کتاب بیست افسانهی ایرانی | مصطفی رحماندوست
- انتشارات : افق
- مترجم : مصطفی رحماندوست
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب بیست افسانهی ایرانی اثر مصطفی رحماندوست
از دیرباز در فرهنگ ایران زمین افسانهها و داستانهای فراوانی با رنگ و بوی تخیل وجود داشتهاند و در طول تاریخ ادبیات ایران این افسانهها توسط نویسندگان مختلف بازنویسی و گاهی بازسرایی شدهاند. در کتاب بیست افسانهی ایرانی تعداد 20 افسانه توسط شاعر و نویسندهی مشهور کودکان و نوجوان، مصطفی رحماندوست، برای گروه سنی ب و ج مورد بازنویسی قرار گرفته است.
سه داستان اول اثر به نام های موش دم بریده، دویدم و دویدم و گاو حسن چه جوره؟ به شکل منظوم سروده شده اند و 17 داستان دیگر کتاب به شکل نثر روایت شده اند، البته در برخی از قسمت های این داستان ها متن کتاب آهنگین بوده و از ابیات کوتاهی نیز در آن ها استفاده شده است.
در یکی از داستان های کتاب به نام موش دم بریده داستان موشی آمده است که از از دم باریک و بلند خود رضایت ندارد و آرزو دارد دمی بزرگ داشته باشد که با دیدن آن دم حتی گربه ها احساس ترس کنند. یک روز موش جارویی را می بیند و تصمیم می گیرد آن را به دم خود وصل کند و از انجام این کار احساس خوبی به او دست می دهد و فکر می کمد موش با ابهتی شده است تا این که گربه ای موش را می بیند.
موش سعی می کند از دست گربه فرار کند و به سرعت وارد لانه اش می شود، اما جارو که از ورودی لانه او بزرگتر بود از درب لانه عبور نکرد و به شدت کشیده شد و همین مسئله باعث شد دم موش کنده شود. موش که از دست دادن دمش او را بسیار غمگین کرده، دمش را به دست می گیرد و پیش پینه دوز می رود تا او دمش را بدوزد. پینه دوز برای دوختن دم به نخ احتیاج دارد و موش برای تهیه نخ باید پیش نخ ریس برود و ... .
عناوین برخی دیگر از داستان های این اثر عبارتند از: هیزم شکن و شیر، شکار آهویی که سر نداشت، لباس عید گنجشک، گهواره ی دریایی، مهرک و کلاغ و فیل و فنجان می باشد.
بخشی از کتاب بیست افسانهی ایرانی؛ نشر افق
ازهمه پر زور ترم
یکی بود یکی نبود، روزگاری بود، غیر از خدای مهربان، گنجشکی بود زار و نالان. چه فصلی بود؟ زمستان، سرمای سرد و سوزان. هرجا که زندگی بود، برف و یخ و یخبندان. گنجشک ما گرسنه بود. گرسنه بود و خسته. یک صبح زود از لانه، پرید و پر زد و رفت، دنبال آب و دانه. دانه کجا؟ آب کجا؟ دانه و آب تو سرما؟ دید همه جا سفید است. هیچ کسی در عمر خود، این برف ندیده است.
برف باریده، چه برفی. تا درو و دورترها، چیزی بجز برف نبود. بجز سفیدی برف، از دودکش خانه ها، بیرون می زد دم و دود. هرجا که رفت سفید بود، دانه نبود، آب نبود. گرسنه بود وخسته، نشست به روی یک یخ، تکه یخی شکسته. یخ که حسابی سرد بود، مایه رنج و درد بود. پاهاش به کلی یخ کرد. از زور سرما لرزید. از آن همه زور یخ، درست حسابی ترسید. رو کرد به آن تکه یخ، این جوری از او پرسید:
-ای یخِ یخ یخانی
حالِ مرا می دانی؟
چرا چنین زور داری؟
سرمای ناجور داری؟
یخ ناگهان پکر شد. غصه توی دلش، بیشتر و بیشتر شد. گفت به او: «گنجشک ناز، صاحب بالِ پرواز، حرف تو نابجا بود، چون زور من کجا بود؟ اگر که پر زور بودم، آفتاب آبم نمی کرد.مرا بخار نمی کرد، یا جویبار نمی کرد. با گرمای کم خود، خجالتم نمی داد، یا که آبم نمی کرد. من کجا و زور کجا؟ وای وای وای چه حرفها»
گنجشک پرید و پر زد. رفت به سراغ آفتاب. آفتابی که می تابید، به دشت و برف پر آب. وقتی که خورشید را دید، سلامی کرد و خندید. گرمای آفتاب را، قبایی کرد و پوشید. بعد با ادب از آفتاب، سوال خود را پرسید:
-آفتاب مو طلایی
که مهربان مایی
چرا چنین زور داری؟
گرمای ناجور داری؟
یخها را آب می کنی
خانه خراب می کنی
خورشید خانم از این حرف، قه قهی کرد و خندید. از خنده های آفتاب، سرمای سخت، ترسید. گفت به او: «گنجشک ناز، صاحب بال پرواز، حرف تو نابجا بود، چون زور من کجا بود؟ اگر که پر زور بودم، ابر مرا پاک نمی کرد. در جنگ ابر و آفتاب، گرما را خاک نمی کرد. من کجا و زور کجا؟ وای وای وای چه حرفها»
گنجشک دوباره پر زد. رفت به سراغ یک ابر. ابری که شکل موش بود، یا گوسفند، یا ببر.
ابری که هر شکلی داشت، در آسمان رها بود. در آسمان آبیف دنبال ابرها بود. وقتی که گنجشک ما، به ابر زیبا رسید، سلامی کرد و فوری، سوال خود را پرسید:
ابر سفید زیبا
نگین آسمان ها
چرا چنین زور داری؟
پرده ناجور داری؟
گرما را می رهانی
نورها را می پوشانی
پرده ابر، جا خورد، یک کمی پا به پاکرد. گنجشکک خسته را، با خنده ای صدا کرد. گفت به او: «گنجشک نز، صاحب بال پرواز. حرف تو نابجا بود، چون زور من کجا بود؟ اگر که پرزور بودم، هیکل و پوستی داشتم، اسیر باد نبودم، شکل درستی داشتم. من کجا و زور کجا؟ وای وای وای چه حرفها» ...
کتاب بیست افسانهی ایرانی (قصههای دیروز، بچههای امروز) به انتخاب و روایت مصطفی رحماندوست و با تصویرسازی پژمان رحیمیزاده توسط نشر افق به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب بیست افسانهی ایرانی
قصه های منظوم:
موش دم بریده
دویدم و دویدم
گاو حسن چه جوره؟
قصه های آهنگین:
به دنبال بخت
خیاط باشی و بزبزی جان
مرغ قشنگ تپلی
روباه باغبان
از همه پرزورترم
چه طوری نیشت بزنم؟
گهواره ی دریایی
دارکوبی که خورشید شد
لباس عید گنجشک
فیل و فنجان
دو تا عروس، دو تا داماد
خره شیر شکار می کرد
مرغ افتاد و مرد، خروس غصه خورد
شهر هیچا هیچ
شکار آهویی که سر نداشت
هیزم شکن و شیر
مهرک و کلاغ
- قصههای دیروز، بچههای امروز
- کتابهای فندق
- مولف: مصطفی رحماندوست
- تصویرگر: پژمان رحیمیزاده
- انتشارات: افق
مشخصات
- نویسنده مصطفی رحماندوست
- مترجم مصطفی رحماندوست
- سال انتشار 1399
- تصویرگر پژمان رحیمیزاده
- انتشارات افق
مصطفی رحماندوست
مصطفی رحماندوست کیست؟
«مصطفی رحماندوست» یکی از شاعران و نویسندگان مطرح معاصر کشورمان است که اغلب بهخاطر فعالیتهایش در ارتقای اهمیت کتاب کودک و نوجوان شناخته میشود. این تلاشها به حدی بوده که او را «پدر شعر کودک» مینامند. در ادامه با شرح بیوگرافی مصطفی رحماندوست با کتابانه همراه باشید.
زندگینامه مصطفی رحماندوست
مصطفی رحماندوست در تاریخ یکم تیر ماه سال 1329 خورشیدی، در شهر همدان، پا به این جهان گذاشت. مادر او اهل کتاب و شعر بود و رحماندوست از همان دوران کودکی، با شعر آشنا شد. علاقه او به شعر بیشتر از سر کنجکاوی و تکرار رفتارهای مادرش بود و این باعث شد تا در همان دوران کودکی با اشعار مولوی اخت بگیرد. از طرفی علاقه و کنجکاوی او در فهمیدن دنیای شعر و ادبیات، باعث شد تا انگیزه مضاعفی برای یادگیری خواندن و نوشتن داشته باشد و خواندن اشعار دیوان شعرای مختلف به سرگرمی او تبدیل شد. پدر وی فردی مذهبی بود و نقش پررنگی در کنجکاوی رحماندوست برای جستجو در دنیای شعر داشت؛ وی یک بار درباره این موضوع گفت:
پدرم قوی بنیه بود اما وقتی درباره کربلا شعر میخواند، اشکش در میآمد. برای من که او را قوی و زورمند میدیدم، دیدن اشک و اندوهش عجیب بود. خیلی دلم میخواست بدانم آن کلمهها چه هستند و چه قدرتی دارند که پدر زورمندم را به گریه مینشاندند.
رحماندوست در دوران ابتدایی علاوه بر خواندن اشعار شاعران مختلف، علاقه خاصی به حافظ داشت و تلاش میکرد تا اشعار او را حفظ کند. بعد از پایان تحصیلات ابتدایی، به تحصیل در رشته ادبی (علوم انسانی فعلی) در دبیرستان ابن سینا مشغول شد. عادت کتابخوانی وی در آن سالها هم ذرهای کم نشد و اتفاقا برعکس، اشتیاقش برای مطالعه آتشی بود که هر روز برافروختهتر میشد. در ادامه بخشی از سخنان او را درباره آن دوران و کتابخانه مدرسه میخوانیم:
کتابخانه خوبی داشت، اما بهسختی میتوانستم از آنجا کتاب بگیرم، بسیاری از کتابهای آنجا را خواندم. کمبودها را هم با کرایه کردن کتاب و مطالعه سریع آن جبران میکردم. شبی یک ریال کرایه کتاب میدادم. خلاصه بعضی از کتابها را هم از بچههای اهل کتاب میشنیدم تا کرایه کمتری بپردازم.
رحماندوست در آن دوران علاوه بر کتابخوانی به هنر هم علاقه پیدا کرده بود و آخرین سالهای دبیرستان را با تلاش برای یادگیری موسیقی و نقاشی گذراند. حاصل این چند سال، یادگیری ساز سنتور بود اما به گفتهی خودش، در نقاشی نتوانست موفقیتی کسب کند. از آنجا که پدر وی فردی مذهبی بود، او را به گذراندن دروس حوزه تشویق میکرد و رحماندوست هم در سالهای اول دبیرستان زمانی را به مطالعه دروس حوزه اختصاص میداد. این مقدمه آشنایی او با اساتید بزرگی مانند مرتضی مطهری و دکتر بهشتی بود تا با رفتن به دانشگاه توانست در جلسات درس این بزرگان حضور داشته باشد. او درباره آن دوران میگوید:
سال 1349 برای ادامه تحصیل به تهران آمدم و در رشته زبان و ادبیات فارسی مشغول تحصیل شدم. حضور در تهران فرصتی بود برای آشنایی با دکتر علی شریعتی، استاد مرتضی مطهری و دکتر بهشتی. رفت و آمد به جلسههای درس این بزرگواران و شرکت در محافل و مجالس ادبی و هنری آن روزگار، باعث شد که خوشههای ارزشمندی از خرمن آگاهان و آگاهیهای دیریاب بیندوزم.
او در نهایت در سال 1371 موفق به کسب مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبان و ادبیات فارسی شد. بعد از آن دیری نپایید تا برای درجه یک هنری هم اقدام کرد و توانست این مدرک (معادل با دکتری) را کسب کند.
آغاز نویسندگی مصطفی رحماندوست
مصطفی رحماندوست در همان دوران ابتدایی و سن 11 سالگی متوجه استعداد خود در گفتن شعر شد. از آن زمان تا دوران دانشگاه اوقاتی را به نوشتن میگذراند و در تلاش برای تقویت استعدادش بود. اولین نوشتهی وی در دوران دبیرستان چاپ شد و بعد از آن در دوران دانشجویی با آشنایی با ادبیات کودک و نوجوان تصمیم گرفت که راه خود را در این مسیر ادامه دهد؛
اولین نوشتهام، زمانی چاپ شد که دانشآموز دبیرستان بودم. آنهم در یک مجلّه محلی و نه اثری که برای بچهها نوشته شده باشد. در دوره دانشجویی قصهها و شعرهای بسیاری نوشتم و چاپ کردم. همه برای بزرگسالان، اما در اواخر دورهِ دانشجویی بود که ادبیات کودکان و نوجوانان را شناختم و تصمیم گرفتم سالک و رهپوی این راه باشم. روانشناسی خواندم؛ سادهنویسی کار کردم؛ کتابهای بچهها را ورق زدم؛ معلم بچهها شدم؛ چند جا درس دادم؛ اول قصه نوشتم: سربداران و خاله خودپسند و بعد شعر سرودم.
سابقه کاری مصطفی رحماندوست
رحماندوست پس از فارغالتحصیلی از رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، در چندین مقام سازمانی مختلف خدمت کرد و تلاش داشت تا بیش از پیش اهمیت ادبیات کودک و نوجوان را نمایان کند. از جمله سمتهای شغلی وی میتوان به کارشناس کتابهای خطی در کتابخانه مجلس، مدیر مرکز نشریات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسئول نشریات رشد، سردبیر رشد دانشآموز، سردبیر و پدیدآورنده سروش کودکان و نوجوانان، سردبیر مجله شهرزاد قصهگو و همچنین مدیرکل دفتر مجامع و فعالیتهای فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران اشاره کرد. او همچنین مدتی به عنوان مدرس داستاننویسی و قصهگویی و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاهها هم مشغول بود. نکته قابل توجه در سابقه کاری مصطفی رحماندوست، توجه او به مسئلهی ادبیات کودک و نوجوان بود؛ در هرجایی با هر عنوانی که مشغول بود، بیوقفه برای ارتقای ادبیات کودک و نوجوان تلاش میکرد. او زمانی درباره فعالیتهای کاری خود گفت:
حتی سه سالی که اشتباه کردم و مدیر کل دفتر فعالیتها و مجامع فرهنگی شدم، شرح وظیفهِ دفتر را عوض کردم و به انتقال ادبیات برگزیدهِ کودکان و نوجوانان ایران به زبانهای دیگر کمر بستم. عضو هیئتهای داوری کتاب سال، جشنوارههای کتاب و مطبوعات کودکان، عضو هیأت داوران کتاب سال، جشنوارههای بینالمللی فیلم کودکان، عضو شورای موسیقی کودکان و... بودهام. کارهای اجرایی بسیار را پذیرفتهام که ظاهراً مرا از توجه به نوشتن و سرودن بازداشتهاند. دوستانم همیشه این موضوع را به من تذکر دادهاند، اما از پذیرش آن همه کار اجرایی توانفرسا با مدیرانی که نوعاً هم اهل هنر و فرهنگ نبودهاند، پشیمان نیستم، چرا که تمام کارهای اجرایی من هم در مسیر اعتباربخشی به ادبیات کودکان و نوجوانان و فهماندن اهمیت بچهها بوده است.
به غیر از سمتهای اجرایی، رحماندوست حضور فعالی در جشنوارههای مختلف مرتبط با کودک و نوجوان داشته است. از جمله این حضورها میتوان به عضویت در هیئتهای داوری کتاب سال، جشنوارههای کتاب و مطبوعات کودکان اشاره کرد. البته حضور او تنها محدود به جشنوارههای کتاب نبوده و در «جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان» و «جشنواره بینالمللی تئاتر کودکان و نوجوانان» هم به عنوان یکی از اعضای اصلی گروه داوران حضور داشته است. از دیگر فعالیتهای وی میتوان به حضور در شورای موسیقی کودکان و شورای کتاب کودک ایران اشاره کرد.
ازدواج و خانوادهی مصطفی رحماندوست
مصطفی رحماندوست در سال 1357 با آذر رضایی ازدواج کرد و حاصل این پیوند سه فرزند به نامهای مونس، متین و مرضیه بود. رضایی در آن زمان نویسنده، مترجم و معلم و مانند رحماندوست اهل کتاب بود. او طی صحبتهایش یک بار به خانوادهاش اشاره کرد و گفت:
در سال 57 ازدواج کردهام و سه دختر دارم به نامهای مونس و متین و مرضیه. همسر و فرزندانم، همه اهل کتاب و مطالعهاند و پذیرفتهاند که از پدری این چنین باید کمتر توقع داشته باشند و زیاد یاریاش کنند. همت و تحمل آنها در بالا بردن توان و کارایی من بیتردید ستودنی است. حال و روزم بد نیست. خدا را شکر، آب و نانی دارم و سایبانی و مهمتر از همه روح معتدلی که در سختترین لحظههای زندگی هم آرامشم میدهد.
مطالعه بیشتر: آثار و زندگینامه رولد دال
سبک نگارش مصطفی رحماندوست
رحماندوست نوشتار ساده، بیتکلف و روانی دارد و این موضوع مخصوصا در نوشتههایش برای کودکان و نوجوانان به چشم میآید. شعرهای او پر از شخصیتپردازیهای ساده و صمیمانه است و رحماندوست با استفاده از همین موضوع اعتماد و توجه کودکان را جلب میکند. یکی دیگر از ویژگیهای آثار مصطفی رحماندوست استفاده از عناصر خیال و تصویرسازی برای انتقال آموزشهای غیرمستقیم است.
کتابهای مصطفی رحماندوست
- مجموعه کتاب قصههای پنج انگشت
- کتاب فوت کوزهگری
- مجموعه کتاب ترانههای نیایش
- مجموعه کتاب چی چیل
- مجموعه کتاب مثلها و قصههایشان
- مجموعه کتاب باغ وحش کوچک من
- کتاب بیست افسانهی ایرانی
- کتاب کشتی در کویر
- مجموعه کتاب ترانههای نوازش
- مجموعهی لالاییها
- مجموعه کتاب بازی با انگشتها
- مجموعه دوستی شیرین است
- کتاب هیچانهها
- کتاب قصههای دیروز، بچههای امروز
- کتاب سفید بود، سفید تنها بود
- کتاب این تریزی، آن تریزی
- کتاب ریشهها در خاک، شاخهها در باد
- کتاب کتاب زیباتر از بهار
- کتاب باغ مهربانیها
- کتاب فرهنگ آسان
- کتاب قصهگویی، اهمیت و راه و رسم آن
آثار برجسته و معروف مصطفی رحماندوست
کتاب پنج تا انگشت بودند که...
کتابهای پنج تا انگشت بودند که... یکی از پرتیراژترین آثار رحماندوست بوده و حاوی 5 قصه موسیقایی با محور بازیهای کودکانه است.
کتاب ترانه های نیایش
کتابهای ترانه های نیایش در واقع مجموعهای از اشعار کودکانه است که در قالب گفتگو با خدا به موضوعاتی از قبیل آموزش مسائل اخلاقی و سبک زندگی میپردازد. این مجموعه در ابتدا 5 جلدی بود اما حالا به ده جلد میرسد.
مجموعه کتاب باغ وحش کوچک من
باغ وحش کوچک من مجموعهای با محوریت حیوانات است که مصطفی رحماندوست آن را نگاشته است؛ این مجموعه دارای چندین جلد جذاب در مورد انواع حیواناتی است که کودکان ممکن است آنها را بشناسند یا نشناسند اما این موضوع اهمیت ندارد چرا که در طول مطالعه با آنها آشنا خواهند شد. کتاب به گونهای طراحی شده که بچههای کلاس اول و دوم به راحتی بتوانند آن را مطالعه کنند و از آن لذت ببرند.
کتاب مثلها و قصههایشان
مجموعه کتابهای مثلها و قصههایشان یکی از بهترین آثار مصطفی رحماندوست است. او در این کتاب به جمعآوری ضربالمثلهای اصیل ایرانی پرداخته و با روایتهای جذابی که ریشه در فرهنگ گذشته دارد، به توضیح معنای این ضربالمثلها میپردازد. این کتاب نه تنها دایره اطلاعات عمومی کودکان را ارتقا میدهد، بلکه به تقویت هویت ایرانی فرزندتان هم کمک شایانی خواهد کرد.
کتابهای چی چیل
کتابهای چی چیل در اصل اثر «لسلی پاتری لی»، نویسنده و طراح آمریکایی، هستند که با کتابهای کودکانهاش شناخته میشود. این کتابها با ترجمه روان مصطفی رحماندوست برای کودکان ایرانی به فارسی برگردانده شدند و مجموعهای از داستانهای جذاب و آموزنده را در بردارند.
بهترین کتاب مصطفی رحماندوست
بهترین کتاب مصطفی رحماندوست به باور بسیاری مجموعه کتاب پنج تا انگشت بودند که... است. این کتاب با شعرهای ساده و در عین حال جذاب خود، در کنار استفاده از ایده استفاده از انگشتان دست کودک برای روایت داستان، توانسته به یکی از پرفروشترین کتابهای کودکانه تبدیل شود. همه ما حداقل یکی از اشعار این کتاب را در جایی شنیده و یا خواندهایم. عناوین کتابهای این مجموعه عبارتاند از:
- کتاب پنج تا انگشت بودند که ... (شغلها)
- کتاب پنج تا انگشت بودند که ... (غذاها)
- کتاب پنج تا انگشت بودند که ... (مراسمها)
- کتاب پنج تا انگشت بودند که ... (بازیها)
جوایز و افتخارات مصطفی رحماندوست
به پاس تلاشهای بسیار رحماندوست در گسترش فرهنگ ادبیاتی کودک و نوجوان، به او لقب «پدر شعر کودک» را دادهاند. همچنین تعدادی از آثار او مانند کتاب بازی با انگشتها و سه قدم دورتر شد از مادر تاکنون به سیزده زبان ترجمه شدند.
نظر سایرین درباره مصطفی رحماندوست
طی تقدیر از مصطفی رحماندوست در خلال مراسم گشایش بیستویکمین جشنواره بینالمللی قصهگویی، غلامرضا امامی و فریدون عموزاده خلیلی درباره رحماندوست صحبت کردند؛ امامی درباره او گفت:
مصطفی رحماندوست خواسته است که در این سالها از غمها بکاهد و به شادیها بیفزاید. کار بزرگ رحماندوست این است که زندگی را آسان گرفته. من از وقتی او را میشناسم راحت سفر کرده و هیچگاه یارانش را تنها نگذاشته است.
عموزاده هم با طرح سوال « وقتی از مصطفی رحماندوست حرف میزنیم از چه حرف میزنیم»، پاسخ داد:
از یک معلم که به بچهها و بزرگترها آموزش میدهد که چگونه شعر و قصه بنویسند و در واقع از یک مترجم، نویسنده و شاعر حرف میزنیم؛ هرچند که رحماندوست همه اینها هست و همه اینها هم نیست.
چرا باید آثار مصطفی رحماندوست را بخوانیم؟
مصطفی رحماندوست بیشک یکی از پرکارترین شاعران و نویسندگان ادبیات کودک و نوجوان است و اشعار و نوشتههای او، همه همپوشانی خیلی خوبی با دنیای کودکان و تصور آنان از دنیا دارد. اگر میخواهید فرزندتان با خواندن شعرهای ساده سرگرم شود و بر استفاده از دستانش مهارت یابد، کتاب پیج تا انگشت بودند که... و کتاب بازی با انگشتها، دقیقا برای همین هدف نوشته شدند.
اگر میخواهید فرزندتان به هویت غنی ایرانی خود پی ببرد و در عین حال با اصطلاحات عامیانه آشنا شود، کتاب مثلها و قصههایشان دقیقا همین کار را میکند. شاید هم بخواهید کودک دلبندتان با مناجات و دعا اخت بگیرد و این جاست که کتاب ترانه های نیایش خود را نشان میدهد. همانطور که متوجه شدید، مهم نیست چه هدفی را در پرورش کودکتان در سر میپرورانید؛ در هر صورت آثار مصطفی رحماندوست میتوانند راهگشا و کمککننده باشند.
خرید آثار مصطفی رحماندوست از کتابانه
فروشگاه اینترنتی کتابانه یکی از مراکز توزیع معتبر کتاب در کشور است که طی چند سال سابقه فعالیت خود، سعی کرده تا با تهیه انواع کتب ادبی و علمی و ... سهمی هرچند کوچک، در ارتقای فرهنگ کتاب و کتابخوانی کشورمان داشته باشد. در میان کتب داستانی و ادبی نویسندگان مختلف، آثار مصطفی رحماندوست هم جزو مجموعه کتب کامل این فروشگاه بوده و میتوانید به لیست کتابهای مصطفی رحماندوست دسترسی داشته باشید.
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران