کتاب سده های میانی مصیبت بار (تاریخ ترسناک 14)

کتاب سده های میانی مصیبت بار (تاریخ ترسناک 14)

کتاب فوق به بررسی تاریخ و زندگی مردم در سده های میانی (از سال 1066 تا 1500 میلادی) پرداخته و درباره‌ی موضوعات گوناگونی همچون قدرت های سیاسی، نظامی، دینی، فرهنگی و... به توضیحاتی ارائه کرده است. در سال 1066 ویلیام فاتح با در دست گرفتن رهبری نورمن ها (که یکی از اقوام وایکینگ ها به شمار می روند و پس از حمله و چیرگی برشمال فرانسه در آنجا ساکن بودند) توانست شاه هارولد انگلیسی را از تاج و تخت پایین کشیده و با چیره شدن بر بیشتر نواحی انگلستان سلطنت خود را به پا کند. دوران سلطنت او پر از شورش های متعدد مردم علیه حکومت بود که منجر به کشتار و خونریزی های بسیار شد. پس از ویلیام فرزندانش یکی پس از دیگری سلطنت را در دست گرفتند. در زمان حکومت نورمن ها بر انگلستان نظام حاکم بر جامعه "نظام تیولداری" بود؛ به این معنی که تمام زمین ها و املاک متعلق به شاه و اطرافیانش از جمله کنت ها و لردها  بود، و دهقانان موظف بودند مانند برده برای اربابان خود کار کنند تا در عوض بتوانند در زمین های آنها زندگی کنند. زندگی بیشتر مردم که متعلق به طبقه‌ی پایین دست جامعه بودند با فلاکت و سختی بسیار می گذشت تا اینکه بالاخره کاسه‌ی صبرشان لبریز شد و دست به شورش زدند؛ اما بیشتر آنها خیلی زود با قتل عامی خونین از میان برداشته شدند. سده های میانی برای مردم انگلستان پر بود از وقایع دلخراش، بیماری های واگیرداری چون طاعون و... در بخش های مختلف اثر فوق می توانید مطالب و اطلاعات بسیاری درباره‌ی این دوران سخت بیابید.

مجموعه‌ی تاریخ ترسناک در جلد های مختلف به بررسی و بیان زوایای تاریک وقایع مهم تاریخی همچون انقلاب فرانسه، جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، علم در سده های میانی و... پرداخته و با لحنی آمیخته به طنز بسیاری از حقایق پنهان، تلخ و وحشتناک تاریخ را برای مخاطب آشکار می سازد.

کتاب سده های میانی مصیبت بار چهاردهمین جلد از مجموعه کتاب تاریخ ترسناک، نوشته ی تری دیری و ترجمه ی پیمان اسماعیلیان با تصویرگری مارتین براون توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

فهرست

مقدمه وقایع نگاری نورمن های ناکس تیولداران تنبل مرض های موحش سلحشوران سر به هوا انژوین های اعصاب خردکن خوراک خراب لنکسترهای لچر زندگی ذلت بار زنان کودکان ناکام سده های میانی سرگیجه آور مذهب منحرف سخن آخر

برشی از متن کتاب

در سده های میانی همه به جای آب، نوشیدنی میل می کردند؛چون از آب خیلی از شهرهای بزرگ و کثیف سالم تر بود. برای مناسبت های مختلف نوشیدنی های خاصی تهیه می‌کردند و به طرفدارهایش می‌فروختند (در حالی که در جشن‌های امروزی همه توقع دارند نوشیدنی های مجانی گیرشان بیاید.) برای همین وقتی کسی ازدواجد می کرد، در مراسم عروسی اش نوشیدنی‌های مختلفی هم آماده می کرد. مهمانان همگی کوزه های نوشیدنی شان را می خریدند و پولش هم به جیب عروس خانم می رفت. فکرش را بکنید امروز به یک جشن عروسی بروید و بعد از خوردن شام بگویند "به افتخار این زوج خوشبخت کف مرتب بزنید، فقط یادتان باشد قبل از رفتن نفزری یک چک پول کف دست ساقدوش داماد بگذارید و به سلامت بروید!" اگر هم کسی در چنین جشنی شرکت کرده باشد لابد عروسی مصیبت باری می شود! مراسم ختم هم جزو مناسبت های خاصی بود که می شد کلی نوشیدنی نوشید. جنازه اغلب برای نوشیدنی باید وجه خاصی را می پرداخت... البته پیش از مرگش. این مسئله به خصوص نزد شکم پرست هایی که می خواستند مراسمشان باشکوه برگزار شود مرسوم بود. کلیسا تلاش می کرد جلوی این جور رسم و رسوم پر خرج و بیهوده را بگیرد. مردم زیادی درگیر امور نفسانی شده بودند، پس کلیسا تصمیم خودش را گرفت: "خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو." آن ها هم شروع کردند به گرفتن آب میوه ها و فروختن "نوشیدنی صحن کلیسا" تا برای تعمیر و نگهداری بنای کلیساها پول کافی داشته باشند! ارباب ده حدوداً سه بار در سال عصاره گیری می کرد و از کارگرها و دهقان‌ها توقع داشت به قیمت گزافی آن را بخرند. این در واقع نوعی مالیات اصافی بود که کارگرها باید می‌پرداختند. اما گاهی جوان های دهکده به چشم نوعی چالش به آن نگاه می کردند. آن ها حق داشتند هر قدر می‌خواهند نوشیدنی مجانی سر بکشند... البته فقط تا وقتی که می‌توانستند سر پا بمانند و از میدان در نروند. اگر می نشستند باید پولش را تمان و کمال می دادند. خبرهایی از خوراک های خراب 1.سلاخی کردن حیوانات در شهر لندن ممنوع شد. چون عادت زشتی داشتند که دل و روده ی حیوان ذبح شده را روی پیاده روی جلوی در مغازه اش وسط خیابان ذبح کرد و آشپزهای کاونتری در قرن 15 میلادی، دل و روده ی مرغ ها را از پنجره ی آشپزخانه شان به وسط خیابان پرتاب می کردند. 2.قصاب ها حق نداشتند زیر نور شمع گوشت بفروشند. برای اینکه مشتریربتواند چیزی را که می خرد درست ببیند! مردی را حین فروختن گوشت حیوان مرده ای دستگیر کردند که آن را در چاله ای پیدا کرده بود. او را به قاپوق بستند و گوشتی را که می خواست بفروشد زیر دماغش سوزاندند؛ این نوع تنبیه برای این نوع کلاهبرداری ها مرسوم بود. 3.شهرهای بزرگ غذافروشی های بیرون برداشتند که توکاهای خوشمزه (به قیمت دو تا یک پنی) و پارچه های لذیذ و داغ گوسفند می‌فروختند. حتی غذای آماده را دم در خانه هم تحویل می دادند. (شاید هم پارچه ها اگر راه خانه ی مشتری را بلد بودند خودشان را دم در خانه‌ی خریدار تحویل می دادند؟...    

نویسنده: تری دیری مترجم: پیمان اسماعیلیان تصویرگر: مارتین براون انتشارات: افق