت کردم. مردهایی که دسته جمعی به تماشای ماشینم رفته بودند، بی هیاهو با هم برگشتند و در سکوت سر جای شان نشستند. کمی بعد پچ پچه ای در گرفت و مثل موج بالا رفت. از جسدی حرف می زدند که پلیس در ان حوالی یافته، جسد مردی بسیار قد بلند و سبزه رو که به چشم چند نفری آشنا آمده بود. می گفتند ماشینش بنزین تمام کرده بود و کنار همان خرابه ای که هیچ کس از ترس جن نزدیکش نمی شود، پیدا شده. یک نفر گفت: جن چیه بابا! چرت می گی؛ یارو زنه رو می خواست. دیگری گفت: بسم الله! ورق ها روی میز جا به جا شد و دست به دست چرخید. از میان داد و قال بالاخره یک دست ورق بر خورد. در انتهای سالن یکی متلک زشتی حواله ی دیگری کرد. آن یکی خواست یقه اش را بگیرد، چند نفری خود را سپر کردند. مرد نشست و زیر لب غر زد: خیال می کنی نمی دونم چشمش یک سره دنبال او زنکه اس؟ کیه که ندونه الا خواجه حافظ شیراز! عاقله مردی از انتهای سالن دیگران را به صلوات فرا خواند. قهوه چی گفت: صلوات بخوره تو کمرتون، نمی شه غیر از زنای مردم از چیز دیگه حرف بزنین؟ - البت نمی شه. مرد دراز لاغر اندامی بود با چانه ای جلو آمده که لب پایینش را بزرگ تر نشان می داد و از وسط آن همه آدم رو کرد به من و گفت: آقا کی باشن؟ تا حالا این جاها ندیده بودمت؟ مرد رو به رویم گفت: به این بنده ی خدا چی کار داری؟ برو سرت به کار خودت باشه! و باز رو کرد به من و گفت: خیلی مشتاقم بشنوم. آخه برای خود منم این اتفاق افتاده. - از کجا اینو می گی؟ مگه علم غیب داری پسر؟ - نه بابا، چیزه، چه چیزی بگم باور کنی! من زیاد خواب می بینم و همه ی خوابام درست درمیاد. هر دو سکوت کردیم. چشمش راه کشید به لبه ی استکان. ناگهان گفت: مثل چند شب پیش خواب دیدم مادرم گم می شه. شک ندارم یکی از همین روزها یه اتفاق باور نکردنی می افته. برا همینه که دوست دارم بدونم. چایش را در نعلبکی ریخت، فوت کرد و بعد از اولین هورت چشم های زاغش را به من دوخت. خم شدم و قوزک پایم را که می سوخت ماساژ دادم. حدس زدم راست نمی گوید اما ...

فهرست


خانه ای از آن دیگری قیقاج خانه ی حلزون در حفره های حیاط میانی هارمونی سازهای ناکوک لبخند مار لنگه کفش ها

نویسنده: محبوبه موسوی انتشارات: مرکز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب خانه ای از آن دیگری - موسوی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل