loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب برجسته سیندرلا (قصه های مشهور جهان)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب برجسته ی سیندرلا از مجموعه ی قصه های مشهور جهان  ترجمه ی غزل فتحی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

سیندرلا نام دختری است که پدر و مادر خود را از دست داده و برای گذران زندگی در خانه ی زن بدجنسی پیش خدمتی می کند. او تمام کارهای مربوط به خانه را به تنهایی انجام می دهد و زندگی سختی دارد. صاحب خانه به همراه دو دختر تنبل و حسودش مدام او را اذیت می کنند؛ به همین خاطر سیندرلا دختری غمگین اما امیدوار است او می داند که روزی این سختی ها به پایان می رسد. روزی پسر حاکم جشن بزرگی برپا می کند، او تمامی اهالی شهر و دختران جوان را برای شرکت در این مراسم به قصر دعوت می کند. زن بدجنس به سیندرلا اجازه ی شرکت در این مهمانی را نمی دهد و می گوید تو باید در خانه بمانی تا به کارهایت برسی. دختر بیچاره که دلش می خواست به قصر پادشاه برود؛ تنها در گوشه ای می نشیند و شروع به گریه کردن می کند؛ درست در همان لحظه یک پری مهربان در مقابلَش ظاهر می شود تا شرایط رفتن او را به جشن فراهم کند؛ اما یک شرط می گذارد و می گوید باید راس ساعت 12 نیمه شب مهمانی را ترک کنی؛ زیرا پس از نیمه شب دیگر خبری از اسب و درشکه و لباس های زیبا نخواهد بود...

سیندرلا جلد دیگری از مجموعه ی قصه های مشهور جهان می باشد که در چند جلد از جمله پینوکیو، علاء الدین و چراغ جادو، گربه ی چکمه پوش و... به چاپ رسیده اند. داشتن جلد سخت، طراحی سه بعدی صفحات، زبان ساده، استفاده از حروف درشت و رنگ آمیزی زیبای تصاویر از جمله جذابیت های این مجموعه برای کودکان می باشد.

 


برشی از متن کتاب


روزی، روزگاری دختری بود به نام سیندرلا. او که پدر و مادرش را از دست داده بود، مجبور بود در خانه ی زن بدجنسی خدمتکار باشد. این زن، دو دختر داشت. دخترها تنبل و حسود بودند و سیندرلا را اذیت می کردند. روزی، پسر حاکم آن سرزمین تصمیم گرفت مجلس جشنی برپا کند. او همه ی دخترهای جوان را به قصرش دعوت کرد. سیندرلا که در خانه تنها مانده بود، کارهای خانه را انجام داد و غمگین در گوشه ای نشست. او هم دلش می خواست به جشن پسر حاکم برود. ناگهان در همان لحظه پری زیبایی جلوی او ظاهر شد و به سیندرلا گفت: آرزویت برآورده شد! این کفش و لباس ها را بپوش. سیندرلا لباس های زیبا را پوشید، پری عصایش را تکان داد. یک دفعه کالسکه ای با دو اسب قوی ظاهر شد. پری گفت: سوار این کالسکه بشو و به جشن پسر حاکم برو، اما یادت باشد که قبل از نیمه شب به خانه برگردی، وگرنه اسب ها به موش و درشکه چی به گربه تبدیل می شود. تو هم به شکل اول خودت برمی گردی. وقتی سیندرلا وارد مجلس جشن شد، پسر حاکم به او خوش آمد گفت و او را همراه خود داخل قصر برد. او به هیچ دختری غیر از سیندرلا توجه نکرد. نزدیک نیمه شب بود که ناگهان سیندرلا به یاد حرف پری زیبا افتاد. او آن قدر عجله داشت که وقتی از پله های قصر پایین می دوید، یک لنگه کفش از پایش در آمد و جا ماند. پسر حاکم به دنبال سیندرلا آمد اما او را ندید. روز بعد، نگهبان قصر، لنگه کفش را برداشت تا به وسیله ی آن دخترک را پیدا کند. کفش اندازه ی پای هیچ دختری نبود. سرانجام نگهبان به خانه ی زن بدجنس رسید...      

  • کتاب های شکفتنی pop up
  • مترجم: غزل فتحی
  • انتشارات: افق


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب برجسته سیندرلا (قصه های مشهور جهان)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل