محصولات مرتبط
کتاب تو خدا نیستی اثر ارنست کورتز با ترجمه ی بهنام عرب یزدی توسط انتشارات بهنام عرب یزدی به چاپ رسیده است.
عبارت تو خدا نیستی درواقع پیامی از افرادیست که به الکل اعتیاد داشته و حالا آن را کنار گذاشتهاند. در این کتاب مطالب فوقالعاده مهمی مورد بررسی قرار گرفته که ممکن است برخی از آنها با اصول دینی و انسانی مطابقت نداشته باشند، اما مهم است که خوانندگان، این مسائل را با وجدان و منطق خودشان بررسی کنند تا این مطالب به صورت ناخواسته به دیگر افراد منتقل نشود. کتاب اصلی دو بخش دارد و کتاب حاضر درواقع ترجمهای از یک بخش از کتاب اصلی است، چرا که بخش دوم به بستر رشد و تولد الکلیهای گمنام در 100 سال قبل آمریکا اشاره میکند و مترجم فعلا ترجیح داده است، برای چاپ کتاب در کشورمان، به ترجمه بخش اول بسنده کند. یکی از مسائلی که در این کتاب بررسی میشود، مسئله محدودیت عضویت در انجمن الکلیهای گمنام میباشد که محدود به مصرف کنندگان مشروبات الکلی است و نویسنده با منطق خودش در این کتاب از آن دفاع کرده است. آنچه که نویسنده و انجمن از یاد بردهاند این است که اگر یک الکلی با کمک خدا توانسته الکل را کنار بگذارد، پس باز هم به کمک او میتواند کارهای دیگری را نیز انجام دهد. پیام "خدا نبودن" را الکلیهای گمنام بهگونهای پذیرفتهاند که یعنی در برابر الکل عاجز بودهاند و زندگیشان از اراده خارج شده بود. پس این عقیده به آنها میآموزد که آنها خدا نیستند و برای قرار گرفتن در مسیر درست زندگی لازم است که به خدا تکیه کنند. نویسنده این کتاب امیدوار است که این مطالب بیش از آنکه دلفریب باشد، به یاد ماندنی باشد، زیرا از نظر او این کتاب دو مخاطب دارد، یکی انسان الکلی و دیگری غیر الکلی، که نه تنها فرد الکلی بلکه انسان عصر جدید نیز لازم است به آن توجه و سپس آنرا دنبال کند.
فهرست
پیشگفتار ناشر مقدمه نویسنده بخش اول: تاریخچه آغاز شکلگیری برنامه: نوامبر 1934 تا ژوئن 1935 محدودیتهای الکی های در حال مصرف رشد اولیه: ژوئن 1935 تا نوامبر 1937 محدودیتهای الکی های هوشیار حیات مستقل: نوامبر 1937 تا اکتبر 1939 یکپارچگی یافتن از طریق محدودیت پیش درآمد بلوغ: اکتبر 1939 تا مارس 1941 نیاز به دیگران- عصر اطلاع رسانی دستیابی به بلوغ: 1941 تا 1955 محدودیت های الکی های گمنام مسئولیتهای بلوغ: 1955 تا 1971 الکلی های گمنام و یکپارچه شدن محدودیت
برشی از متن کتاب
خدا نبودن به معنای نیاز به دیگران است، به دلیل ضعف شخصی و الکلی - بودنشان. این مفهوم آنقدر اهمیت داشت که دو دهه بعد بیل ویلسون گزارش داد که روز بعد دکتر باب پیشنهاد داد که کار با الکلیهای دیگر را شروع کنند. در حقیقت، بعد از 28 ژوئن بود که بیل و دکتر باب عملا با بیل دی، اولین مرد بستری روبهرو شدند. دو روز قبل از آن، باب به یکی از دوستان پرستار خود در بیمارستان شهر آکرون زنگ میزند و به او میگوید که شخصی که اهل نیویورک بود را ملاقات کرده که مداوای جدیدی برای الکلیسم یافته است. اولین واکنش آن پرستار یک طعنه و کنایه بود: که اینطور دکتر باب. منظورتان این نیست که آن مداوا را بر روی خودتان امتحان کردهاید! اسمیت از اینکه میدید مشروبخواریش از دید دیگران مخفی نبوده یکهای خورد، ولی با این وجود با صدای کوتاه و با صداقت پاسخ میدهد: بله، مطمئنا که امتحان کردهام. آن پرستار که دلش به رحم آمده بود به دکتر باب گفت که بله، یک مورد خیلی خوب برایتان سراغ دارم، ولی امروز نمیتوانید او را ملاقات کنید. بیلدی، که سرنوشت مقرر کرده بود که سومین عضو الکلیها باشد، ویژگیهای لازم را داشت. او که یک وکیل برجسته و عضو سابق شورای شهر و نیز خادم سابق کلیسا بود، هشتمین نوبت دوره سمزدایی خود را طی شش ماه گذشته با کبود کردن چشمان دو پرستار شروع کرده بود. دکتر باب حدس زد که او و بیل ویلسون برای جلب توجه این تازه وارد به موضوع ناامیدی و آخرخط نباید مشکل زیادی داشته باشند، البته شرط آنکه مایل به ترک باشد. بیلدی. تمایل واقعی داشت. او آماده پیام بود. او همچنین بهطرز ویژهای برای روشی که از طریق آن این امواج نجاتبخش رسانده میشد خام بود. صبح آن روز جمعه او را به سفارش دکتر باب به یک اطاق خصوصی بردند. بیلدی. مدت کوتاهی بعد، هنگامی که همسرش پشت در ظاهر شد به این نتیجه رسیده بود که یکی از این دو اتفاق قرار است بیافتد: یا میمیرد و یا همسرش او را ترک میکند. بیشترین چیزی که به او فشار میآورد این آگاهی بود که شادی بارز همسرش کمکی به تصمیمگیری بر سر این دو انتخاب نمیکرد.
(تاریخچه الکلی های گمنام) نویسنده: ارنست کورتز مترجم: بهنام عرب یزدی انتشارات: بهنام عرب یزدی
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران