کتاب بنال وطن | آلن پیتون

معرفی کتاب بنال وطن اثر آلن پیتون

داستان این کتاب انتشارات خوارزمی در آفریقا می‌گذرد و در مورد کشیش فقیر و پیری به نام "استیون کومالو" می‌باشد. این کشیش برای پیدا کردن پسر و خواهرش که در شهر زندگی می‌کنند، دهکده‌ی دور افتاده‌ی خودش را ترک می‌کند. وی به محض ورود به شهر با اتفاقات بدی مواجه شده و متوجه می‌شود که خواهرش خودفروشی می‌کند و پسرش هم دختری کم سن و سال را باردار کرده است.

کمی بعد پسرک را به جرم قتل یک سفیدپوست بازداشت می کنند و "کومالو" گویا تمام سختی های دنیا را در عرض چند روز تجربه می کند. نگاه "آلن پیتون" در این کتاب نگاهی منصافانه است که سعی دارد با بیان مسائل مربوط به تبعیض نژادی، خوب، بد و سفید و سیاه را در کنار هم قرار دهد و ثابت کند که تفاوت آدم ها با هم به خاطر رنگ پوست و تفاوت های ظاهری نیست، بلکه این عقل و شعور آدم هاست که آن ها را از یکدیگر متمایز می کند.

کتاب بنال وطن اولین بار در سال 1948 میلادی منتشر شد و به عنوان اولین اثر "آلن پیتون" توانست شهرت بسیاری را برای او به ارمغان بیاورد. "بنال وطنِ" این نویسنده ی آفریقایی در همان روزهای اولیه ی انتشار با استقبال بی سابقه ای در آفریقای جنوبی مواجه شد و توانست دل بسیاری از مردم آفریقا را که به خاطر مسئله ی تبعیض نژادی سختی های زیادی را متحمل شده بودند، به دست بیاورد.

بخشی از کتاب بنال وطن؛ انتشارات خوارزمی

مشب در اورلاندو همه مشغول کارند. در خانه‌ای پس از خانه ی دیگر، چراغ ها روشن است: من آهن می آورم و زن، تو بچه را بغل کن و پسر تو دو تا تیرچوبی بیار و تو کوچولو  هر چند تا گونی که می توانی.

همه را می بریم به آن زمین کنار خط آهن. خیلی ‌ها به آن جا رفته اند و صدای کندن و چکش زدن را می توان شنید. خوب شد که شب گرمی است و باران هم نمی بارد. ای آقای دوبولا، ازت متشکریم. همین تکه زمین هم از سرمان زیاد است. آقای دوبولا متشکرم، این هم یک شیلینگ پول برای کمیته.

شانتی تاون تمام شب بیدار است. صبح که مردم سر از خواب برمی دارند، از اعجب خشکشان می ‌زند. دود از لا به لای گونی ها به هوا می رود و یکی دو تا، دودکش هایشان را هم کار گذاشته اند. یک لوله بخاری خوب، نزدیک کلانتری کلیپ تاون افتاده بود. اما مخم معیوب نبود که برش دارم.

شانتی تاون تمام شب بیدار است و روزنامه ها پر است از اخبار مربوط به ما. کلمات بزرگ و عظیم و عکس ها. نگاه کن، این شوهرم است که نزدیک خانه ایستاده، حیف من دیر رسیدم و عکسم نیفتاد. اسم ما را گذاشته اند زاغه نشین ها، ما زاغه نشین هستیم. این دهکده بزرگ ساخته شده از گونی و الوار و آهن، این مفت آباد، فقط یک شیلینگ به کمیته می دهیم.

شانتی تاون تمام شب بیدار است. بچه بدجوری سرفه می ‌کند. پیشانی اش هم مثل آتش داغ است. می ترسیدم حرکتش بدهم اما شب اسباب کشی بود. باد سرد از لا به لای گونی ها تو می آید. در باران و زمستان چه خواهیم کرد؟ طفلکم آرام باش، مادرت کنارت هست. آرام ‌باش ، دیگر سرفه نکن، مادرت کنارت هست.

*

بچه بد جوری سرفه می ‌کند، پیشانی ‌اش از آتش هم داغ ‌تر شده. آرام باش طفلکم، مادرت کنارت نشسته. از بیرون صدای خنده و شوخی و کندن و چکش زدن می ‌آید و به زبان ‌هایی حرف می ‌زنند که من بلد نیستم. طفلکم آرام باش. یک دهکده قشنگ بود که تویش دنیا آمدی. تو آن دهکده آب روی سنگ ها آواز می خواند، باد آدم را خنک می کند. گله می آید و زیر درخت ها، لب رودخانه می رسد. آرام باش طفلکم. خدایا ساکتش کن. خدایا به ما رحم کن. ای مسیح به ما رحم کن. ای سفید پوست به ما رحم کن.

*

- آقای دوبولا، دکتر کجاست؟

- صبح که شد به دکتر دسترسی پیدا می کنیم. دلتان شور نزند، کمیته پولش را می دهد.

- اما انگار بچه نزدیک است بمیرد، نگاه کنید، خون.

- تا صبح طولی ندارد.

-  وقتی بچه دارد می میرد و دل آدم هم پر از ترس است، طول دارد. آقای دوبولا، نمی ‌توانیم همین الان دکتر بیاوریم؟

- مادر، سعی می کنم، حالا می روم ببینم.

- آقای دوبولا، متشکرم.

*

در بیرون آواز می خوانند، دور آتش آواز می خوانند. آواز خدا آفریقا را نجات بخشد، می خوانند. نکسوسی سیک لل افریکا. خدا این تکه آفریقا را که مال خودم است حفظ کند.

صفحه 71

خرید کتاب بنال وطن؛ ترجمه‌ی سیمین دانشور

کتاب بنال وطن اثر آلن پیتون با ترجمه‌ی سیمین دانشور از انتشارات خوارزمی، به همراه سایر کتاب های رمان را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.

• نویسنده: آلن پیتون
• مترجم: سیمین دانشور
• انتشارات: خوارزمی