loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب باغ مارشال - حسن کریم پور (جلد اول)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب باغ مارشال (جلد 1: خاطرات خسرو) نوشته حسن کریم پور توسط نشر اوحدی به چاپ رسیده است.

این کتاب اولین جلد از مجموعه ی چهار جلدی "باغ مارشال" می باشد که جلد اول آن به "خاطرات خسرو" اختصاص یافته است.  خسرو، جوانی عشایری می باشد که فریب زرق و برق های غرب را می خورد و تصمیم می گیرد به خارج از کشور مهاجرت کند. او در راه این مهاجرت همه چیزش را از دست می دهد و تنها چیزی که برایش باقی می ماند صفات خوب ایرانی و عشایری بودنش است؛ به گونه ای که وقتی پس از اتهامات فراوان او را به بیست سال حبس در زندان لندن متهم می کنند، با رفتار بسیار خوبش، تأثیرات مثبتی روی مجرمین زندان می گذارد و باعث می شود آن ها رفتار و کردارشان را اصلاح کنند. "باغ مارشال" رمانی خلاقانه است که در عین بیان مسائل اجتماعی، موضوعی عاشقانه را نیز به تصویر می کشد و در سراسر این عاشقانه ها، مخاطب را با شخصیت ها همراه می کند. قلم زیبا و نثر روان "حسن کریم پور" خواننده را تا انتهای داستان به دنبال خود می کشد و کاری می کند که مخاطب از خط به خط داستان لذت ببرد. "باغ مارشال" رمانی ست که از خواندن آن پشیمان نخواهید شد. رمانی که در لندن، یک ایرانی را به افتخار آفرینی وا می دارد، از این رو مخاطب نیز در سر تا سر کتاب، از این که یک ایرانی است، به خود می بالد.


برشی از متن کتاب


من و سیما به هم دل باخته بودیم و قول داده بودیم تا آخر عمر وفادار بمانیم. از آن به بعد کنترل نگاه و رفتار مان مشکل بود. گاهی اختیار از دست مان خارج می ‌شد و اطرافیان را به شک و گمان می انداختیم. تغییرعقیده من نسبت به ناهید ظاهرا مادر را از بدگمانی درآورده بود. پدرم هم از این که از آن حالت گوشه گیری و کم رویی بیرون آمده بودم و می گفتم و می خندیدم و گاهی هم شوخی می‌کردم، راضی به نظر می رسید. ولی حالتی متعجب داشت. سیما هم سر مست از عشق روی پا  بند نبود. گاهی چنان بی اختیار می شد که مادرش به او اشاره می کرد مواظب رفتارش باشد. ترگل فهمیده بود موضوع از چه قرار است، چون یک بار که در حال راز و نیاز بودیم در پناه درختان صحبت ما را گوش کرده بود. سه چهار روز بعد، قرار بود کاظم خان و خانواده اش به باغ بیایند. من از این بابت ناراحت بودم. سیما خیلی دلش می خواست ناهید را ببیند. مادرم حرفم را باور کرده بود و لحظه شماری می کرد تا قضیه را با مادر ناهید در میان بگذارد. ساعت حدود چهار بعد از ظهر بود. همگی در جایگاه تابستانی نشسته بودیم. من قبلا با سرهنگ درباره دانشکده های تهران حرف زده بودم و او از فرصت استفاده کرده بود و موضوع را با پدرم در میان می‌گذاشت. پدرم از این که تغییر عقیده داده بودم و می خواستم در رشته پزشکی  ادامه تحصیل دهم تعجب کرده بود. مادرم موضوع بحث را به عروسی پسر یکی از خوانین منطقه  کشاند و به سرهنگ و خانمش پیشنهاد کرد به اتفاق به جشن عروسی که در یکی از آبادی‌های اطراف برگزار می ‌شد،بروند. سرهنگ و خانمش حرفی نداشتند. سیما تمایلش را با شور و شوق بیش تر نشان داد و گفت خیلی دلش می‌خواهد مراسم عروسی عشایر را ببیند. جمشید و سیاوش از صبح رفته بودند. خانم سرهنگ عقیده داشت سیاوش در این مدت به اندازه همه عمرش تفریح کرده است. صدای جیپ کاظم خان را که شنیدیم، صحبت مان را قطع کردیم. طولی نکشید جیپ از پشت عمارت پیچید و در نزدیکی جایگاه توقف کرد. یک مرتبه دلم پایین ریخت. نمی خواستم سیما و ناهید با هم رو به رو شوند. من به تبعیت از پدر و مادرم و سرهنگ و خانمش و سیما به تبعیت از ما به استقبال آن ها رفتیم. مادرم بعد از روبوسی با همسر کاظم خان، ناهید را در آغوش گرفت و بوسید و عروس خودش خطاب کرد و قربان صدقه اش رفت. اعضای دو خانواده که تا به حال یکدیگر را ندیده بودند، به هم معرفی شدند و از آشنایی با هم اظهار خوشوقتی کردند. مادرم ناهید را به عنوان عروسش به خانم سرهنگ و سیما معرفی کرده و نظر آن ها را در مورد سلیقه اش در انتخاب عروس پرسید. خانم با تعریف از ناهید به سلیقه ی مادرم آفرین گفت. در وهله اول برخورد ناهید و سیما سرد بود ولی رفته رفته به هم نزدیک شدند و در مدتی کمتر از نیم ساعت، سر صحبت را باز کردند. صفحه 29

(خاطرات خسرو) نویسنده: حسن کریم پور انتشارات: اوحدی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب باغ مارشال - حسن کریم پور (جلد اول)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل