کتاب تدی کمک می کند

کتاب تدی کمک می کند نوشته ی آلیسون رنلدز و ترجمه ی الهام دارونی توسط انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

"تدی" نام خرس کوچولویی است که شخصیت اصلی این قصه می باشد و گاهی اوقات فراموش می کند کمک کردن به دیگران کار بسیار ارزشمندی است. "تِس" و "تامی"، خواهر و برادر تدی، از او می خواهند تا به آنها در ساخت یک خانه ی درختی کمک کند، اما او دلش می خواهد به تنهایی داخل خانه بماند تا به کارهای شخصی خود برسد؛ بنابراین پیشنهاد آنها را رد می کند. بعد از مدتی او به داخل حیاط نگاهی می اندازد و خانه ی درختی زیبایی را می بیند که تامی و تِس آن را با همکاری یکدیگر درست کرده اند. او با عجله به سمت حیاط می دود تا خود را به بالای درخت برساند؛ ولی برادر و خواهرش می گویند که فعلا نمی توانند به او اجازه ی ورود بدهند؛ چون آنها در حال آماده کردن خانه شان برای یک مهمانی هستند. خرس کوچولو در ابتدا کمی ناراحت می شود اما کمی بعد فکری به نظرش می رسد. او با کمک مادر کمی لیمو می چیند و با آنها شربت آبلیمو درست می کند و پس از اتمام کارش به سمت خانه ی درختی می رود و از تامی و تِس می خواهد که به او هم اجازه ی ورود بدهند تا همگی دورهم از نوشیدن شربتی که آماده کرده است، لذت ببرند. بعد از این ماجرا تدی به این موضوع پی می برد که کمک کردن کار بسیار لذت بخشی می باشد. تدی کمک می کند جلد دیگری از مجموعه ی ماجراهای تدی می باشد که در چند جلد با عناوینی از جمله تدی هم بازی پیدا می کند، تدی شجاع است، تدی مودب است و ... با هدف آموزش مهارت های زندگی مانند کمک کردن به دیگران، مؤدب بودن، شجاعت و... تهیه و چاپ شده است. داشتن جلد سخت، صفحاتی از جنس کاغذ گلاسه، متن ساده و صفحات مصورِ تمام رنگی از جمله ویژگی های جذاب این کتاب برای کودکان می باشد.

 

برشی از متن کتاب

تامی پرسید: تدی، به ما کمک می کنی تا یک خانه ی درختی بسازیم؟ تِس گفت: این کار سرگرم کننده است. تدی گفت: نه، من کار دارم. وقتی تدی داشت در خانه بازی می کرد، تِس و تامی دنگ دنگ می کردند. صدا که قطع شد، تدی از پنجره بیرون را نگاه کرد؛ آن جا یک خانه ی درختی زیبا بود. تدی با عجله بیرون رفت و فریاد زد: من هم می توانم بالا بیایم؟ حالا نه تدی، ما داریم برای مهمانی مان آماده می شویم. تدی با ناراحتی به بالای درخت خیره شد. بعد فکری به سرش زد. تدی تا آن جا که می توانست لیمو چید و از مادرش پرسید: مامان، شما به من کمک می کنید تا کمی شربت آبلیمو درست کنم؟ مادرش گفت: البته، تدی. تدی پایین درخت ایستاد و صدا زد: من کمی شربت آبلیمو برای شما درست کرده ام. تامی گفت: اوه، تدی ممنونم. بیا بالا. تدی با دقت از نردبان بالا رفت. تامی گفت: به خانه ی درختی ما خوش آمدی، تدی. تدی مِن مِن کرد: متاسفم که کمک نکردم. تِس گفت: عیبی ندارد. تو برای ما شربت آبلیمو درست کردی؛ تنها چیزی که ما بعد از آن همه ار سخت لازم داشتیم. تدی احساس بهتری داشت. در حقیقت او به خودش افتخار می کرد. کمک کردن خیلی لذت بخش بود...        

• ماجراهای تدی
• نویسنده: آلیسون رندلز
• مترجم: الهام دارونی
• انتشارات: شهر قلم