loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب برو سرمگس برو! (سرمگس 11)

5 / -
موجود شد خبرم کن

درباره‌ی کتاب سرمگس 11: برو سرمگس برو!

کتاب " برو سرمگس برو!" جلد یازدهم از مجموعه داستان‌های "سرمگس" می‌باشد که برای مطالعه‌ی مخاطب کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآمده است.

سرمگس و ویز، عاشق گردش و ماجراجویی هستند. آن‌ها از اتفاقات غیرقابل پیش‌بینی و غیرمنتظره استقبال می‌کنند. داستان این جلد از کتاب نیز دقیقا از یک ماجراجویی پرحادثه آغاز می‌شود. پدر ویز پیشنهاد ویژه‌ای را به فرزندش و سرمگس ارائه می‌دهد؛ وی از این دو دوست می‌خواهد که همراه با یکدیگر به یک ماشین‌سواری مهیج بروند. ویز و سرمگس نیز مشتاقانه این پیشنهاد را پذیرفته و با شور و شوقی وصف‌ناشدنی سوار ماشین پدر می‌شوند.

پدر ویز، جهت ایمنی بیشتر، از آن‌ها می‌خواهد که کمربندهای ایمنی خود را ببندد. سپس شیشه‌های خودرو را پایین می‌کشد تا هوای تازه و خنک وارد اتاقک اتومبیلش شود. بعداز گذشت دقایقی، با چنان سرعتی رانندگی می‌کند که باد شدیدی در داخل ماشین به جریان می‌افتد. این باد، سرمگس را به بیرون از خودرو و داخل یک کامیون پرتاب می‌کند. بنابراین ویز جهت نجات دوستش، از پدرش می‌خواهد که کامیون موردنظر را تعقیب نماید. درست در همین هنگام، راننده‌ی کامیون دهان خود را باز کرده و سرمگس به داخل آن کشیده می‌شود. راننده که متوجه می‌گردد حشره‌ای موذی وارد دهانش گشته، جهت بیرون انداختن آن از درون دهان خویش، سرمگس را به بیرون از پنجره‌ی کامیون تف می‌کند.

با این کار، سرمگس به درون یک قایق موتوری می‌افتد؛ قایقی کوچکی که صاحبش، با بستن انواع حشرات بر سر قلاب ماهیگیری‌اش، سرگرم صید ماهی می‌باشد. سرمگس از دیدن این صحنه به شدت وحشت کرده و خیلی سریع از روی عرشه به بیرون می‌پرد. دقیقا در همین لحظه، یک قطار سیرک، از آن حوالی در حال عبور می‌باشد. در نتیجه، سرمگس این بار بر روی قطار سیرک فرود می‌آید.

تحت چنین شرایطی، ویز و پدرش نیز در حال تعقیب سرمگس هستند. اما آیا آن‌ها باز هم می‌توانند سرمگس را از دردسر پیش آمده، نجات داده و مثل همیشه، او را به خانه بازگردانند؟!

شخصیت‌ اصلی قصه، "ویز" نام دارد. وی پسری کوچک است که یک دوست عجیب و غریب دارد. این دوست، یک مگس می‌باشد؛ موجودی که اغلب انسان‌ها ارتباط خوبی با او ندارند. اما ویز، مگس خود را "سرمگس" نام‌گذاری کرده است و همچون حیوانی خانگی از او مراقبت می‌کند.

 

برشی از متن کتاب برو سرمگس برو! (سرمگس 11)

پسری بود که توی خانه مگس نگه می‌داشت. اسمش را گذاشته بود سرمگس. سرمگس بلد بود اسم پسر را بگوید: ویزززز!

فصل 1

یک روز بابا گفت: «کی دلش ماشین‌سواری می‌خواهد؟»

ویز و سرمگس گفتند: «ما ما ما!»

بابا گفت: «کمربندها بسته!»

بعدش شیشه‌های پنجره‌ها را کشیدند پایین و زدند توی جاده.

ویز گفت: «ای وای سرمگس! تو که نمی‌توانی نفس بکشی!»

ویز دستش را از پنجره برد بیرون و ادای هواپیما درآورد.

یک‌دفعه‌ای باد پیچید توی ماشین و سرمگس را با خودش از پنجره برد بیرون...

... و انداخت توی کامیونی که از آنجاها رد می‌شد.

فصل 2

ویز داد زد: «برو دنبال آن کامیون!»

قلوپ

همان وقت‌ها، توی کامیون، سرمگس کله‌معلق زد و رفت توی دهان راننده کامیون.

تف ف ف

راننده کامیون سرمگس را تف کرد از پنجره بیرون...

... تف کرد توی قایق موتوری‌ای که از آنجاها رد می‌شد.

ویز ناله کرد: «برو دنبال آن قایق.»

همان وقت‌ها، توی قایق، سرمگس آقایی دید که داشت حشره‌ای را می‌زد سر یک قلاب بزرگ.

سرمگس از روی عرشه پرید...

... پرید روی یک قطار سیرک که از آنجاها رد می‌شد...

سلام. برای برش متن فقط همین تعداد واژه رو در اختیار داشتم

کتاب برو سرمگس برو! یازدهمین جلد از مجموعه‌ی سرمگس اثر تد آرنولد با ترجمه‌ی مریم فیاضی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.



  • نویسنده: تد آرنولد
  • مترجم: مریم فیاضی
  • انتشارات: هوپا

مشخصات

  • مترجم مریم فیاضی
  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 3
  • سال انتشار 1396
  • تعداد صفحه 36
  • انتشارات هوپا

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب برو سرمگس برو! (سرمگس 11)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل