کتاب با گارد باز - حسین سناپور

کتاب با گارد باز نوشته ی حسین سناپور است که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

با گارد باز مجموعه داستان های کوتاه حسین سناپور است که در سال 1388 به چاپ رسید. سناپور در بیست داستان کوتاه و گاها خیلی کوتاه خود (حتی در حد دو صفحه) زوایای مختلف جامعه ی ایران را به تصویر می کشد. داستان ها درباره ی امور روزمره ی زندگی ما هستند که دلمان می خواهد به کسی بگوییم اما جایی برای طرحشان نداریم. تنهایی، عصبانیت، جدایی، سیاست و تاریخ از جمله مضامین کلی داستان های این مجموعه را تشکیل می دهند. برای مثال داستان صف، ماجرای فروشنده ی بی مسئولی را روایت می کند که بی توجه به صف طویل مردم همچنان به مکالمه پای تلفن ادامه می دهد و خشم مردم را برمی انگیزد. سناپور در «با گارد باز» با موضوعات تاثربرانگیزی مانند، ماجراهای یک بوکسور، اعدام یک زن، یا آزادی یک زندانی سیاسی به طرح مفاهیم جدیدی می پردازد که پیشتر کمتر کسی به آن ها پرداخته است. عناوین داستان های کتاب از این قرار است: صف، ماه و پروین، صندلی، تاریکی، صخره نشین، تیر و کمان و نشانه، اعلامیه، دیگر باور نمی کنم، دشمن، میان خرده ریزه های جهان، آوازی کوتاه برای پدربزرگف با گارد باز، آب دهان، طریق، شب، فرمان، روحش با ما است، محاصره، اهل میدان گاه و راه های دوگانه.

برشی از متن کتاب

چند وقت پیش بود، توی یکی از همین فروشگاه های بزرگ. مردم توی صف صندوق ایستاده بودند که پول جنس هاشان را بدهند و بروند، اما صندوق دار داشت با تلفن حرف می زد و کاری به کار آن ها نداشت که این پا و آن پا کنان او را نگاه می کردند که کی تلفن اش تمام می شود. صف که طولانی تر شد، آخری ها یکی دو دقیقه که ایستادند و دیدند صف تکان نمی خورد، راه افتادند و رفتند توی صف صندوق های دیگر. آن ها هم شلوغ بود، اما صف شان گاه به گاه تکانی می خورد و بالاخره شاید می شد به صندوق رسید و حساب کرد. آن ها که توی همین صف، نزدیک صندوق ایستاده بودند، دلشان نمی خواست بروند آخر یک صف دیگر. ترجیح می دادند همان جا جزو اولین نفرها بمانند. دیر یا زود باید بحث صندوق دار با کسی که آن طرف خط بود، تمام می شد و چیزی را که می خواست می گرفت یا نمی گرفت و به هر حال کارشان راه می افتاد. تا موقعی که صندوق دار شماره یی روی تکه کاغذ کنار دستش نوشت و گوشی را گذاشت، آن ها ساکت ایستادند؛ اما وقتی به همان تکه کاغذ نگاه کرد و شماره ی دیگری گرفت، نفر سوم صف، مردی که بچه به بغل ایستاده بود، گفت:«ما جز همین شیرینی توی دست بچه چیز دیگری برنداشته ایم. ممکن است قبل از تلفن زدنتان به حساب ما برسید؟» صندوق دار نگاهش کرد و چیزی نگفت. وقتی آن طرف خط کسی جواب داد، او شروع کرد به سلام و احوال پرسی کردن و سراغ گرفتن از نتیجه ی کارش. جر و بحثش که با آن طرف خط طولانی شد، مردم توی صف نگاه هایی با هم رد و بدل کردند، تا بالاخره زن ششم چادر را از جلوی چانه اش کنار زد و با صدای بلند گفت:«آقا! ما خیلی توی فروشگاه گشتیم تا چیزهایی را که می خواستیم پیدا کردیم، خیلی هاش را هم پیدا نکردیم. حالا برای حساب و کتاب خسته مان نکنید.»

فهرست

• صف
• ماه و پروین
• صندلی
• تاریکی
• صخره نشین
• تیر و کمان و نشانه
• اعلامیه
• دیگر باور نمی کنم
• دشمن
• میان خرده ریزه های جهان
• آوازی کوتاه برای پدربزرگ
• با گارد باز
• آب دهان
• طریق
• شب
• فرمان
• روح اش با ما است
• محاصره
• اهل میدان گاه
• راه های دوگانه

نویسنده

حسین سناپور در سال 1339 در کرج به دنیا آمد. او نویسنده و منتقد برجسته ی معاصر است که در کارنامه ی خود آثار پرفروشی همچون رمان نیمه ی غایب را دارد. او پیشینه ی روزنامه نگاری در همشهری، زن و حیات نو را نیز دارد. از جمله داستان های او عبارت اند از: ویران می آیی، سمت تاریک کلمات و خاکستر.

نویسنده: حسین سناپور انتشارات: چشمه