loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب حکم مرگ - موریس بلانشو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب حکم مرگ اثر موریس بلانشو با ترجمه ی احمد پرهیزی توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

کتاب "حکم مرگ"، دربرگیرنده ی رمانی فلسفی با موضوع مرگ و هم چنین متن کامل سخنرانی "دریدا"، در باب بلانشو است که در طی اجرای مراسم آیین جسد سوزان بلانشو، برای حضار، بیان شده است.

شخصیت اصلی قصه که راوی آن نیز هست، به نقل ماجرای زندگی و مرگ "ژ"، معشوقه ی خود برای مخاطب می پردازد. ماجرایی که از نه سال پیش، تمامی ذهن و فکر راوی را درگیر خود ساخته، او را لحظه ای رها نکرده است. وی هم اکنون سعی بر این دارد تا با وصف جزئیات وقایعی که شخصا شاهد آن ها بوده، خود را از شر خاطرات گذشته اش خلاص کند. اصل ماجرای داستان به سال 1938 بازمی گردد؛ بنابراین همراه با راوی به این تاریخ سفر می کنیم و با ژ، زنی جوان و زیبا آشنا می شویم که در کنار مادر و تنها خواهرش، و در پاریس روزگار می گذراند. ژ، در طی ده سال گذشته، همواره با بیماری لاعلاجی دست و پنجه نرم کرده است و علی رغم ادعای پزشکش مبنی بر این که روزهای پایانی عمرش را پشت سر می گذارد، هرگز تسلیم مرگ نشده، بی توجه به دردها و رنج های جسمی اش به روال عادی زندگی خود از قبیل خرید و گشت و گذار در پاریس، می پردازد. اما، در نهایت، این زن نیز، با وجود تمامی تلاش ها و انگیزه های سرسختانه خویش، بالاخره در برابر مرگ سر تسلیم فرود آورده، ضمن تعیین مسیر آینده ی زندگی خود، ماجراها و وقایعی خواندنی را نیز برای راوی قصه پدیدار می سازد.


برشی از متن کتاب


پاسی از شب گذشت. هنوز خوابم نبرده بود. به مبل نگاه می کردم که از تختم دور بود، اما به سمت من چرخیده بود. روشنایی و تاریکی هرگز باعث آزار من نمی شوند. اندیشه ی سمج پشت شرایطش پناه می گیرد. چیزی که گاه در این اندیشه مرا تحت تاثیر قرار داده است، سنگ دلی او و فاصله ی بی نهایتی است که میان احترام او به من و احترام من به او وجود دارد. اما سنگ دلی هم واژه ی درستی نیست: سنگ دلی از من و نهاد من ناشی می شود. می توانم در خیال مجسم کنم، اگر در آن زمان مثل امروز بیش تر در اطراف او قدم زده بودم، اگر برای او حق نشستن پشت میزم و دراز کشیدن کنارم قایل شده بودم، به جای این که برای چند لحظه ای صمیمانه با او زندگی کنم – لحظاتی که طی آن تمام نیروهای او متکبرانه خودی نشان می دادند و نیروهای من متکبرانه تر، آن اندیشه را در چنگ می گرفتند – آن وقت نه آشنایی مان از دست می رفت، نه برابری مان در غم ها و نه صداقت مطلق و شاید نیست او را که خودش هرگز نتوانسته بود بفهمد، فهمیده بودم و از دوری من آن چنان سردش می شد که زیر حبابی شیشه ای قرار می گرفت و رویایی سمج شکنجه اش می کرد. پاسی از شب در شرایطی پر زحمت گذشت – چون من هم چنان سخت ناخوش بودم و پس از سم خوردن، حالت تهوع داشتم که طی آن ریزش تهوع آور تصاویری تهی هم چون بهمنی سرد، بر من پدیدار می شد – با خود گفتم شاید دیگر از این اتاق خارج نشوم و شاید کسی نیز وارد نشود، من بزدلانه نمی توانم لای در را کمی باز کنم و «بله معلوم است» ای که گفتم نطقی طولانی بود که دیگر هرگز کسی نخواهد شنید. (هنوز عطر تن ن. را می شنیدم که طی شب از بین نرفته بود.) فردا روز با حفظ اتاقم، اتاقی دیگر در هتلی دیگر گرفتم. زمانی که وسعم می رسید این طور زندگی می کردم و گاه سه یا چهار جای مختلف داشتم. اوایل جنگ، فکر اجاره کردن اتاقی دیگر در آپارتمانی که کس دیگری اجاره کرده بود، مرا به سوی زنی برد که مربی رقص بود. زن دختری سیزده یا چهارده ساله داشت که در اتاق نشیمن و از خلال پنجره ی بالای در، اوقاتش به دید زدن من می گذشت. بالای چهار پایه می رفت و با نگاهی توهم زده مرا نگاه می کرد. اوایل هر گاه او را غافل گیر می کردم خود را پنهان می کرد؛ اما خیلی زود دیگر علنی نگاه می کرد. این رفتار حیله گرانه مرا عصبانی نمی کرد. دیدن همیشگی این سر بالای در، که تک و تنها انگار بر خلا تکیه داده بود، به من احساس آرامش می داد. تا این که روزی وارد اتاق نشیمن شدم، دیدم روی نیمکتش نشسته است و حتا در غیاب من، اتاق مرا نگاه می کند. کشیده ای به او زدم و او را نزد مادرش بردم: «هر وقت زنی پیش من می آید این دخترک ...

نویسنده: موریس بلانشو مترجم: احمد پرهیزی انتشارات: مروارید  

مشخصات

  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 6
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 126
  • انتشارات مروارید

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب حکم مرگ - موریس بلانشو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل