loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب تابستان و غم - احمدرضا احمدی

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب تابستان و غم سروده ی احمدرضا احمدی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

"احمد رضا احمدی" شاعری یگانه است. شعرهایش به هیچ شاعری پیش از خودش شبیه نیست و هرکس که خواسته به شیوه ی او شعری بنویسد خیلی موفق نشده است. شعرهایش بیش از هرچیز مدیون زندگی است؛ کافی است شعرهایش را از همان ابتدای دهه ی 40 تا به امروز بخوانیم تا معلوم شود که زندگی و هر آنچه به آن ربط پیدا می کند چگونه در عمق شعرهایش وجود دارد . نکته ی اساسی شعرهای احمدی سادگی آن ها نیست. شاعران زیادی را می شود سراغ گرفت که سعی می کنند شعرهای ساده ای بنویسند، ولی شعر های "احمد رضا احمدی" مدیون دیدن هر عنصر شاعرانه ای در زندگی هستند. برای او که پنجاه و هفت سال است شعر می سراید، شعر بخش مهمی از زندگی است و برای سر در آوردن از سروده هایش باید اول زندگی را بهتر دید . همین است که در بیشتر شعرهایش خود او را می شود دید، خود شاعرش را که بی آن که تلاش کند شعر را به دست می آورد و روی کاغذ می نویسد. حقیقت این است که در شعرهای او کلمه ها همان هایی هستند که ظاهرا دیگران هم به کار می برند، اما همین کلمه ها را وقتی در شعر های "احمد رضا احمدی" می خوانیم حس می کنیم صاحب هویت تازه ای شده اند . کلمه بستگی دارد به شاعر و شاعر است که آن ها را جان دوباره ای می بخشد یا اصلا کشف شان می کند. کار مهم احمد رضا احمدی در هر کتاب، کشف دوباره ی کلمات و ارزش بخشیدن به آن هاست و "تابستان و غم" نمونه ای از همین شعرهاست، کتابی در شمار بهترین های شاعر.


برشی از متن کتاب


عقربه های ساعت فصل ها یکی پس از دیگری بر ما می تابند که نامش عمر است دسیسه های ایام هفته زودباوری های ما رها می کند نه شک نه یقین یار و یاور ما نیست نه می توان در ابر پناه گرفت نه توان لباس نو پوشیدن است زشتی و زیبایی زنان با هم مساوی است و سؤالی را جواب نمی دهد ما چرا بهار را رها کردیم و به جای آن تابستان سوزان را جانشین بهار کردیم سهم ما از زندگی مجهول بود و مرگ مدام به ما خیره بود تکه نانی از سفره برداشتیم که بوی کهنگی می داد پرنده ها آرزوهای ما را نوک می زدند زن در بالکن گلدان ها را آب می دهد ساعت مرگش را از ما می پرسد ما سکوت می کنیم در این سکوت است که عقربه های ساعت پژمرده می شوند فصل ها یکی پس از دیگری بر ما می تابند که نامش عمر است. *** آینه در آینه ی وطنم نگاه می کنم کودکان به مدرسه می روند زنان و مردان سوار قطار می شوند پسران و دختران دریا را به هم می سپارند پیرزنان و پیرمردان در آینه پیر می شوند در آینه ی وطنم نگاه می کنم. *** گیسوان قیچی را بردارید گیسوان مرا کوتاه کنید دیگر از این گیسوان خسته شده ام می خواهم با سری عریان پا به آستانه ی بهار بگذارم فقط نمی دانم باید از کدام خیابان عبور کنم تا صورتم و سر عریانم را با باران بشورم بهار شوربختی ام به سوی پایان است و پاییز زردم در راه است آن وقت من دیگر چهره ای ندارم و چهره ام را در آینه نمی شناسم به صبح سهمگین پاییز قدم می گذارم کفش هایم در قیر مذاب خیابان فرو می رود. *** دیر بود در واپسین لحظه نامش را گفت اما دیر بود، خیلی دیر بود نامش شباهت به چهره ی پنهان زنان و گل های اقاقیا داشت دستمالی را از شکوفه های سیب پر کردم هوا بخبندان بود من بر تن لباس تابستانی داشتم که دوازده ماه سال افسردگی مرا می پوشاند سیب ها در دوازده ماه سال شاهد افسردگی من بودند اما سیب ها در لحظه ی یخبندان پنهان شدند من چه چیز را در لحظه ی یخبندان باید به یاد می آوردم که پنهان بود لحظه ای نامش را از یاد بردم اما دوباره نامش را پرسیدم که شباهت به چهره ی پنهان زنان و گل های اقاقیا داشت.

فهرست


  • عقربه های ساعت
  • آینه
  • گیسوان
  • دیر بود
  • افسردگی
  • قاصد
  • سوگند
  • از ابر
  • گیاهان
  • لحظه ی پایان
  • سردسیر
  • صبحانه و خوشبختی
  • شام
  • مهمانان
  • صدای پیانو
  • خانه ی ما
  • گیاه
  • در تابستان
  • انتهای تابستان
  • ما ماندیم
  • عمر ما
  • گفتم
  • لحظه ی نایاب
  • سرمای جهان
  • تکه های ابر
  • در اعماق
  • پناه
  • دو پیرمرد
  • بعدازظهر
  • از آسمان
  • سنگ بزرگ
  • باران می بارد
  • امروز
  • تابوت
  • توده های برف
  • ناگهان
  • سفر
  • چشمان نمناک
  • چای
  • ملاقات
  • رنج ها
  • پنجره
  • زمستان
  • صدای دریا
  • از کنار شب
  • رودخانه
  • خواب
  • پالتو و شال گردن
  • گل سرخ
  • خواب
  • دلتنگی
  • آینه
  • چهره های زنان
  • سکوت می کنم
  • آن
  • از جهان ما
  • سکه ها
  • شب هنگام
  • مرثیه ها
  • درختان
  • بادها
  • سپیده
  • جان های پژمرده
  • کاش
  • دیوار سنگی
  • پاداش
  • تکرار
  • فصل ها
  • شنبه
  • پل
  • خانه و شگفتی
  • در آن باغ
  • گاهی
  • خاموشی اعتقاد
  • ستاره ها
  • سوگند
  • تقویم
  • گلدان
  • دیروز
  • در خفا
  • تجربه
  • ایام سپری شده
  • جوابی
  • باران و تو
  • همسایه
  • سوگواران
  • دروازه های صبح
  • پایان تابستان
  • کلمات
  • زخم ها
  • کوچ
  • شعرها
  • نجات
  • رخت ها
  • بازگشتیم
  • این خانه
  • چراغ ها
  • شب بی پایان
  • چهره
  • چشمان
  • روزهای باطل
  • پس از غروب
  • پوست
  • زمان ها
  • میدان
  • روی چمن ها
  • در آستانه ی خانه
  • بیداری
  • شاعر
  • دیوار کوچه ها
  • اوهام
  • تقدیر
  • من و تو
  • گل های شقایق
  • سکوت
  • پنجره ها
  • پرنده
  • در آفتاب
  • ماه و ستاره
  • شاید
  • برهوت
  • خاموشی
  • افق
  • از شب ها
  • خورشید
  • سیاره ها
  • حقیقت
  • در راه ها
  • عاشقان
  • جست و جو
  • گیاهان جوان
  • کافه های جوانی ما
  • دلهره
  • ترانه های گمنام
  • بی نهایت
  • فرصت ناگهانی
  • آمدند
  • زیر آسمان
  • پچ پچ ها
  • پرواز
  • از جهان
  • صبور هستم
  • از جهان
  • آسودگی
  • افسانه ها
  • هراس
  • به سوی دریا
  • پروانه ها
  • شام
  • روشنایی
  • گاهی
  • ساحل
  • زن و مرد و کافه
  • صبحگاه
  • در جست و جو
  • عابر جهان
  • روزهای جمعه
  • ستم ها
  • مهمانان
  • حادثه
  • دیار ابرها
  • آغشته به گل سرخ
  • صدای آژیر
  • عشق و نان
  • در میان درختان
  • شامگاه عشق
  • تسلا
  • حوادث
  • امیدی نیست
  • دوزخ
  • دوباره سکوت
  • حدیث کاشانه
  • وحشت آینده
  • دعوت
  • تبار درختان
  • فلوت و گیتار
  • خانه ی کودکی
  • برگ های زرد
  • تقدیر
  • تماشای جاده
  • ناگهان
  • پنجره ها
  • بادنماها، قطب نماها


(مجموعه شعر) شاعر: احمدرضا احمدی انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع وزیری
  • نوبت چاپ 1
  • تعداد صفحه 453

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب تابستان و غم - احمدرضا احمدی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل