کتاب بهترین فکر دنیا (مدرسه پرماجرا 1)

درباره کتاب بهترین فکر دنیا (مدرسه پرماجرا 1)

کتاب بهترین فکر دنیا از دسته داستان‌های کودک و نوجوان اثر مصور و طنزآلودی است که داستان پسر 8 ساله2ی سرزنده و بازیگوشی به نام ای. جی را که در کلاس دوم دبستان درس می‌خواند و از مدرسه متنفر است را روایت می‌کند. ای . جی عاشق فوتبال و بازی‌های کامپیوتری است و به نظرش برای فوتبالیست شدن نیازی به درس خواندن و مدرسه رفتن نیست و بچه‌ها همه چیزهایی را که لازم دارند می‌توانند از تلویزیون یاد بگیرند.

او معتقد است که بزرگترها مدرسه را درست کرده‌اند تا مجبور نباشند به پرستار بچه پول بدهند. به نظر او نباید بچه‌ها را مجبور به مدرسه رفتن کرد و باید آن‌ها را به حال خودشان رها کرد تا تمام روز فوتبال بازی کنند، دوچرخه سواری کنند یا با بازی‌های فکری و کامپیوتری خودشان را سرگرم کنند. یک روز فکر تازه‌ای به ذهن ای. جی و دوستانش می‌رسد؛ آن‌ها با خودشان فکر می‌کنند که برای یک شب مدرسه را اجاره و آن را به مرکز بازی‌های کامپیوتری تبدیل کنند.

آن‌ها تصمیم می‌گیرند تا موضوع را با معلمشان، خانم دیزی در میان بگذارند. خانم دیزی که در آموزش دادن به بچه‌ها از شیوه‌های تدریس نوین و خلاق مثل بازی و ... استفاده می‌کند از ایده آن‌ها استقبال و تصمیم می‌گیرد تا مساله را با مدیر مدرسه، آقای کلاتز در میان بگذارد؛ آقای مدیر با یک روش خلاقانه، بهای اجاره یک شب مدرسه را خواندن یک میلیون صفحه کتاب توسط دانش آموزان تعیین می کند تا هم پیشنهاد دانش آموزان کلاس را بپذیرد و هم به ترویج فرهنگ کتاب خوانی در مدرسه بپردازد. آقای کلاتز عنوان می کند که اگر بچه های مدرسه موفق شوند یک میلیون صفحه کتاب بخوانند حاضر است که در مدرسه جشن بزرگی ترتیب دهد و علاوه بر اجاره مدرسه برای یک شب، با لباس گوریل در مراسم شرکت و از بچه ها پذیرایی کند. ای جی سعی می کند تا پوسترهایی تهیه کند و این خبر مهم را به اطلاع همه بچه های مدرسه برساند ...

بخشی از کتاب بهترین فکر دنیا (مدرسه پرماجرا 1)

روز بعد، خانم دیزی یک جعبه روبان پیچی شده به کلاس آورد و گفت که برای ما یک خبر جالب دارد.

ما گفتیم: "توی جعبه چیه؟"

او گفت: "این یک راز است."

"خواهش می کنیم..."

او گفت: "خیلی خب..." و در جعبه را باز کرد.

"آخ جان! بن بن!"

خانم دیزی گفت که با خودش فکر کرده شاید بتوانیم از آنها در حل مسئله های ریاضی استفاده کنیم و مطالب جدیدی یاد بگیریم. بعد، بن بن ها را روی میزش چید. در حدود بیست، یا سی تا بودند.

خانم دیزی گفت: "کسی می تواند با این بن بن ها یک مسئله ریاضی طرح کند؟ آندرا؟"

آندرا سه تا از بن بن ها را توی جامدادی اش گذاشت، و پرسید: "اگر سه تا جعبه داشته باشیم که توی هر کدام سه تا بن بن باشد، آخر سر، چند تا بن بن داریم؟"

خانم دیزی مدتی طولانی به جامدادی آندرا نگاه کرد و با انگشت هایش شروع کرد به شمردن. هر خنگی می داند که اگر سه تا جعبه داشته باشیم که توی هر کدام سه تا بن بن باشد، آخر سر، نه تا بن بن داریم. سه ضرب در سه می شود نه. ولی، انگار خانم دیزی این مسئله را نمی دانست.

بالاخره او جامدادی آندرا را باز کرد و سه تا بن بن را توی دهنش گذاشت و خورد. بعد، گفت: "وقتی می توانم همه بن بن ها را بخورم، چه اهمیتی دارد چند تا داشته باشم؟"

خانم دیزی واقعا در ریاضی کمک لازم دارد. او بعد از اینکه بن بن های خودش را خورد، بقیه جعبه را بین ما تقسیم کرد؛ با آنها جشن گرفتیم. او گفت که درس ریاضی برای امروز کافی است، و اینکه دوست داریم بقیه روز را درباره چه چیزی صحبت کنیم؟

من فریاد زدم: "فوتبال!"

خانم دیزی از اینکه بدون اجازه حرف زدم خوشش نیامد. راستش من سر درنمی آورم که دست بلند کردن چه ربطی به حرف زدن دارد؟ من که با دست هایم حرف نمی زنم.

با همه اینها، او به من اجازه داد تا حرف بزنم. من گفتم فوتبال تنها کار مورد علاقه من توی این دنیاست و من همه چیز را درباره اش می دانم. پدرم همیشه مرا به تماشای بازی تیم "چارجرز" می برد.

خانم دیزی گفت: "شاید تو بتوانی به من کمک کنی. همیشه از خودم می پرسیدم طول زمین فوتبال چقدر است؟"

من جواب دادم: "صد قدم. همه این را می دانند."

او گفت: "اوه! چه زمین بزرگی. در زمین به این بزرگی تو و پدرت چطوری همه جا را می بینید؟"

من گفتم: "پدرم همیشه سعی می کند برای صندلی های نزدیک خط پنجاه قدم بلیت بگیرد. آنجا بهترین جای ورزشگاه است."

خانم دیزی پرسید: "چرا؟"

من گفتم: "چون خط پنجاه قدم، درست در وسط زمین قرار دارد."

او پرسید: "منظورت این است که نصف صد قدم می شود پنجاه قدم؟"

"بله."

خانم دیزی گفت: "حالا فهمیدم. خب حالا که می دانید زمین فوتبال صد قدم است، این را هم می دانید که یک دلار چند سنت است؟ آندرا؟"

آندرا گفت: "صد سنت! درست مثل زمین فوتبال!"

کتاب بهترین فکر دنیا اولین جلد از مجموعه‌ی مدرسه پر‌ماجرا اثر دن گاتمن با ترجمه‌ی روژین شاملو با تصویرگری جیم پایلوت توسط انتشارات گام به چاپ رسیده است.

فهرست

1. من از مدرسه متنفرم!

2. معلم خنگ ما و آقای مدیر

3. "خواندن" را چگونه بنویسیم

4. خانم دیزی خنگ است!

5. بهترین فکر دنیا!

6. می خواهید چه کاره شوید؟

7. بن بن و فوتبال

8. یک عالمه کتاب!

9. همه دیوانه وار کتاب می خوانند!

10. فوتبالیست ها بی سوادند

11. مدرسه در اختیار ماست!

12. طفلکی خانم دیزی

• نویسنده: دن گاتمن
• تصویرگر: جیم پایلوت
• مترجم: روژین شاملو
• انتشارات: گام