loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بازتاب نفس صبحدمان - فریدون مشیری

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب بازتاب نفس صبحدمان اثر فریدون مشیری توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

"بازتاب نفس صبحدمان" کتابی حاوی مجموعه اشعار نفیس و ارزشمند شاعر بزرگ و توانا، "فریدن مشیری" می باشد که در دو جلد تهیه و تنظیم شده و در اختیار دوستداران شعر و ادبیات و هم چنین علاقه مندان به مشیری قرار گرفته است. مشیری، شاعر، روزنامه نگار و موسیقی دان مطرح ایرانی می باشد که در سرودن اشعار زیبا و دل انگیز توانایی و استعداد فراوانی داشت. در واقع، کتاب حاضر، سیزده دفتر شعر او را در دو جلد ارائه می کند که هر دفتر از خصوصیات و ویژگی های خاص خود برخوردار هستند و در دوره های مختلفی از زندگی سراینده به رشته ی تحریر در آمده اند. به عنوان مثال، شاعر، مجموعه ی "تشنه ی توفان" را در سن بیست و هشت سالگی و در قالب چهار پاره هایی زیبا و خواندنی سروده است که سه مصرع مساوی با یک قطعه ی کوتاه و هم وزن، داشته و قافیه و معنایی منسجم نیز ارائه می کنند. در بخش های دیگر نیز از قالب هایی متعددی و مختلفی هم چون، دو بیتی، شعر نو و ... استفاده نموده و با سرودن اشعاری سرشار از احساسات پاک و لطیف شاعرانه، در قلب و روح خواننده نفوذ کرده و در نتیجه، لذتی وصف ناشدنی را برای او به ارمغان می آورد.


فهرست


جلد اول: پیش گفتار شاعر یاداداشت ناشر تشنه طوفان گناه دریا ابر و کوچه بهار را باور کن از خاموشی ریشه در خاک (از کتاب گزینه ی اشعار) مروارید مهر   جلد دوم: آه، باران از دیار آشتی با پنج سخن ‌سرا لحظه‌ ها و احساس آواز آن پرنده غمگین تا صبح تابناک اهورایی مقالات فهرست سال شمار زندگی

برشی از متن


گناه دریا چه صدف ها که به دریای وجود سینه هاشان ز گهر خالی بود! ننگ نشناخته از بی هنری شرم ناکرده از این بی گهری سوی هر درگهشان روی نیاز همه جا سینه گشایند به ناز ... زندگی - دشمن دیرینه ی من - چنگ انداخته در سینه ی من روز و شب با من دارد سر جنگ هر نفس از صدف سینه ی تنگ دامن افشار گهر آورده به چنگ وان گهرها ... همه کوبیده به سنگ!   بهترین بهترین من زرد و بنفش و نیلی سبز و آبی و کبود! با بنفشه ها نشسته ام، ساله ای سال، صبح های زود. در کنارچشمه ی سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر، گیسوان خیس شان به دست باد، چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم، رنگ ها بشکفته در زلال عطرهای گرم، می تراود ازسکوت دل پذیرشان، بهترین ترانه بهترین سرود! * مخمل نگاه این بنفشه ها، می برد مراسبک تر از نسیم، ازبنفشه زار باغچه، تا بنفشه زارچشم تو ــ که رسته در کنار هم ــ زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود. با همان سکوت شرم گین، با همان ترانه ها و عطرها، بهترین هرچه بود و هست، بهترین هرچه هست و بود! * در بنفشه زار چشم تو من ز بهترین بهشت ها گذشتم من به بهترین بهارها رسیده ام. * ای غم هم زبان بهترین دقایق حیات من! لحظه های هستی من از تو پرشده است آه! در تمام روز، در تمام شب، در تمام هفته، در تمام ماه، در فضای خانه، کوچه، راه در هوا، زمین، درخت، سبزه، آب، در خطوط درهم کتاب، در دیار گلگون خواب! * ای جدایی تو بهترین دلیل گریستن! بی تو به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام. * ای نو زش تو بهترین امیدِ زیستن! در کنار تو من ز اوج لذتی نگفتنی گذشتم. * در بنفشه زار چشم تو برگ های زرد و نیلی و بنفش، عطرهای زرد و آبی و کبود، نغمه های ناشنیده ساز می کنند، بهتر از تمام نغمه ها و سازها! روی مخمل لطیف گونه هات، غنچه های رنگ رنگ ناز، برگ های تازه تازه باز می کنند، بهتر از تمام رنگ ها و رازها! * خوب خوب نازنین من! نام تو مرا همیشه مست می کند بهتر از شراب. بهتر از تمام شعرهای ناب!   نام تو، اگر چه بهترین سرود زندگیست من تو را به خلوت خدایی خیال خود: «بهترینِ بهترینِ من» خطاب می کنم، بهترینِ بهترین ِمن!   سنگ و آیینه سر گشته ای به ساحل دریا نزدیک به یک صدف سنگی فتا دید و گمان برد گوهر است! گوهر نبود - اگر چه - ولی در نهاد او چیزی نهفته بود که می گفت از سنگ بهتر است جان مایه ای به روشنی نور، عشق، شعر، از سنگ می دمید! انگار دل بود! می تپید! اما چراغ آیینه اش در غبار بود! * دستی بر او گشود و غبار از رخش زدود، خود را به او نمود. آیینه نیز روی خوش آشنا بدید با صد امید، دیده در او بست صد گونه نقش تازه از آن چهره آفرید در سینه هر چه داشت به آن رهگذر سپرد...

  • 2 جلدی - قابدار
  • شاعر: فریدون مشیری
  • انتشارات: چشمه


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بازتاب نفس صبحدمان - فریدون مشیری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل