loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بلیدرانر - فیلیپ کی. دیک

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب بلیدرانر اثر فیلیپ کی. دیک با ترجمه ی شهریار وقفی پور در نشر نیماژ به چاپ رسیده است.

کتاب "بلید رانر" رمانی علمی – تخیلی، اثر "فیلیپ کی. دیک"، نویسنده ی بزرگ امریکایی است. داستان کتاب، مربوط به سال های پس از پایان یافتن جنگ جهانی، می باشد؛ دوره ای با وضعیت و شرایطی خاص که عده ای زیادی از انسان ها کشته شده اند و در این میان، جمع کثیری از بازماندگان بشریت نیز، به سایر سیارات مهاجرت نموده و برخی دیگر، هم چنان، علی رغم وجود تشعشعات رادیو اکتیو، بر روی کره ی زمین، به زندگی در این شرایط و اوضاع ادامه می دهند. در دنیای این قصه، ارزش های اخلاقی و معنوی شکل و رنگی متفاوت به خود گرفته اند و بشریت شاهد پیشرفت های وسیعی در عرصه تکنولوژی است. داشتن انواع حیوانات و نگهداری از آن ها، به یک امر اخلاقی و عاطفی مبدل گشته؛ حیواناتی واقعی که پس از جنگ جهانی، رو به نابودی و انقراض هستند به طور عمده، گونه های مصنوعی آن ها توسط انسان ها ساخته می شود.

در سوی دیگر داستان اندی ها وجود دارند، آن ها آدم های مصنوعی ای هستند که جهت رفاه حال انسان ها ساخته شده اند و روز به روز، باهوش تر و پیشرفته تر از گذشته می شوند، به طوری که شناسایی آن ها از آدم های واقعی کاری سخت و دشوار می باشد. به مرور زمان، اندی ها نیز همانند انسان هایی واقعی، میل به آزادی و رهایی از بند اسارت و  بردگی را در قلب و روح خود احساس کرده و جهت دست یابی به این مقاصد، صاحبان شان را به قتل رسانده و به کره ی زمین مهاجرت می کنند. بنابراین شناسایی و مقابله با این موجودات به امری لازم و حیاتی مبدل گشته و ماموران امنیتی و حفاظتی زمین، با تعیین جایزه هایی بزرگ در قبال شناسایی و کشتن اندی ها، عده ای را تشویق به انجام این کار می کنند.

شخصیت اصلی داستان، ریک دیکارد، کارمند اداره ی پلیس سانفرانسیسکو و یکی از جایزه بگیران و قاتلان اندی ها است که در کنار همسرش، ایران، روزگار سخت و کسالت باری را پشت سر می گذارد؛ روزگاری سرشار از افسردگی و ناامیدی که انسان ها جهت از بین بردن این حالت منفی و ایجاد احساساتی مثبت در درون خویش، از دستگاه های الکترونیکی ای هم چون دستگاه تنظیم حالات پن فیلد استفاده می کنند. ریک، نیز مطابق عرف رایج جامعه ی خویش، همانند اطرافیان و دوستانش، میل و طمع نگهداری از گوسفند، گوساله و یا اسبی واقعی و طبیعی را دارد؛ حیواناتی گران قیمت که جهت خریدشان، به پول فراوانی نیاز می باشد. بنابراین، ریک با عزمی راسخ، تصمیم می گیرد، جایزه ی پنج هزار دلاری، مربوط به نابودی پنج اندی را نصیب خود ساخته و حیوان مورد علاقه اش را خریداری کند. تصمیمی که او را با ماجراهایی پر فراز و نشیب مواجه می سازد.


برشی از متن کتاب


گارلند گفت: «فکر کنم همین طور باشه.» بعد انگشتش را به تهدید رو به فیل ریخ جایزه بگیر تکان داد: «اما بهت اخطار می کنم؛ از نتیجه ی تست خوشت نخواهد اومد.» ریخ، با تعجبی آشکار، پرسید: «مگه شما نتایج رو می دونین؟» چندان خشنود نمی نمود. بازرس گارلند گفت: «تقریبا مطمئنم.» ریخ سر تکان داد: «باشه. من میرم بالا و دستگاه بونلی رو می آرم.» شلنگ انداز رفت طرف در، بازش کرد و پیش از آن که در راهرو ناپدید شود، رو به ریک گفت: «سه چهار دقیقه ی دیگه بر می گردم.» در پشت سرش بسته شود. بازرس گارلند دست کرد توی کشوی بالایی سمت راستش، توی آن گشت و بعد تفنگ لیزری بیرون کشید؛ چرخاندش و بعد سمت ریک نشانه ی رفتش. ریک گفت: «سودی براتون نداره. ریخ حتما می ده تشریحم کنن، همون طور که آزمایشگاه تون روی پولوکوف انجام داد. و هم چنان اصرار خواهد کرد که – چی بهش می گشن – آهان، تست قوس رفلکس بونلی رو روی شما و خودش انجام بده.» تفنگ لیزر سر جایش باقی ماند، و بعد بازرس گارلند گفت: «امروز از اولش روز گندی بود. مخصوصا وقتی سرکار کرامرز تو رو آورد این جا؛ یه چیزی بهم اینو گفت – برای همین من مداخله کردم.» کم کم تفنگ لیزر را پایین آورد؛ گذاشتش روی میز و شانه بالا انداخت و تفنگ را برگرداند به کشو، کشو را قفل کرد و کلیدش را برگرداند توی جیبش. ریک پرسید: «تست روی ما سه نفر چی رو نشون می ده؟» گارلند گفت: «اون بدبخت ریخ رو.» «واقعا خبر نداره؟» «معلومه که نه؛ شک هم نکرده؛ اصلا فکرش رو هم نمی کنه. وگر نه نمی تونست زندگی ش رو به عنوان جایزه بگیر ادامه بده، ی شغل انسانی؛ شغلی که برای یه اندروئید ساخته نشده.» گارلند به کیف ریک اشاره کرد. «باقی اون برگه ها، باقی مظنون هایی که قراره ازشون تست بگیرین و مرخصش کنین. من همه شون رو می شناسم.» مکثی کرد و بعد گفت: «ما همگی با هم با یه سفینه از مریخ اومدیم. جز ریخ؛ اون یه هفته دیرتر اومد تا سیستم حافظه ی سنتزی ش رو کار بذارن.» بعد ساکت ماند. یا شاید سکوت بود. ریک گفت: «وقتی بفهمه چی کار می کنه؟» گارلند بی اعتنا گفت: «اصلا تصوری ندارم. از منظری انتزاعی و فکری جالب توجهه حتما. شاید من رو بکشه، خودش رو بکشه، حتی شمارو بکشه. شاید هر کی رو بتونه، بکشه. چه آدم و چه اندروئید. می دونم ممکنه همچین چیزی رخ بده وقتی سیستم حافظه ی سنتزی از کار بیفته.» «پس وقتی این رو می دونین، چرا این کارو کردین؟» گارلند گفت: «به هر حال همیشه امیدی هست؛ فرار کردیم و اومدیم زمین، جایی که حتی ما رو حیوون هم حساب نمی کنن. جایی که هر کرم و شپشی ارزشش از کل ما هم بیش تره.» گارلند، عصبانی لب پائینش را گاز گرفت. «موقعیت شما بهتر خواهد بود اگه ریخ بتونه تست رو درست بده و من نه. نتیجه در اون صورت قابل پیش بینی یه: برای ریخ من فقط یه اندی ام و هر چی زودتر باید مرخصم کنه. پس شما ...

(آیا اندروئیدها خواب گوسفندهای الکتریکی می بینند؟) نویسنده: فیلیپ کی. دیک مترجم: شهریار وقفی پور انتشارات: نیماژ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بلیدرانر - فیلیپ کی. دیک" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل