loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب تا در محله گم نشوی - پاتریک مودیانه

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب تا در محله گم نشوی نوشته پاتریک مودیانو و ترجمه حسین سلیمانی‌ نژاد در نشر چشمه به چاپ رسیده است.

داستان این کتاب در مورد نویسنده‌ای است که در ایستگاه قطار دفترچه تلفنش را گم می‌کند. بعد با شخصی که ادعا می‌کند دفترچه دست اوست و قصد دارد آن را به او بازگرداند روبه‌رو می‌شود. آن شخص، در دفترچه این نویسنده، با نامی برخورد کرده که اتفاقا مشغول تحقیقات روی یک پرونده جنایی، در مورد آن فرد است. او از نویسنده می‌خواهد که اطلاعاتی در مورد این فرد به او بدهد اما نویسنده چیزی در مورد او به خاطر نمی‌آورد. داستان، با ابهامات زیادی پیش می‌رود و به مرور با تصویرسازی‌های قوی نویسنده شکل بهتری به خود می‌گیرد. این کتاب که اولین بار در سال 2014 منتشر شد درون‌مایه‌ای قوی دارد، به‌گونه‌ای که خواننده هرگز در حین خواندن آن احساس کسالت نمی‌کند و همواره داستان با هیجان و کشش بسیار بالایی طی می‌شود. پارتیک مودیانو که امتحانش را در نویسندگی پس داده است، در این کتاب هم با قلم جادویی‌اش خواننده را مسحور می‌کند. ویژگی مشترک نوشته‌های مودیانو، یعنی تکرار در این کتاب نیز دیده می‌شود. او مثل همیشه جستجو کردن را محور اصلی داستانش قرار داده است. عینیت بخشیدن به این تم در این رمان، با جستجو برای هویت شخصی که در دفترچه نویسنده وجود دارد، امکان پذیر شده است. مودیانو ساده و روان می‌نویسد و بدون پیچیده کردن موضوعات، روند داستان‌نویسی‌اش را طی می‌کند. تا در محله گم نشوی، کتابی بی‌نظیر است که حداقل برای یک بار باید آن را خواند.


برشی از متن کتاب


بی‌قیدتر از روزهای قبل بیرون می‌رود. شاید تا امروز اشتباه می‌کرد که در این گذشته دور غوطه‌می‌خورد، چه سود؟ چندین سال می‌شد که دیگر به آن فکر نمی‌کرد، طوری که این دوره از زندگی‌اش با ظاهر شدن از پشت یک شیشه مات تمام شده بود. از این شیشه، نور ضعیفی بیرون می‌زد، ولی نمی‌شد چهره‌ها و هیکل‌های شبح‌وار را تشخیص داد. یک شیشیه صیقلی، یک جور محافظ صفحه. شاید سرانجام او موفق شده بود، به لطف یک فراموشی ازادی، از خودش برابر این گذشته محافظت کند. شاید هم روزگار بود که از رنگ و لعاب‌ها و ناهمواری‌های شدید گذشته کاسته بود. این‌جا، توی پیاده‌رو، در سایه پاییز داغ که ملایمت ناهمگونی به خیابان‌های پاریس می‌دهد، دوباره حس می‌کند به پشت شناور است. این حس از پارسال به او دست می‌دهد و با خودش می‌گوید که شاید به نزدیک شدن پیری ربط داشته باشد. در جوانی، این لحظه‌های خواب‌آلود را تجربه کرده بود، لحظاتی که آدم خودش را در پیچ و تابش رها می‌کند - معمولا پش از یک شب بی‌خوابی - ، ولی امروز برایش فرق می‌کند: احساس سرازیر شدن از یک شیب با دنده خلاص، وقتی موتور خاموش است، اما تا کی؟ سر می‌خورد. با یک نسیم و قدرت وزنش کشیده می‌شود. به عابرهایی برمی‌خورد که در جهت مخالف می‌آیند و خودشان را فوری از سر راهش کنار نمی‌کشند. عذرخواهی می‌کند. تقصیر او نیست. معمولا وقتی در خیابان راه می‌رود، حواسش را بسیار جمع می‌کند و اگر کسی را از دور ببیند که احتمال دارد موی دماغش شود، به پیاده‌رو طرف دیگر می‌رود. به این نتیجه رسیده که خیلی کم پیش می‌آید به کسی که واقعا دلت می‌خواهد ببینی‌اش، بر بخوری، دو معیار در کل زندگی؟ دلش می‌خواهد تا خیابان شارون پیاده برود و لباس به شانتال گریپه برگرداند، ولی احتمال دارد ژیل اتولینی سر راهش سبز شود، و آن وقت؟ همین اندیشه به او امکان می‌دهد که روی وجوه نامعلوم این مرد بهتر تمرکز کند. جمله شانتال گریپه دوباره یادش می‌آید؛ "می‌خوان از آژانس سویرتس اخراجس کنن" حتما می‌دانست که آژانس سویرتس وجود ندارد. و کتاب سوار خیابان گرد که حق انتشارش به قبل جنگ برمی‌گشت. اتولینی نسخه دست نویس را در زندگی قبلی‌اش و با اسم کوچک دیگری به نشر سابلیه داده بود؟ یا این‌حال او، یعنی داراگان، شایسته توضیح شنیدن در این باره بود؟

نویسنده: پاتریک مودیانو ترجمه: حسین سلیمانی نژاد انتشارات: چشمه


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب تا در محله گم نشوی - پاتریک مودیانه" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل