loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بیمارستان که ترس ندارد (ماجراهای کریتر)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
25,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب بیمارستان که ترس ندارد از مجموعه ی ماجراهای کریتر، اثر مرسر مایر با ترجمه ی هایده کروبی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

در این کتاب داستان کودک می آموزد که از مکان های درمانی مانند بیمارستان و درمانگاه و همچنین پزشک، نترسد. همچنین با برخی بخش های بیمارستان و خدماتی که در آن جا به بیماران ارائه می شود، آشنا می شوند. کریتر همراه دوستانش مشغول بازی فوتبال هستند که او شوت محکمی به توپ می زند و خودش با دروازه بان تیم حریف برخورد می کند و بعد از این حادثه پایش آسیب می بیند. او را با آمبولانس به بیمارستان می رسانند و او که کمی از محیط بیمارستان ترسیده است با رفتار مناسب پرستار برخورد می کند و همین مسئله باعث می شود تا ترس او از بین برود. به تشخیص پزشک، پای او را پس از انجام رادیوگرافی گچ می گیرند و او به همراه والدین و خواهر کوچکش به خانه برمی گردند. کریتر سعی می کند با چوب دستی تمرین راه رفتن کند و دوستانش برای عیادت او به خانه اش می آیند و با نقاشی کشیدن بر روی گچ پایش سعی می کنند سرگرمش کنند و ... . تصاویر رنگی و زیبای کتاب دیگر مشخصه ی آن می باشد و این اثر برای گروه سنی الف و ب مناسب می باشد.  ماجراهای کریتر  مجموعه ای است که با هدف آشنایی کودکان با برخی از مهمترین مهارت های زندگی تهیه شده است. کریتر سگ آبی کوچکی است که به همراه اعضای خانواده و دوستانش ماجراهای کتاب را رقم می زنند.


برشی از متن کتاب


داشتیم فوتبال بازی می کردیم و نتیجه مساوی بود. دویدم و توپ را محکم شوت کردم ولی خورد به دروازه بان! تایگر داد کشید: «گل! برنده شدیم!» داد کشیدم: «آخ!» پایم خیلی درد می کرد ولی گریه نکردم. بابام گفت: «عیبی نداره کریتر کوچولو.» مامان گفت: «خوب می شوی.» آمبولانس آمد. من را روی تخت مخصوصی که به آن برانکار می گفتند، گذاشتند و از زمین بازی بردند توی آمبولانس. همه ی بازیکن ها برایم دست تکان دادند و با من خداحافظی کردند. مامان با من آمد. دستش را گرفتم چون انگار کمی ترسیده بود. وقتی به بیمارستان رسیدیم، مرا با تخت به داخل بردند. پرستار با دستگاهی که به آن گوشی می گفتند، به صدای قلبم گوش کرد. بعد گذاشت که من با این گوشی به صدای قلب مامانم گوش بدهم. گفتم: «وای، مامان، قلبت چقدر تند می زند.» پرستار به من یک آبنبات چوبی گنده داد و گفت که من خیلی خیلی شجاعم. دکتر آمد که پای مرا معاینه کند. او گفت: «شاید کمی دردت بیاید.» دردم آمد ولی نفس عمیق کشیدم و از ده تا یک شمردم 10 - 9 - 8 - 7- 6 - ... و تمام شد. دکتر گفت: «کریتر کوچولو، پایت شکسته.» پرسیدم: «می توانید درستش کنید؟» دکتر سر تکان داد. بعد یک برچسب باحال به من داد که رویش نوشته بود «قهرمان کوچولو» چون به من می گفت تو یک قهرمان واقعی هستی. ...

  • مهارت های زندگی
  • از سری کتاب های نردبان
  • نویسنده: مرسر مایر
  • مترجم: هایده کروبی
  • انتشارات: فنی ایران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بیمارستان که ترس ندارد (ماجراهای کریتر)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل