loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بانوی پیشگو - مارگارت اتوود

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
170,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب بانوی پیشگو به قلم مارگارت اتوود و ترجمه ی سهیل سمّی در انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است.

مارگارت اتوود از داستان نویسان مطرح کانادایی است. او یک فمنیست است و برخی آثارش در مذمت و ذکر پیامدهای پدرسالاری است، البته در برخی از رمان ها که از این مضمون سخنی به میان نیاورده است، سعی بر این داشته تا از زنانگی خود دفاع کند و موضوعات مربوط به آن ها را به تصویر بکشد. به هر حال ویژگی بارز داستان های اتوود را زنانگی آن می دانند. به اضافه این که اکثر شخصیت های داستان های او را زنانی تشکیل می دهند که به دنبال جبران شکست های زندگی خود هستند. رمان" بانوی پیشگو" نیز بازتابی از دغدغه ها، روزمرگی ها، شکست و پیروزی های زن است. شخصیت اصلی این رمان جون فاستر نام دارد. مادر او زنی دیکتاتور مآب است که به دلیل ویژگی های ظاهری همچون چاقی و رنگ موی جون، او را سرکوب می کند. جون که از این سرخوردگی ها به تنگ آمده، تصمیم می گیرد به نویسندگی روی بیاورد و اولین قدمی که در این راه بر می دارد، این است که داستان مرگ خود را به رشته تحریر در آورد. در واقع او خود را می کشد، تا زندگی جدیدی داشته باشد. نویسنده این شخصیت را به گونه ای تصویر پردازی کرده که در طول داستان از هویت خود در رنج و در صدد انکار آن است؛ گویا در تلاش است هویت گذشته ی خود را محو، و شخصیت دیگری را جایگزین آن کند. بنابر این خواننده در طی مطالعه، همواره هراس را حس می کند؛ به همین دلیل است که برخی منتقدان، داستان بانوی پیشگو را، ماجرای کشف هویت می دانند. زمان داستان، مشخص نیست و نویسنده در متن دائما به حال و گذشته گریز می زند و سرگذشت بانوی ماجرا را در خلال تعاریفی از گذشته، برای مخاطب بیان می کند. در این بین متن رمان از گیرایی خاصی برخوردار است و خواننده را هر لحظه با فراز و فرودهای خود همراه می کند، به علاوه این که لحن شاعرانه ی نویسنده بر جذابیت آن می افزاید.


برشی از متن کتاب


" صبح آفتابی و درخشانی بود. نور از پنجره های کتابخوانه به داخل می ریخت، و شارلوت، با پیراهن خاکستری و ساده ای که یقه ی سفیدش با سنجاق نقش برجسته ی مادرش به گلویش چسبیده بود، آن جا نشسته بود. آن سنجاق یادآور خاطرات حزن انگیزی بود: مادرش، که شارلوت اجزای ظریف و مهتابی رنگ صورتش را به ارث برده بود، چند لحظه قبل از مرگش، آن را در دست او فشرده بود. او به شارلوت لبخند زده، و یک قطره اشک از گونه اش سرازیر شده، و از او قول گرفته بود که همیشه حقیقت را بگوید، خالص باشد، محتاط و مطیع. گفته بود:« وقتی مرد مناسب پیدا شد، عزیزم، خودت می فهمی، قلبت اینو بهت میگه. با آخرین نفسم برات دعا می کنم تا همیشه در امان باشی.» شارلوت همیشه تصویر صورت مادرش را مثل گنج عزیز می دانست، در قابی از طره های بلند مو با حلقه های لطیف، به ظرافت تار عنکبوت، و نیز لبخند مغمومانه و در عین حال، امیدوارانه اش را.  شارلوت این افکار غم انگیز را از سرش بیرون کرد. دوباره روی شیشه ی جواهر سازی اش خم شد؛ داشت گیره ی ریز یک دستبند زمردشان را تعمیر می کرد. یک لحظه گذرا از خودش پرسید که زمرد ها در برابر پوست سفید فیلیسا چه ظاهری پیدا خواهند کرد، چطور رنگ سبزشان با سبزی چشمانش هماهنگ و مکمل موهای آتشین رنگش خواهند شد. اما این افکار را هم از ذهنش بیرون کرد، دون شأن او بودند، و بعد ذهنش را بر کارش متمرکز کرد. صدای خنده ی ملایمی بلند شد، مثل جیک جیک خواب آلوده ی پرنده ای استوایی. شارلوت نگاهی به بالا انداخت؛ در پس پرده های توری سفید، دو نفر را دید که در فاصله ای کوتاه، بازو در بازوی هم، و انگار گرم گفت و گویی خصوصی، قدم می زدند. فیلیسا را از موهای سرخش شناخت؛ فیلیسا لباس صبح گران قیمتی از مخمل آبی پوشیده بود، با تزئین پرهای شترمرغ بر دور گلو و سرآستین هایش، و یک کلاه فوق العاده و هماهنگ. دستانش در دستکش هایی از خز قاقُم پنهان شده بودند، و وقتی با خنده، سرش عقب رفت، یک لحظه ی گلوی شیری رنگش و دندان های کوچکش زیر نور خورشید درخشیدند. مرد کنار دستش، در حالی که کمی به جلو خم شده بود تا چیزی کنار گوش او نجوا کند، شنلی کوتاه پوشیده بود؛ در دست چپش در دستکش یک شلاق داشت که با بی اعتنایی آن را گرفته بود و دنباله ی شلاق آویزان مانده بود."

نویسنده: مارگارت اتوود مترجم: سهیل سمی انتشارات: ققنوس  

مشخصات


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بانوی پیشگو - مارگارت اتوود" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل