loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب تولد دوباره (مجموعه تغییر یافته 3)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب تولد دوباره، جلد سوم از مجموعه ی تغییر یافته اثر جنیفر راش و ترجمه ی صبا ایمانی از نشر باژ به چاپ رسیده است.

نیک در حال به یاد آوردن خاطراتی از گذشته است او همیشه در خواب هایش دختر نوجوانی را می بیند که خودش در حال شلیک گلوله به اوست و می خواهد دختر را به قتل برساند. هر چه بیشتر می گذرد خاطرات نیک از آن دختر که الیزابت نام دارد بیشتر می شود و با به دست آوردن سرنخ هایی از او به شهر کوچکی که محل زندگی الیزابت است، می رود. الیزابت و مادرش توسط برنچ ربوده شده بودند و او در مدت 6 ماه مورد آزمایشات شدید و آزار دهنده ای قرار گرفته بود، تا این که به کمک دختر جوانی که هرگز او را نشناخت از آن جا فرار می کند. پس از آزادی الیزابت روزهای سختی را می گذراند به خصوص این که دیگر نمی تواند از مادرش و زنده بودن او سرنخی پیدا کند و پدرش هم در مدتی که آنها را ربوده بودند خودکشی کرده است. چندین خانواده سرپرستی الیزابت را قبول می کنند، اما حمله های عصبی او مانع از این می شود که الیزابت بتواند مدت زیادی در کنار آن ها زندگی کند، تا این که زنی سالخورده و تنها به نام اِگی سرپرستی او را قبول می کند و دکتر روانشناس الیزابت سعی می کند به او در بهبود وضعیت روحی اش کمک کند. نیک موفق می شود الیزابت را پیدا کند و دوست دارد پرده از این راز بردارد که چرا برنچ او و مادرش را دزدیده بود، اما نیک نمی داند چه سرنوشتی در انتظار او و الیزابت است و چه روزهای پر استرسی را پیش رو دارند .... . این اثر برای گروه سنی بالای 16 سال مناسب می باشد.

تغییر یافته مجموعه ای در ژانر تخیلی - فانتزی است که به زندگی تعدادی نوجوان و جوان پرداخته که توسط فرد و سازمانی به نام برنچ دزدیده و به کارهایی مانند جنایت و قتل واداشته می شوند. این نوجوانان پس از ربوده شدن حافظه شان توسط برنچ پاک شده و دیگر خاطره ای از گذشته به یاد ندارند، آن ها حتی نام واقعی شان را نمی دانند. برنچ با انجام آزمایشاتی بیولوژیک و خطرناک تغییراتی ژنتیکی در آن ها ایجاد می کند. تعدادی از این افراد موفق به فرار از برنچ شده و با نابودی ساختمان برنچ سعی می کنند زندگی جدیدی را آغاز کنند. آنا، نیک، سم و کاس پس از فرار در خانه ای زندگی کرده و یاد می گیرند چگونه از خود در برابر دیگران محافظت کنند. همه ی آن ها به مرور خاطراتی مبهم را به یاد می آورند که زندگی گذشته شان را برای آن ها آشکار می کند.

 


برشی از متن کتاب


نیک یک گوشه در سایه پنهان شده بودم و از این سوی خیابان به ترو نگاه کردم که وارد بازار شد. نمی خواستم اگر رایلی یا هرکدام از مأموران برنچ سررسید، داخل بار گیر بیفتم. حداقل از اینجا می توانستم خیابان را زیر نظر بگیرم. تنها بود و با همان جگوار سیاهی از راه رسید که چندماه پیش سوار آن شده بود. هرچند، موهایش عجیب شده بود، نیمی از موهایش کوتاه و نیمی از آن بلند بود. انگار کسی از بالا به پایین شروع به کوتاه کردن موهایش کرده بود و پیش از آن که کارش تمام شود دست از کوتاه کردن موهایش برداشته بود. شلوار جین و یک تیشرت آستین کوتاه پوشیده بود. جلیقه ی نظامی به تن نداشت. خبری از مأموران برنچ نبود. هرچند، برآمدگی اسلحه ی زیر لباسش از چشمم دور نماند. وارد بار شد و در بار صدای غژغژ پشت سرش بسته شد و سروصدای داخل بار را خفه کرد. صبر کردم. چندماشین دیگر از خیابان رد شد. یک مینی ون، یک جیپ، یک موتورسیکلت، یک مینی ون دیگر. به سقف ساختمان نگاه کردم. خبری نبود. به آرامی عرض خیابان را طی کردم، پشتم را به درخروجی بار تکیه دادم و دستانم را دو طرف مشت کردم. درباز شد و ترو بیرون آمد. به سمتش خیز برداشتم و بازویش را گرفتم، او را به گوشه ی ساختمان و تاریکی خیابان کناری کشاندم و به دیوار آجری بار کوباندم. ترو با مشتی که به شکمم کوباند، به سرعت به این کارم جواب داد. هوا از شش هایم خارج شد. دست چپش را بالا آورد و مشتی به زیر چانه ام کوباند. دندان هایم به هم کوبیده شدند. لگدی به زانوهایم کوباند. با زانو روی زمین افتادم. چرخیدم، اسلحه ام را از زیر پیراهنم بیرون آوردم و به سمتش نشانه گرفتم. ترو زودتر از من دست به کار شده بود و گلاکش را به سمتم نشانه گرفته بود. با صدایی به سردی و آرامی همیشه گفت: «چیه؟» پرسیدم: «چرا آنقدر به اینجا نزدیک بودی؟» -اگه پنج دقیقه بهم مهلت می دادی می تونستم بهت بگم. خون دهانم را روی پیاده رو تف کردم و وقتی زبانم را روی لبم کشیدم یک بریدگی رویش احساس کردم. پرسیدم: «تنهایی؟» -آره، تو چی؟ -آره. برای چندلحظه به همان شکل ماندیم، من داخل پیاده رو با اسلحه ای که به سمتش نشانه گرفته بودم، او در نیم متری من ایستاده بود و اسلحه اش را به سمت سرم نشانه گرفته بود. سر اسلحه را برگرداند و دست هایش را بالا گرفت. «خیلی خوب، بیا حرف بزنیم.» ایستادم، خوشحال بودم که او اولین کسی بود که کوتاه آمد. «نوشیدنی می خوای؟» -نه. -خب، من می خوام -طبق بویی که می آد مثل این که به حد کافی نوشیدی. اخمی کردم و از کنارش رد شدم. داخل بار تاریک شدیم. یک بطری آبجو سفارش دادم و چون احتمالا حق با ترو بود، ولی لعنت به من اگر به این مسئله اعتراف می کردم. پشت دورترین میز به نسبت بقیه نشستیم، دستگاه موسیقی که یک آهنگ بلوگرس پخش می کرد سه متر عقب تر از ما بود، به اندازه ی کافی حریم خصوصی داشتیم. ترو گفت: «من دیگه واسه برنچ کار نمی کنم، بیا همین الان این مسئله رو روشن کنیم .» جرعه ای از آب جو نوشیدم و منتظر ماندم ادامه دهد....    

نویسنده: جنیفر راش مترجم: صبا ایمانی انتشارات: باژ  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب تولد دوباره (مجموعه تغییر یافته 3)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل