loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب تماشاچی محکوم به اعدام اثر ماتئی ویسنی یک

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره کتاب تماشاچی محکوم به اعدام

کتاب تماشاچی محکوم به اعدام، نمایشنامه‌ ای خواندنی است که عدالت حقیقی و چگونگی برقراری آن در جامعه را مورد نقد و انتقاد قرار می دهد. در واقع، نویسنده با روایت محتوای داستان خود، قصد دارد که قوانین وضع شده ی نا به جا و  قدرت دولتمردان حکومتی را به سخره بگیرد.

ویسنی نتیجه ی سکوت و عدم اعتراض به ظلم و ستم را به نمایش می گذارد؛ ظلم و ستمی که ممکن است بر هر شخصی از جامعه روا شود؛ حتی کسانی که روزی شاهد ستم هایی بوده اند که بر دیگران وارد می شده و در چنینی شرایطی، فقط به تماشای آن پرداخته اند.

داستان، درون تالار یک تئاتر شکل می گیرد؛ تالاری که عده ای برای تماشای نمایش به آن می آیند.  غافل از این که پیش از ورود آن ها، این تالار، به یک صحنه ی دادگاه تبدیل شده است. در این مکان، جایگاهی ویژه و از پیش تعیین شده، برای هیئت منصفه و هم چنین جایگاهی برای یک متهم وجود دارد.

تماشاچی‌ای که در جایگاه متهم نشسته است محکوم به اعدام می‌باشد که مورد بازجویی و قضاوت قرار خواهد گرفت. در واقع سایر تماشاچیان نیز به صورت تصادفی در جایگاه ها خواهند نشست و با آغاز نمایش، هر یک از آن ها، نقش تعیین شده برای جایگاه شان را ایفا خواهند کرد. قابل ذکر است که ایفای نقش ها، در صورتی انجام می‌گیرد، که هیچ یک از افراد، قبلا از آن‌ها مطلع نبوده‌اند؛ بلکه با شروع نمایش، به طور ناخودآگاه در نقش خود فرو می‌روند.

دادگاه، پس از ورود تماشاچیان و نشستن همه ی آن ها بر روی صندلی های شان آغاز می شود. قاضی و دادستان با کمک شاهدین جرم، به بررسی جنایت و محکومیت مجرم می پردازند و روایتی خواندنی را خلق می کنند.

 

بخش از کتاب تماشاچی محکوم به اعدام

(در برابر تماشاچی متهم یک زانو بر زمین می گذارد.)

آیا من بهتون گفتم یک دلقک مضحک هستین یا نه؟ به هر حال این دقیقا همون چیزی یه که من درباره ی شما فکر می کنم، همون چیزی یه که هستین... و من هم یک دلقک مضحکم، چون من هم می تونستم جای شما باشم... چون هر کدوم از ما امشب می تونست جای شما باشه... چون ما امشب همه مون توی این ماجرای کثیف سهیم هستیم... هممون ذله شدیم... چون همه مون می دونیم چه چیزی ما رو رنج می ده، شر از کجاست و چرا به سراغ ما می آد... و چرا این جا می مونه و چرا دل و روده ی ما رو جر می ده و مارو به ستوه می آره... شما خوب می دونین چقدر این لحظه دردناکه.

من دارم از شما یه حیوون می سازم، دارم به شما توهین می کنم و شما همین جا می مونین و لبخند می زنین و فکر می کنین این نقش منه، فکر می کنین من فقط دارم یه نقش بازی می کنم... ولی از کجا می دونین که من دقیقا به اون چیزهایی که نقشم می گه باور ندارم... از کجا معلوم که من بداهه نمی گم... از کجا معلوم که خود نقش من بداهه نیست، و من دارم همه ی کسایی که حرف های من رو می شنون با گفتن حقیقت گول نمی زنم؟

(به قاضی)

عالی جناب از من بازجویی کنین، ازتون استدعا می کنم، ازم بازجویی کنین!

قاضی: شما دادستان هستین، من چه جوری می تونم ازتون بازجویی کنم؟

دادستان: آقا، اگه شما از من بازجویی کنین ما بهتر می ‌تونیم متهم رو گیر بندازیم.

قاضی: نام، نام خانوادگی، شغل.

دادستان: من یه خوک هستم، یه قاتل، یه آدم پست فطرت و فاسد، یه خرخاکی.

قاضی: ای بابا...

دادستان: چرا، چرا، راست می گم... تو رو به خدا ادامه بدین، حس می ‌کنم اگه به سوالات‌ تون جواب ندم خفه می‌ شم. من احتیاج دارم جواب بدم... می خوام هر چی رو که می دونم فاش کنم، همه ی چیزهایی که توی مغزم انبار کرده م... این جا، توی این مغز پوکیده... چون مغزم پوکیده و له و لورده ست... یه کم توی مغزم نگاه کنین... از درون پوکیده ست... هر لحظه ممکنه فرو بریزه... ازم بازجویی کنین، عالیجناب...

قاضی: شغل تون چیه؟

دادستان: هر نوع کثافت کاری شغل منه.

قاضی: دقیق تر صحبت کنین.

دادستان: دست هام آلوده ن، به اندازه ی کافی دقیق هست؟

قاضی: منشی دادگاه.

منشی دادگاه: بله، عالیجناب.

قاضی: پرونده ی این فرد، دادستان رو برام بیارین.

منشی دادگاه: جلو خودتونه.

قاضی: (صفحه ها را ورق می زند.)

خب ... به نظر می آد بازیگر هستین.

دادستان: بله. شغل کثیفیه. کثیف ‌ترین و پست ‌ترین شغل دنیا، همه ش باید دروغ بگم.

قاضی: کجا بازی می ‌کنین؟

دادستان: همه جا... در تئاتر و در زندگی خصوصی.

قاضی: منظورتون از زندگی خصوصی چیه؟

دادستان: زندگی خصوصیم پر از تظاهر و وانموده. نمی ‌تونم از شر این مرض راحت بشم، حتی وقتی می‌ خوابم یه جوری می‌ خوابم که اونی که من رو می ‌بینه به خودش بگه: چه قشنگ خوابیده!

وکیل مدافع: باید خیلی عذاب آور باشه!

دادستان: وحشتناکه! هر وقت می رم رستوران وسوس دارم یه جایی بشینم که همه من رو ببینن. وقتی با گارسون حرف می ‌زنم توی چشم ‌هاش نگاه می‌کنم و سعی می‌ کنم با یه صدای خوشگل و با کلمات ناب حرف بزنم. این قدر کشش می دم، به امید این که من رو توی تلویزیون و یا جای دیگه ای دیده باشه و بشناسه.

قاضی: این کار خیلی زشته، خیلی زشت.

دادستان: همه ی کارهام همین ‌جوری عجیب و غریبه. پروستاتم درد می‌ کنه، ذائقه جنسیم نامشخصه، ولی با این وجود رابطه ‌های متعددی رو با زن ‌های متفاوت دارم...

کتاب تماشاچی محکوم به اعدام دهمین جلد از مجموعه‌ی دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه، به قلم ماتئی ویسنی یک و ترجمه‌ی تینوش نظم‌جو در نشر نی به چاپ رسیده است.



  • دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه 10
  • نویسنده: ماتئی ویسنی یک
  • مترجم: تینوش نظم‌جو
  • انتشارات: نی

ماتئی ویسنی یک


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب تماشاچی محکوم به اعدام اثر ماتئی ویسنی یک" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل