loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بهار 63 - مجتبا پورمحسن

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب بهار 63 نوشته ی مجتبا پورمحسن می باشد که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است

فرزین .در دادگاه است. دادگاهی که در آن مجرم خودش، قاضی خودش و جرم خودش است. او می توانست خیانت نکند اما این کار را می کند. او دروغ می گوید. فریب می دهد. ما هم شاهدانی هستیم که محاکمه ی او توسط خودش را نگاه می کنیم. حکمش چه خواهد بود؟ مجتبی پورمحسن در بهار 63 اثری ژانری خلق می کند و ما را در ذهن تو در توی راوی قرار می دهد. ژانر بهار 63 اعتراف نویسی است. یعنی راوی خود را مجرمی می داند که قصد دارد گناهش را اعتراف کرده و طی کتاب آن را برای مخاطب شرح و بسط می دهد. راوی در حرکتی رفت و برگشتی به گذشته و حال مدام در حال مرور خاطراتش است. فرزین نماینده ی نسل سرخورده ی جنگ است. نسلی افسرده و سرگشته. نسلی تنها و وامانده در کشاکش سنت و مدرنیته. رمان که کم حجم است و نمی دانیم می توانیم آن را رمان بنامیم یا خیر. اما داستان پردازی و روایت پورمحسن به قدری جذاب است که باعث می شود یک شبه کتاب را تمام کنیم. اگر از نسل اواخر دهه ی 50 و اوایل دهه ی 60 هم باشیم، بیشتر می توانیم با خواننده همذات پنداری کنیم و فضاهایی را که خلق کرده است، بهتر درک خواهیم کرد. اگر اهل رشت هم که باشیم، بیشتر حال و هوای کتاب را می فهمیم. چرا که ماجرا در رشت می گذرد (خود پورمحسن نیز در رشت متولد شده و زندگی می کند). در مجموع رمان کم حجم بهار 63 اثری زیبا است که خواننده را جذب خود می کند.


برشی از متن کتاب


من خیانت می کنم. به خودم خیانت می کنم. به چیزهایی که فکر می کنم. خیلی ها فکر می کنند آدم اول خیلی با خودش کلنجار می رود، خیلی آره نه می گوید تا بالاخره تصمیمش را می گیرد. اما همه ی آدم ها خیانت می کنند بعد برایش دلیل پیدا می کنند. من هم وقتی به تهمینه خیانت کردم دنبال این توجیهات بودم. ساعت ها می نشستم رو به دیوار یا از پنجره زل می زدم به محوطه ی مجتمع پردیس و دنیایی را تصور می کردم که زندگی با تهمینه برآورده اش نکرده بود. دنیایی که همان موقع خلق می کردم تا توجیه کنم چرا با یکی دیگر به بستر رفته ام. تهمینه صدایم زد چرا ایستاده ام پای پنجره تا «وقتم را تلف کنم»؟ داشتم وقتم را تلف می کردم. در محوطه ی مجتمع چیزی پیدا نمی کردم که در زندگی با تهمینه نیافته بودمش. اصلا از زندگی با او دنبال چیزی نبود که حالا گمش کرده باشم. مگر می بایست دنبال چیزی می بودم؟ غذا سرد شده بود. تهمینه این را با صدای بلند گفت. فکر کنم صدای تهمینه در فضای خانه دیسورت می شد. یعنی ارتعاش صدایش سر جمله ی «اعصابمو ریختی به هم» چنان بود که با شکم خالی چشم تو چشم فرناندو پسوا در عطف کتابی که در طبقه ی دوم قفسه ی کناری کتابخانه قرار داشت سیگاری آتش زدم. سیگار را توی راه اتاق تا آشپزخانه خوردم. سه کام عمیق پشت سر هم تا سرم گیج برود و تردید کنم سر میز ناهار بنشینم یا توی کاسه ی توالت عق بزنم. نشسته بودم روی صندلی و دستم خارج از اراده ی من غذا می کشید، اما ایستاده بودم توی ذهنم. ایستاده بودم و معصومیتی را تماشا می کردم که در همه چیز او خلاصه شده بود.

(برنده ی یازدهمین دوره ی جایزه ی منتقدان و نویسندگان مطبوعات به عنوان بهترین رمان سال 1388) نویسنده: مجتبا پورمحسن انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 4
  • تعداد صفحه 100

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بهار 63 - مجتبا پورمحسن" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل