loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب تریستان و ایزوت | ژوزف بدیه

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب تریستان و ایزوت اثر ژوزف بدیه با ترجمه ی پرویز ناتل خانلری توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

کتاب "تریستان و ایزوت"، رمانی روایت گر داستانی زیبا در باب دلدادگی زن و مردی به نام های "تریستان" و "ایزوت" می باشد که هم چون حکایت های عاشقانه و کهن ایران زمین از جمله "لیلی و مجنون"، "ویس و رامین"، "فرهاد و شیرین" و ...، از قرن ها پیش، نقل مجالس مردم کشورهای اروپایی بوده است. داستان از سال های بسیار دور آغاز می گردد؛ در این دوره ی زمانی، پادشاهی به نام "مارک" بر کشور "کورنوای" حکومت کرده و خواهر زیبایی به نام "سپیدگل" دارد. "ریوالن"، پادشاه سرزمین "لونوا"، دوست و یاور قدیمی مارک شاه است که همواره مهر و محبت سپیدگل را در قلب و روح خود می پروراند. در یکی از همین ایام، ریوالن جهت یاری رساندن به مارک که مورد حمله ی دشمنانش قرار گرفته، با شتاب خود را به سوی کورنوای رسانده و شاه را از شر دشمنانش خلاص می کند. در مقابل، مارک نیز خواهر زیبای خود را به عقد ریوالن درآورده و شادی بی نهایتی را به این مرد عاشق، پیشکش می نماید. پس از مدت کوتاهی، ریوالن که از کشور خود دور است و در کورنوای اقامت دارد، مطلع می گردد که سرزمینش مورد هجوم دشمن قدیمی اش، "دوک مرگان" قرار گرفته؛ از همین روی، همراه با همسر باردار خویش، به سوی لونوا حرکت کرده و قبل از پیوستن به نیروهای دفاعی کشور، سپید گل را به "روهالت"، سردار وفادار خود، امانت سپرده و سپس به جنگ ملحق می شود. دوری از ریوالن سپیدگل را اندوهگین و مضطرب می سازد تا این که خبر مرگ او را شنیده و کاملا روحیه اش را می بازد. دلداری ها و موعظه های روهالت نیز کاری از پیش نبرده و این زن داغدار را تسلی نمی بخشد؛ دقیقا چهار روز بعد از این واقعه ی دردناک، سپیدگل فارغ شده و پس از نام گذاری پسرش، با عنوان "تریستان" از دنیا می رود. از این پس، روهالت جهت حفظ جان تریستان، نزد همه این کودک یتیم را پسر خود معرفی کرده و او را در کنار فرزندانش پرورش می دهد. غافل از این که دست تقدیر، سرنوشت  غم انگیزی را برای تریستان مقدر ساخته و او را با ماجراهایی پرکشش رو به رو خواهد کرد.

 

فهرست


مقدمه ی مترجم کودکی تریستان مورهولت ایرلندی در طلب دلبر زرینه موی مهر دارو برانژی ین در چنگ غلامان کاج بلند فروسن گورزاد جستن از دیر جنگل موروا اوگرن رهبان گدار خطر داوری با آهن تفته آواز بلبل زنگله ی جاودانه ایزودت سپیددست کاهردن دیناس لیدانی تریستان مجنون مرگ

 

 

برشی از متن کتاب


ای سروران من، آیا می خواهید که داستان دل کشی از عشق و مرگ بشنوید؟ این داستان سرگذشت تریستان و شهبانو ایزوت است. بشنوید که چگونه این دو دلداده در مرگ و شادی، یک دیگر را دوست داشتند و سپس، هر دو یک روز، این از غم آن و آن از درد این، زندگی را بدرود گفتند. در روزگار پیشین، مارک شاه بر کشور کورنوای فرمانروا بود. ریوالن پادشاه لونوا چون شنید که دشمنان مارک به جنگش برخاسته اند از دریا گذشت تا او را یاری کند و چنان که از چاکران درخورست، به تدبیر و شمشیر چنان او را از جان دل خدمت کرد که مارک شاه خواهر خود، «سپیدگل» زیبا را که ریوالن شاه از جان و دل دوستش می داشت به او داد. ریوالن در دیر «تنتاژل» با او زناشویی کرد اما عروس را تازه به خانه برده بود که شنید دشمن دیرینش، دوک مرگان، بر لونوا تاخته و کشت و آبادی و شهر را ویران ساخته است. ریوالن به شتاب کشتی های خود را آراست و سپیدگل را که بارور بود به کشور دورمانده ی خویش برد. چون نزدیک دژ کانوئل کشتی ها به کناره رسیدند، ریوالن شهبانو را به روهالت سردار خود سپرد. این سردار کسی بود که به سبب حسن عهد به نام زیبای «روهالت درست پیمان» خوانده می شد. سپس ریوالن پهلوانان خود را گرد آورد و به مقابله ی دشمن شتافت. دیری سپیدگل چشم به راه شوهر داشت. اما دریغ که او دیگر برگشتنی نبود. روزی خبر رسید که دوک مرگان او را به غدر کشته است. سپیدگل زاری نکرد. نه ناله ای نه فغانی. اما اندامش سست و بیکار شد و روانش آرزومند بود که از تن جدا شود. روهالت به دلداریش می کوشید و می گفت: - از شهبانو، چه سود از این که ماتمی بر ماتم بیفزایی؟ مگر نه هر کس که از مادر زاد مردنی است؟ خداوند مردگان را بیامرزد و زندگان را نگه دارد! ... اما سپیدگل پند او را نشنید. سه روز از پیوستن به سرور عزیز خود شکیبایی ورزید. روز چهارم پسری به جهان آورد و او را در بر گرفت و گفت: - فرزند، روزگاری دراز در انتطار دیدارت بودم. و اکنون می بینم که از هر کس در شکم زنی پرورش یافته زیباتری. من غمناک زادم و نخستین جشنی که برای تو بر پا کنم غم آمیز است و با غم تو می میرم و چون تو چنین در غم جهان آمده ای تو را «تریستان» یعنی غم پرورد، نام می گذارم. چون این سخنان گفته شد فرزند را بوسید و چون او را بوسه داد جان سپرد. روهالت درست پیمان کودک یتیم را برگرفت سپاهیان دوک مرگان پیرامون دژ کانوئل را فرا گرفته بودند. روهالت چگونه می توانست دیری در جنگ پایداری کند. راست گفته اند که «تهور از دلیری جداست» روهالت از دوک مرگان زنهار خواست، اما از بیم آن که مرگان فرزند ریوالن را بکشد تریستان را پسر خود خواند و با فرزندان خود پرورش داد. هفت سال بر این گذشت و هنگام آن رسید که کودک را از زنان بازگیرند. روهالت تریستان را به استادی خردمند یعنی ...

نویسنده: ژوزف بدیه مترجم: دکتر پرویز ناتل خانلری انتشارت: نیلوفر

 



ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب تریستان و ایزوت | ژوزف بدیه" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل