loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بودا در اتاق زیر شیروانی - جولی اتسکا

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب بودا در اتاق زیر شیروانی اثر جولی اتسکا و ترجمه ی فریده اشرفی در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.

این کتاب به زندگی مهاجران ژاپنی در ایالات متحده امریکا می پردازد. زندگی گروهی از زنان ژاپنی که به عنوان « عروس پستی » در سال های 1920 تا 1930  به امریکا فرستاده شدند. خانواده های ژاپنی به دلیل فقر زیاد دختران خود را به مردانی که ادعا کرده بودند تاجر هستند و از زندگی مرفهی در امریکا برخوردارند، سپردند و در قبال آن پول قابل توجهی گرفتند.  عروس های پستی بین سیزده تا سی و هفت سال سن داشتند. هرکدام با یک قطعه عکس از مردی خوش چهره،  جوان و پولدار به امید سرنوشتی نامعلوم سوار کشتی شدند. تنها دغدغه آن‌ها این بود که با چه جور مردی  روبرو خواهند شد.  تمام طول سفر را با هم در این باره پچ پچ کرده و با نگاه کردن به عکس ها و مقایسه کردن مردهایشان  گذراندند. اما وقتی که به امریکا رسیدند، مردهایی که به عنوان شوهرانشان با آن ها روبرو شدند بسیار متفاوت از عکس‌هایشان بودند. مردهایی زمخت، با دست های زبر کارگری و چهره های تکیده که  خلق و خوی ملایم و دوستانه ای نداشتند، و حتی صاحب پول و ملک هم نبودند بلکه فقط کارگرانی بودند که روی زمین کار می کردند. خیلی زود زن ها به کار کارگری مشغول شدند و رنج های بسیاری از این بابت کشیدند که این رمان روایت زندگی این افراد است.


برشی از متن کتاب


بعضی از ما برای اینکه سفید پوستان را تحت تاثیر قرار دهیم، به سرعت کار می‌کردیم. بعضی از ما خیلی کار می کردیم، فقط برای اینکه به آنها نشان بدهیم می‌توانیم درست به تندی و فرزی مردان، اگرچه، نه سریع‌تر از انها، آلوچه جمع کنیم و از چغندر کوه درست کنیم و گونی ها را پر از پیاز کنیم و جعبه ها را پر از توت. بعضی از ما خیلی تند کار می کردیم، چون همه‌ی دوران کودکی‌مان را در حالی گذرانده بودیم که پای برهنه در شالیزار خم می‌شدیم و از پیش می دانستیم چه کار کنیم. بعضی از ما خیلی تند کار می‌کردیم چون شوهرمان به ما هشدار داده بود که اگر این کار را نکنیم، ما را با اولین کشتی به خانه‌مان بر می ‌گرداند. من زن دست و پادار قوی خواسته بودم. بعضی از ما بچه‌ی شهر بودیم و کند و آهسته کار می‌کردیم، چون پیش از آن هر گز کج‌بیل دستمان نگرفته بودیم. به ما گفته شده بود:« آسان ترین کار در امریکا همین است.» بعضی از ما در همه‌ی زندگی‌مان مریض و ضعیف بودیم، اما بعد از یک هفته کار در باغ های لیموی ریورساید، احساس می کردیم مثل گاو نر قوی هستیم. یکی از ما حتی پیش از اینکه وجین اولین ردیف را تمام کند، از حال رفت. یکی از ما همین‌طور که کار می کرد اشک می ریخت. یکی از ما در حالی که کار می‌کرد نفرین می کرد. همه‌ی ما در حال کار کردن درد داشتیم- دست‌مان تاول می‌زدو خون می آمد، زانوها‌یمان می سوخت، درد کمرمان هیچ‌وقت خوب نمی‌شد. یکی از ما تمام مدت ، به خاطر مرد هندوی زیبایی که در شیار کناری مارچوبه می چید ، حواسش پرت بودو تنها به این فکر می کرد که چقدر دلش می خواهد سربند سفید او را از سر بزرگ قهوه ای‌اش باز کند. من هر شب خواب گوپتاسان را می بینم. بعضی از ما وقتی کار می کردیم، ذکر های بودایی می خواندیم و زمان برای ما مثل برق می گذشت. یکی از ما - آکیکو ، که به مدرسه‌ی میسیون مذهبی  توکیو رفته بود و از اول انگلیسی بلد بود و هر شب با صدای بلند برای شوهرش انجیل می خواند- هنگام کار سرود « برخیز ، روح من ، برخیز!» را می خواند. تعداد بسیار زیادی از ما ، همان ترانه‌های محلی فصل دروی دوران جوانی‌مان را می خواندیم و سعی می کردیم تصور کنیم به خانه مان در ژاپن برگشته‌ایم. چون اگر شوهران ما در نامه شان حقیقت را به ما گفته بودند- که تاجر ابریشم نیستند، بلکه کارگر باغ و مزرعه هستند، که در خانه هایی بزرگ با چندین اتاق زندگی نمی کنند، بلکه در چادرها و انبارها وفضای باز، در مزرعه ها، زیر خورشید و ستاره‌ها زندگی می کنند- هرگز به امریکا نمی آمدیم تا کارهایی را انجام دهیم که هیچ امریکایی درست و حسابی و محترمی انجام نمی‌دهند. سفید پوستان، ما را به خاطر کمرهای قوی و دست‌های فرز و چابک مان تحسین می کردند. تاب و توان‌مان. نظم و ترتیب‌مان. خلق و خوی سر به راه و مطیع و آرام‌مان. توانایی غیر عادی تحمل گرما- که در روزهای تابستان در مزارع خربزه‌ی برولی می توانست تقریبا به پنجاه درجه برسد. آنها می گفتند که قد و قامت کوتاه‌مان ما را به طرز مطلوبی برای کارهایی متناسب ساخته است که نیاز به خم شدن و نزدیک بودن به زمین دارد. ما را سر هر کاری می فرستادند، راضی می شدند. ما همه امتیازات چینی ها را داشتیم.  سخت کوش بودیم، بردبار بودیم، همیشه با ادب و نزاکت بودیم، اما هیچ یک از عادت های بد یا نقطه ضعف های آنها را نداشتیم- قمار نمی کردیم یا تریاک نمی کشیدیم، دست به یقه نمی شدیم و کتک کاری نمی کردیم، هیچ وقت تف نمی انداختیم- از فیلیپینی ها فرز تر بودیم. کمتر از هندوها افاده و تکبر داشتیم.

(برندۀ جایزۀ ادبی پن/ فالکنر، 2012) نویسنده: جولی اتسکا مترجم: فریده اشرفی انتشارات: مروارید


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بودا در اتاق زیر شیروانی - جولی اتسکا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل