loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ببر سفید - آراویند آدیگا

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب ببر سفید اثر آراویند آدیگا با ترجمه ی مژده دقیقی توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

کتاب "ببر سفید"، رمانی زیبا و خواندنی است که موفق به دریافت جایزه ی بوکر سال 2008 شد و با استقبال بی نظیری از عموم مردم و دوستداران و علاقه مندان به داستان و رمان مواجه گشت. "آراویندا آدیگا"، نویسنده ی هندی – استرالیایی، با بهره گیری از ذهن خلاق و توانمند خویش، ضمن استفاده از زبانی طنز و جذاب، روایتی تلخ را برای مخاطب تشریح می کند. شخصیت اصلی داستان، "بالرام حلوایی"، پسری ساده و فقیر است که همراه با خانواده اش، زندگی مشقت باری را در یکی از روستاهای کوچک هند پشت سر می گذارد. پدر او، به عنوان کالسکه کش به فعالیت پرداخته و با کمک درآمد حاصل از این شغل، هزینه ها و مخارج روزمره ی خود و خانواده اش را به سختی تامین می کند. اما بالرام، اهدافی بسیار بزرگ را در سر پرورانده و با آغاز دوران جوانی، در صدد تحقق این اهداف برمی آید. بنابراین به شهر دهلی نو مهاجرت کرده، زندگی جدیدی را برای خود مهیا می کند. وی سال ها بعد، با متوسل شدن به روش ها و کارهای مختلف، جایگاه ویژه ای را در جامعه کسب کرده، به یکی از افراد مرفه و ثروتمند تبدیل گشته و در "شهر بنگلور" به زندگی خود ادامه می دهد. تا این که در یکی از همین روزها و به دنبال انتشار خبری مبنی بر سفر "ون جیابائو"، نخست وزیر چین، به منظور دیدار با کارآفرینان کشور هند، در آینده ای نزدیک به این شهر، با نگارش نامه ای خطاب به "جیابائو" و با موضوع سفر او و هم چنین تشریح چگونگی و مراحل کسب موقعیت کنونی خود، ماجراهایی جذاب و پرکشش را خلق می نماید.


برشی از متن کتاب


شب اول حضور: عالی جناب ون جیابائو دفتر نخست وزیری پکن پایتخت کشور آزادی پرور چین از دفتر: «ببر سفید» انسانی اندیشمند و کارآفرین ساکن مرکز جهانی فناوری و تامین خدمات تخصصی شهرک الکترونیک، فاز 1 (جنب بزرگراه حصور) بنگلور، هندوستان آقای نخست وزیر، قربان. من و شما هیچ کدام انگلیسی صحبت نمی کنیم، ولی بعضی حرف ها هست که فقط به انگلیسی می شود گفت. پینکی مادام، همسر سابق کارفرمای سابقم مرحوم آقای آشوک، یکی از این حرف ها را یادم داد؛ و در ساعت 32: 11 امشب، یعنی حدود ده دقیقه پیش، وقتی خانم گوینده رادیو آل ایندیا اعلام کرد: « عالی جناب جیابائو، نخست وزیر جمهوری خلق چین، هفته آینده به بنگلور می آیند،» بلافاصله آن حرف را به زبان آوردم. در واقع، هر بار که اشخاص برجسته ای مثل شما به کشور ما سفر می کنند، آن را به زبان می آورم. نه این که با اشخاص برجسته مخالفتی داشته باشم، قربان. من هم، به نوبه خود، خودم را در زمره شما می دانم. ولی هر بار که می بینم نخست وزیر ما و نوچه های والامقامش با ماشین های سیاه رنگ به فرودگاه می آیند و پیاده می شوند و در مقابل شما جلوی دوربین تلویزیون ناماسته می کنند و درباره شرافت و پرهیزگاری ملت هند برای تان داد سخن می دهند، مجبور می شوم آن حرف را به انگلیسی بگویم. پس شما واقعا این هفته به کشور ما سفر می کنید، عالی جناب، درست است؟ رادیو آل ایندیا معمولاً در مورد این قبیل مسائل منبع موثقی است. شوخی کردم، قربان. هه هه! برای همین است که می خواهم مستقیما از خودتان بپرسم آیا واقعا به بنگلور می آیید. چون اگر می آیید، می خواهم موضوع مهمی را با شما در میان بگذارم. ببینید، خانم گوینده رادیو گفت: «آقای جیابائو ماموریتی دارند: ایشان می خواهند حقیقت را درباره بنگلور بدانند.» مو به تنم راست شد. اگر کسی حقیقت را درباره بنگلور بداند، من هستم. خانم گوینده بعد گفت: «آقای جیابائو می خواهند با چند تن از کارآفرینان هندی دیدار کنند و شرح موفقیت آن ها را از زبان خودشان بشنوند.» آن خانم قدری توضیح داد. قربان، از قرار معلوم شما چینی ها از هر نظر خیلی از ما جلوترید، فقط کارآفرین ندارید. و ملت ما گو این که آب آشامیدنی، برق، شبکه فاضلاب و وسایل نقلیه عمومی ندارد و از پاکیزگی و انضباط و ادب و وقت شناسی بویی نبرده است، کارآفرین دارد. هزاران هزارش را دارد. به خصوص در زمینه فناوری. و این کارآفرینان - ما کارآفرینان - همه این شرکت های تامین خدمات تخصصی را تاسیس کرده اند که در حال حاضر عملا ایالات متحده را می چرخانند. شما می خواهید راه به وجود آوردن چند کارآفرین چینی را یاد بگیرید، دلیل سفرتان همین است. از این موضوع احساس رضایت کردم. ولی بعد یک دفعه یادم افتاد که طبق تشریفات بین المللی نخست وزیر و وزیرخارجه کشورم در فرودگاه به استقبال شما خواهند آمد، با حلقه های گل، مجسمه های یادگاری کوچک گاندی از چوب صندل، و کتابچه ای مملو از اطلاعات درباره گذشته، حال و آینده هند. آن موقع بود که مجبور شدم آن حرف را به انگلیسی بگویم، قربان. با صدای بلند. آن موقع 11:37 شب بود. یعنی همین پنج دقیقه پیش. من فقط دشنام نمی دهم و بدوبیراه نمی گویم. مرد عمل و تغییرم. همان موقع و همان جا تصمیم گرفتم تقریر نامه ای خطاب به شما را آغاز کنم. ابتدا اجازه بدهید مراتب ستایش بی حد و حصر خود را نسبت به کشور باستانی چین به استحضار برسانم. من مطالبی درباره تاریخ شما در کتابی با عنوان داستان های هیجان انگیز از شرق شگفت انگیز خوانده ام که در پیاده رو پیدایش کرده بودم، در ایامی که سعی می کردم با جست وجو در یکشنبه بازار کتاب های دست دوم در دهلی کهنه قدری روشن بینی پیدا کنم. این کتاب بیش تر درباره دزدان دریایی و طلا در هنگ کنگ بود. ولی درباره وضعیت جامعه شما هم اطلاعات مفیدی داشت: نوشته بود شما ...

نویسنده: آراویند آدیگا مترجم: مژده دقیقی انتشارات: نیلوفر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ببر سفید - آراویند آدیگا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل