loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب باران سنگ - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب باران سنگ اثر فرانتس هولر با ترجمه ی علی عبداللهی از سوی نشر هوپا به چاپ رسیده است.

پدر و مادر کاتارینا چشم به راه تولد نوزاد جدید هستند و مادر اصلا از لحاظ جسمی در شرایط خوبی به سر نمی برد به همین خاطر قرار است چند روزی کاتارینا به همراه برادر کوچکش کاسپارا به خانه ی مادربزرگ که در بخش بالایی دهکده قرار دارد بروند. کاتارینا به غیر از کاسپارا خواهر و برادرهای دیگری هم داشت و دلش می خواست که همگی دسته جمعی به خانه ی مادربزرگ بروند اما این کار عملا غیرممکن بود. بچه های بزرگ تر باید در خانه می ماندند تا علاوه بر کمک کردن به مادر، پدر را در کارهای مهمان خانه اش یاری می کردند. خانه ی آن ها کلبه ی کوچکی در کوهپایه های آلپ بود. معدنی در بالای دهکده قرار داشت که بیشتر مردان روستا در آن کار کرده و سنگ استخراج می کردند. کاتارینا همراه کاسپارا راهی خانه ی مادربزرگ شدند. دخترک دائما به حال و روز مادرش و نوزادی که قرار بود به زودی به جمعشان اضافه شود فکر می کرد. چند روز بعد، یکی از اهالی دهکده خبر زایمان مادر را می آورد، ظاهرا نوزاد سالم و سرحال است اما حال مادر چندان مساعد نیست.  مادربزرگ برای دیدن  دخترش راهی منزلشان می شود و از کاتارینا می خواهد که تا بازگشت او مراقب کاسپارا بماند. فردای آن روز در حالی که کاتارینا منتظر بازگشت مادربزرگ و شنیدن خبری از حال مادرش است، ناگهان صدای انفجار بسیار مهیبی را از معدن می شنود. کاتارینا با خودش فکر می کند که صدای انفجار مثل هر روز است و مشکل خاصی پیش نخواهد آمد. اما در همین لحظه سنگ های عظیمی را می بیند که از کوه به سمت دهکده و جایی که خانه ی آن ها قرار دارد سرازیر شده اند ...

 


برشی از متن کتاب


همین که یوهانس جویای وضعیت درختان پلاتنبرگ شد، هانس کاسپار تعریف کرد که یکی از جنگلبان ها یعنی همان زلی، از مارتی، جنگلبان دیگر، خواسته که جنگل بالا دست کوه را صاف کنند و کلنگش را بکنند تا فشار از دامنه ی کوه برداشته شود و مارتی هم گفته، دیگر آن بالا نخواهد رفت و هیچ کس راهم نمی فرستد آن جا و حتی اگر دستش برسد و قدرتش را داشت، دستور می داد فورا تمام خانه های پایین دره را تخلیه کنند و تمام ساکنانش از ان جا بگریزند. بعد هم گویا دیگران غش غش بهش خندیده و مسخره اش کرده بودند و هایری اهل الم بهش گفته پس اهالی پایین دره چه خوش اقبالند که یک آدم اهل مات نمی تواند بهشان دستور دهد کی باید خشتک شلوارشان را زرد کنند. جمله ی آخر توی آشپزخانه غلغله و سرخوشی مفرطی بین حاضران راه انداخت تا حدی که پاول دوباره لیوانش را بلند کرد و به سلامتی کوهیاری که کم نیاورده بود، نوشید و همین که دید هنوز لیوان فریدولین روی میز است، ازش پرسید خیال ندارد جرعه ای به سلامتی هایری بالا برود؟ فریدولین گفت که به سلامتی هیچ احدالناسی بالا نمی رود، در عوض مارتی را به صرف این که اهل مات است، اصلا هم آدم کله پوکی نمی داند. بعد ادامه داد اگر او هم جای آن مرد بود، عمرا به هیچ وجه نمی رفت آن بالا درخت کند، حتی اگر روزی ده فرانک مزد به او می دادند و به نظرش اگر واقعا المر این قدر به حرفش مطمئن است، بهتر است خودش برود پیش ریاست انجمن و به اتفاق هم بروند کار جنگل را یکسره کنند. کاتارینا احساس کرد قلبش به تپش می افتد. چون سکوتی که بعد از حرف های این دو ایجاد شده بود؛ به سکوت داخل مهمان خانه شبیه بود. سکوتی بیش از شروع یک فصل بزن بزن جانانه. پاول آهسته تر از همیشه گفت: «یعنی تو خودت را خبره تر از جنگلبان ناحیه و ریاست انجمن می دانی؟» و بعد طوری به برادر کوچکترش نگاه کرد که انگاری خیال داشت با نگاهش او را روی دیوار به چهار میخ بکشد. مادربزرگ گفت: «عجبا! دعوا موقوف پسرها!» و بعد با دم چنگال روی میز ضربه زد. این حرکت موثر واقع شد. سه برادر چنگالشان را همزمان توی دیگ سیب زمینی فرو کردند. بعد از آن ها هانس کاسپار، مادربزرگ و مارگرت هم همین کار را کردند و بعد از چند لحظه جز صدای جویدن و بلعیدن لقمه های غذا هیچ صدای دیگری نمی امد. قلب کاتارینا آرام نداشت. چون باید طبق نظر یکی از بالایی ها، پایین دره را تخلیه می کردند. و پایین هم دره هم یک جای موهوم نبود بلکه همان جایی بود که در ان اقامت داشتند و ساکنانش هم یک مشت آدم موهوم نبودند، بلکه خود او بود و مادر و پدر و آنا و رگولا و یاکوب و کاسپار و رینرها و یاگلی بالایی و یاگلی پایینی، و الزبت پیر و الزبت جوان با غمبادش به تمام فوج بچه هایی که توی هر خانه چند تایی ازشان بود و حتی خواهر کوچولوی نورسیده اش هم یکی از اهالی آن جا بود.  

نویسنده: فرانتس هولر مترجم: علی عبداللهی انتشارات: هوپا


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب باران سنگ - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل