loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم - ایران بان

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم نوشته ی جو سیمونز با ترجمه ی فرمهر منجزی توسط نشر ایران بان به چاپ رسیده است.

جانی پسر بچه ای نه ساله است که با برادر بزرگترش تِد و مادرش زندگی می کند. تد جانی را دست و پا چلفتی صدا می زند، مدام سر به سرش می گذارد، او را دست می اندازد و جلوی دیگران ضایعش می کند. جانی از دست کارها و اذیت و آزارهای تِد خسته شده و از این که همیشه جلوی اطرافیان خجالت زده اش می کند، به ستوه آمده و آرزو می کند کاش به جای او برادر دیگری داشت. یک روز که تد، او را موقع بالا رفتن از درخت دست انداخته و در حضور دیگران مسخره اش کرده بود، برای اینکه اعصابش کمی آرام بگیرد، پشت کامپیوترش می رود تا چرخی در اینترنت بزند. او در کمال ناباوری با سایتی آشنا می شود که کارش عوض کردن و تبادل خواهر و برادرهای متقاضیان است و هر کسی که از خواهر و برادر فعلی خودش راضی نیست، می تواند با پر کردن یک فرم و ثبت نام در سایت انها را با خواهر و برادر دلخواهش عوض کند و در صورت عدم رضایت از مورد جدید آن را با یکی دیگر عوض کند یا خواهر و برادر خودش را پس بگیرد. جانی در کمال ناباوری فرم مربوطه را پر کرده و برای تعویض برادرش ثبت نام می کند؛ چند لحظه بعد پیامی را مبنی بر اینکه تا فراد بعد از ظهر برادر جدیدی خواهد داشت، دریافت می کند. او فردای آن روز بی صبرانه منتظر رسیدن برادرش جدیدش است و وقتی از مدرسه به خانه برمی گردد، هیچ اثری از تد در خانه نمی یابد و از خوشحالی در پوست خودش نمی گنجد تا اینکه زنگ در به صدا درمی آید و برادر جدیدش وارد خانه می شود!.

 


برشی از متن کتاب


وقتی جانی رسید خانه، ایمیلی به مرکز تبادل خواهر و برادر زد تا به آنها اطلاع بدهد مِروین رفته است توی دریا و از آنها برادر جدیدی بخواهد. خیلی زود در جواب، ایمیلی از یکی از کارکنان تبادل خواهر و برادر دریافت کرد. "خبر خوبی است، معامله کننده! یک برادر خیلی عالی داریم. مطمئنیم این یکی در نمی رود! ساعت شش بعد از ظهر خواهد رسید." جانی گفت: "شش بعد از ظهر؟ یعنی دو ساعت دیگر! بهتر است آماده شوم!" بعد متوجه شد نمی داند برای چه باید آماده شود. برای همین به جای آماده شدن رفت چرتی بزند. بعد از آن سر و کله‌ی دوست صمیمی اش جرج پیدا شد. دو پسر در آشپزخانه با هم کمی شیر خوردند. جورج در حالی که کمی دلواپس به نظر می رسید، گفت: "برادر جدیدت چطوره؟ رسیده یا نه؟"   جانی گفت: "متاسفم که باید بگویم آمد و رفت. عاشق ماهی های سوخاری عمویت هم بود. یک میلیون تکه از آنها را خورد!" جورج گفت: "خوب است، مطمئنم که می توانم باز هم برایت بیاورم. عمویم هنوز یک عالمه از این ماهی ها در انبارش دارد. من الان از آنجا برای یکی از پروژه هایم استفاده می کنم. آنجا فریزرهای زیهدی مر از ماهی است." جانی گفت: "نه، لطف داری. دیگر از خوردن ماهی اشباع شدم. اوه،‌وقتش رسیده؟ جرج بهتر است تو بروی. از سایت تبادل خواهر و برادر، درخواست یک برادر دیگر کردم. بزودی می رسد." جورج پرسید: "می توانم ببینمش؟" جانی در حالی که در خانه را باز می کرد، گفت: "بزودی، وقتی توی خانه جا افتاد." جورج گفت: "باشد. اما من را در جریان بگذار و بگو اوضاع چطوری پیش می رود. این کار را می کنی، مگر نه؟" جانی گفت: "بله، بله، البته. خداحافظ!" ساعت شش بعد از ظهر زنگ در به صدا درآند. وقتی جانی در را باز کرد، کسی مشت در نبود. خب، هیچ کس روی پله‌ی جلوی در نبود. اگرچه، یک پسر قد بلند استخوانی با چشم های ریز سیاه کنار دیوار باغچه‌ی خانه‌ی جانی ایستاده بود وبا اشتیاق بالا و پایین را نگاه می کرد. دست هایش جلوی بدنش آویران بود،‌انگشت هایش به خوبی به طرف زمین اشاره می کرد و بینی اش پرش عصبی داشت. جانی از پسر پرسید: "سلام، تبادل خواهر و برادر شما رو فرستاده؟" پسر جیرجیری کرد و به حالت نیمه دو،‌نیمه جست زدن، رفت توی خانه. جانی با خودش فکر کرد، متفاوت است. اما متفاوت می تواند خوب باشد! پسر را در آشپزخانه پیدا کرد. روی صندلی ای ایستاده و از پنجره به بیرون خیره شده بود. جانی گفت: "متاسفم خیلی منظره ای ندارد. فقط پشت خانه های خیابان بعدی است. اسمت چیه؟" پسر دو باره جیرجیری کرد پرید پایین و برچسبی را به جانی نشان داد که دور گردنش آویران بود. خیلی ساده، نوشته بود، هَری. جانی اسم را اینجوری تلفظ کرد: "هاری." جیرجیر، جیرجیر، پسر به نظر عصبی می آمد. جانی دوباره تلاش کرد: "هَرررری؟" پسر جیرجیری کرد، بعد با شادی دورتادور اتاق دوید. چهار دست و ما. جانی در حالی که او را تماشا می کرد، گفت: "اسم قشنگی است! من فرمم را با حقه و کلک پر کردم. یک جورهایی....      

نویسنده: جو سیمونز مترجم: فرمهر منجزی تصویرگر: ناتان راید  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب برادرم را اینترنتی عوض کردم - ایران بان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل