کتاب بروس خرس عصبانی (من مامان شما نیستم!)

کتاب من مامان شما نیستم!، جلد اول از مجموعه ی بروس خرس عصبانی اثر و تصویرگری رایان تی.هیگینز و ترجمه ی آناهیتا حضرتی از انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

این اثر داستانی کوتاه و طنزگونه است که داستان خرسی عصبانی به نام بروس را بیان می کند. بروس خرس تنهایی است که همیشه عصبانی و مدام در حال غر زدن است و از همه چیز ایراد می گیرد. از روزهای آفتابی و بارانی خوشش نمی آید و از تمام حیوانات کوچک جنگل بیزار است. تنها علاقه اش تخم پرندگان جنگل است و برای به دست آوردن آن ها به لانه ی تمام پرندگان سرک می کشد، اما بروس تخم ها را خام نمی خورد بلکه دستور پخت غذاهای مختلف با آن ها را از اینترنت پیدا و هر بار سعی می کند یک غذای جدید با تخم تدارک ببیند. یک بار او دستور غذایی را پیدا می کند که برای درست کردن آن به تخم غاز، ماهی غزل آلا و عسل احتیاج داشت، بنابراین چند ماهی شکار کرد، بدون اجاره از زنبورها نیمی از لانه شان را برداشت و با زور از خانم غاز چند تخم گرفت و برای تهیه ی غذایش آماده شد، اما درست زمانی که می خواست تخم غازها را بپزد اجاقش خاموش شد. او برای تهیه ی هیزم به بیرون از خانه رفت و زمانی که برگشت با صحنه ی بیرون آمدن جوجه غازها از تخم مواجه شد. جوجه ها بروس را با مادرشان اشتباه گرفتند و به این ترتیب دردسرهای او برا ی نگه داری از جوجه ها شروع می شود و ... .

در هر یک از جلدهای این مجموعه داستانی کوتاه و طنزگونه برای کودکان بیان می شود. تصاویر جالب و زیبای این اثر توسط نویسنده ی آن به تصویر کشیده شده است که به زیبایی آن افزوده است. بروس خرس تنها و عصبانی است که داستان های مجموعه حول شخصیت و کارهای او نوشته شده است. این مجموعه موفق به کسب جوایزی در سال 2016 و 2017 شده و برای کودکان گروه سمی ب مناسب می باشد.

برشی از متن کتاب

آقا خرس که اسمش بروس بود، تک و تنها برای خودش زندگی می کرد. او خرس بداخلاقی بود. روزهای آفتابی را دوست نداشت. از حیوان های کوچک و نازنازی هم خوشش نمی آمد. بروس فقط از یک چیز خوشش می آمد: تخم پرنده! و از همه جای جنگل آن ها را جمع می کرد. اما بروس برعکس بقیه خرس ها، تخم پرنده ها را خام خام نمی خورد. بلکه با آن ها غذاهای مخصوصی می پخت که دستورشان را از توی اینترنت پیدا می کرد. یک روز بروس توی اینترنت به غذایی برخورد که با تخم مرغ آب پز و چند قطره سس قزل آلا و عسل درست می شد. به خاطر همین از خانه بیرون رفت تا موادی را که برای این غذا لازم داشت، تهیه کند. اول از همه چندتا قزل آلا گرفت. بعد هم از یک کندوی محلی، کمی عسل تهیه کرد. همان طور که می بینید، بروس دوست داشت از کسب و کارهای محلی حمایت کند. بعد، به خانه خانم غاز رفت تا سری به او بزند: این تخم غازها محلی است؟ وقتی به خانه رسید، تخم غازها را آماده کرد تا آب پزشان کند. اما آتش اجاقش فس فسی کرد و خاموش شد. برای همین رفت تا هیزم بیشتری بیاورد. وقتی برگشت، با صحنه ی غافلگیر کننده و ناخوشایندی روبه رو شد. مامان! آن ها بروس را با مادرشان اشتباه گرفته بودند. بروس تخم مرغ آب پز می خواست، نه جوجه غاز! اولش فکر می کرد بتواند به جوجه غازهای کره مالی شده و نان تست رضایت بدهد ... اما به دلایلی اشتهایش را از دست داد. بروس به سرعت جوجه غازها را برداشت و با عصبانیت پاهایش را به زمین کوبید و به طرف لانه ی آن ها برشگت. اما در کمال تعجب، فهمید که خانم غاز زودتر از همیشه به جنوب پرواز کرده است. بروس اهمیتی نداد و جوجه غازها را همان جا گذاشت و به خانه برگشت. اما جوجه غازها به دنبالش راه افتادند. بروس خیلی خشن بود؛ مثلا به آن ها گفت: «بروید ببینم» و «من که مامان شما نیستم» و همین طور «وقتی توی تخم بودید، بیشتر دوستتان داشتم» ...

• نویسنده و تصویرگر: رایان تی. هیگینز
• مترجم: آناهیتا حضرتی
• انتشارات: پرتقال