loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب جادوی نقاشی - منادی تربیت

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب جادوی نقاشی جلد سوم از مجموعه ی دوازده قصه از هزار و یک قصه اثر محمدکاظم مزینانی و تصویرگری رضا مکتبی از انتشارات منادی تربیت به چاپ رسیده است.

در این اثر یکی از داستان های کتاب کهن " هزار و یک شب" برای کودکان بازنویسی و باز آفرینی شده است. روزی پسر پادشاه مصر در حال قدم زدن در شهر بود که چشمش به پیرمرد کتاب فروشی افتاد و در میان کتاب های او یکی را انتخاب کرد وقتی کتاب را باز کرد تصویر زیبایی از دختری جوان، توجه او را جلب نمود. تصویر به قدری زیبا و زنده بود که گویی در حال نگاه کردن به پسر حاکم است. مرد جوان از آن پس عاشق و شیدای این تصویر شد و خواهان ازدواج با صاحب تصویر شد. هر چه پدر و مادرش او را نصیحت کردند که این تصویر ممکن است وجود خارجی نداشته باشد، او قبول نکرد و تصمیم گرفت با نشانی هایی که از پیرمرد کتاب فروش گرفته بود به دیدار " ابوالقاسم صندلانی " برود که نقاش این تصویر است و در شهر بغداد زندگی می کند. او خود را به بغداد می رساند و زمانی که وارد خانه ابوالقاسم می شود، تمام دیوارهای آن جا را مملو از تصاویر دختر زیبا می بیند. او که بسیار متعجب شده است می خواهد تا راز این تصاویر را بداند و درباره ی آن ها سوال می پرسد و ... . این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.

 


برشی از متن کتاب


آن طرف خیابان، چشمش افتاد به پیرمردی کتاب فروش. از اسب پیاده شد و کتابی برداشت و شروع کرد به ورق زدن. نگاهش به کتاب میخ کوب شد. دختری بسیار زیبا، با چشم هایی سیاه، به او خیره شده بود و با لب هایی غنچه صدایش می زد. نقاشی، چنان زنده بود که حتی عطر موهای دختر را به خوبی احساس می کرد. پسر پادشاه مصر، کتاب را خرید، به قصر برگشت و ساعت ها به تصویر دختر خیره ماند. آرزو کرد ای کاش او این جا بود و تا پایان عمر، در کنارش زندگی می کرد. اما نه، از کجا معلوم که چنین دختری وجود داشته باشد؟ اصلا او کیست و کجا زندگی می کند؟ نکند ازدواج کرده باشد؟ نکند از من خوشش نیاید؟ خوش به حال نقاشی که تصویر او را کشیده ... اما نه، کسی چه می داند، شاید الان سن و سالی از این دختر گذشته و این صورت زیبا و بی نقص پرشده از چین و چروک و لک و پیس؟ شاید خال زیبای کنارلبش، تبدیل شده به خالی گوشتی و روی آن، دانه ای مو روییده؟ تصمیم گرفت راز آن تصویر را از کتاب فروش بپرسید. می دانست که آن پیرمرد دوره گرد، فقط روزهای جمعه، در برابر مسجد، کتاب می فروشد. پدرش می گفت: «این همه دختر توی این شهر ریخته، یکی از یکی زیباتر، آن وقت تو عاشق صورتی شده ای که اصلا معلوم نیست واقعی است یا خیالی؟ اگر بدانم چه کسی این تصویر را کشیده، دستور می دهم انگشت هایش را قطع کنند.» همه فکر می کردند پسر پادشاه دیوانه شده، اما او تصمیم گرفته بود هرطور شده آن دختر را پیدا کند و به آرزویش برسد. یک شب، مقدار زیادی سکه طلا در کیسه ای ریخت و منتظر ماند تا سحر از راه برسد. وقتی بلبل ها شروع کردن به خواندن، پنهانی از قصر بیرون رفت. در گرگ و میش صبح، تک و توک کسانی که در خیابان ها بودند، جوان زیبارویی را دید که مثل شاهزاده ی توی کتاب اسب می تاخت و از شهر خارج می شد. پسر پادشاه مصر، بیابان ها را پشت سر گذاشت و از کوه ها گذشت. حتی بر روی اسب هم چشم از آن ماهرو برنمی داشت. هرچه به بغداد نزدیک تر می شد، قلبش تندتر می زد. اصلا متوجه نشد که چه طور به آن شهر رسید. نشانی نقاش را از کسی پرسید و به طرف خانه ی او به راه افتاد. خدمتکاری، در را به رویش باز کرد. -از راه دوری آمده ام و می خواهم جناب نقاش را ببینم. زن رفت و برگشت و به خانه دعوتش کرد. وارد مهمانخانه شد و از تعجب خشکش زد. در و دیوار آن جا پر بود از تصویر دختر ماهرو. به هر طرف می چرخید، آن دختر نگاهش می کرد و با مهربانی به او لبخند می زد. مرد نقاش در حال کشیدن تصویر یک آهو بود که چشمش به پسر پادشاه افتاد و قلمو در دستش خشکید. تا به حال جوانی به این زیبایی ندیده بود. پس از شنیدن سرگذشت او، آه بلندی کشید و گفت: «ای مرد جوان از همان راهی که آمده ای، به خانه ات برگرد و فکر این دختر را از سرت بیرون کن.»    

(دوازده قصه از هزار و یک قصه 3) نویسنده: محمد کاظم مزینانی تصویرگر: رضا مکتبی انتشارات: موسسه فرهنگی منادی تربیت  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب جادوی نقاشی - منادی تربیت" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل