loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب باب اسفنجی دست به کار می شود - نردبان

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
55,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید
دسته بندی :

کتاب باب اسفنجی دست به کار می شود نوشته ی آلیسون اینچز و ترجمه ی هایده کروبی توسط انتشارات فنی ایران به چاپ رسیده است.

" باب اسفنجی " می خواهد به طبیعت کمک کند. به همین دلیل، زباله هایی که سر راهش قرار می گیرد را برمی دارد تا شاید زمانی به کار او بیاید و روزی بتواند از یک لاستیک، تاب یا از یک سبد شکسته خانه ای برای " گری " حلزون کوچکش درست کند. او با این کارش می خواهد به ما یاد بدهد که تمام وسایل دور ریختنی روزی به کار می آیند و می توانیم از کوچک ترین وسایل در بزرگترین کارها استفاده کنیم. در همین گیر و دارها آنقدر زباله هایی که باب جمع می کند زیاد می شود که جا برای استقرار خودش پیدا نمی کند. دوستان او به دنبال کمک کردن به او هستند به همین دلیل مکانی را درست می کنند که مرکز بازیافت وسایل دور ریختنی است و ...

این کتاب سعی دارد به کودکان بیاموزد که چگونه می توانند در حفظ محیط زیست کمک کنند. از طرفی به ما و کودکانمان این موضوع را یاد آور می شود که امروزه بیش از پیش زمین در خطر نابودی قرار دارد و این خود ما هستیم که باید از تخریب محل زندگی خود جلوگیری کنیم.

 


برشی از متن کتاب


وقتی باب اسفنجی داشت از سر کار به خانه می رفت، چیزی سر راه پیدا کرد. با تعجب گفت : « وای، یک ملخ کهنه ی هواپیما!» می توانم برای تزئین از آن استفاده کنم. هیچ وقت توجه نکرده بودم که مردم چقدر خرت و پرت این طرف و آن طرف می اندازند. بعد باب اسفنجی آن را برداشت و روانه ی خانه شد. روز بعد باب اسفنجی یک لاستیک کهنه ی ماشین، سبد شکسته ی رخت چرک، و پوتین کهنه ای به خانه آورد. پاتریک و گری با کپه ی آت و آشغال ها خیره شدند. باب اسفنجی به آن ها گفت: « این هفته، هفته ی شاس من است! از لاستیک کهنه می توانم تاب و از سبد رخت چرک برای گری جای بازی درست کنم.» گری گفت : «میو» باب اسفنجی گفت: « ببخشید گری، منظورم یک خانه ی شیک و پیک برای حلزون بود.» پاتریک با تعجب گفت: « ولی باب، این که یک تپه ی آت و آشغاله.» باب اسفنجی گفت: «دوست عزیزم، شاید این ها به چشم تو زباله بیایند. ولی من دارم فکر می کنم از این خرت و پرت ها  چطور استفاده کنم. نشنیدی که می گویند هر چیزی یک روز به درد می خورد؟» پاتریک هیجان زده گفت: «یعنی این ها واقعا مثل یک گنج ارزش دارند؟» باب اسفنجی هر جا که می رفت، چشمش دنبال آت و آشغال ها بود. او جوی آب را نگاه می کرد، سوراخ ها ی دریچه ی فاضلاب را می گشت و شن های ساحل را زیر و رو می کرد. باب اسفنجی همه جور چیزی پیدا می کرد. از قوطس نوشابه گرفته تا بطری پلاستیکی شیر. همین طور که باب اسفنجی از کنار صدف رد می شد گفت: «سلام صدف کله گنده. می خواهی این در بطری را بخوری؟» صدف گفت: «نه بابا» و باب اسفنجی در بطری را از داخل  صدف درآورد. باب اسفنجی از کنار دلفینی که در تور ماهی گیری کهنه ای گیر افتاده بود، رد شد و گفت: « سلام، رفیق، وقتی بازی کردنت تمام شد، تور را می دهی به من؟» دلفین داشت با تور ور می رفت تا خودش را از شر آن خلاص کند. باب اسفنجی گفت: «دلفین شنا کنان گفت: «متشکرم، رفیق» و دور شد. باب اسفنجی گفت: «من از تو ممنونم. با این تور ماهی گیری می توانم یک ننوی عالی در حیاط خانه درست کنم.» در طول هفته بعد مجموعه ی آت و آشغال باب اسفنجی کامل و کامل تر شد. باب اسفنجی گفت: « گری، بهتر است این خرت و پرت هارا مرتب کنم تا بعد از آن ها استفاده کنم. تمام خانه دارد پر می شود.» باب اسفنجی چند تا سبد آورد و روی آن ها برچسب زد و آن هارا بیرون خانه گذاشت. باب  اسفنجی وقتی داشت آت و آشغال هارا مرتب می کرد، آواز می خواند: «زباله، آی زباله، چقدر فایده داری، شیشه و تور و بطری، بشقاب و چوب و قوطی،...» حلزون که ایستاده بود تا نگاهی به آت و آشغال ها بیندازد داد زد: « خیلی بی ریخت است!» باب اسفنجی جواب داد: « اصلا هم بی ریخت نیست. این گنج من است. یک روزی این آت و آشغال ها به درد می خورند.» اختاپوس با تعجب گفت: « به درد می خورند؟» و خندید. «بگذار ببینم، یک کپه ی آت و آشغال و یک کپه ی آشغال، بله، درسته. مساوی کلی آشغال می شود!» ولی باب اسفنجی به حرفماه ی مرکب محل نگذاشت. داشت برای آت و آشغال ها نقشه می کشید. روز شنبه، باب اسفنجی تصمیم گرفت مرتب کردن آت و آشغال هایش را کنار بگذارد و همراه پاتریک برود عروس دریایی بگیرد. باب اسفنجی تورش را روی عروس دریایی انداخت و داد زد : « پاتریک، یکی گرفتم.» پاتریک گفت: « باب اسفنجی، فکر نکنم این که گرفتی عروس دریایی باشد. شبیه کیسه ی پلاستیکی است.» باب اسفنجی آن قدر ذوق زده بود که انگار عروس دریایی گرفته؛ گفت: «پاتریک، کیسه ی پلاستیکی است. برای کپه ی خرت و پرت های من خیلی خوب است. باورم نمی شود که هر وقت از آب کیسه ی پلاستیکی می گرفتم، دوباره دور می انداختمش. دفعه ی بعد که رفتم خرید ازش استفاده می کنم!» پاتریک گفت: «کاش من هم یک کیسه ی پلاستیکی بگیرم. خیلی به درد بخور است.» وقتی باب اسنجی از ماهی گیری برگشت، سبد هایش پر پر شده بود. دوستان و همسایه ها قالپاق، دمپایی، تلوزیون، کالسکه ی بچه، و اسباب بازی  شکسته توی آن انداخته بودند. رهگذری که جارو برقی را روی آت و آشغال ها پرت می کرد، گفت: « باب اسفنجی خیلی فر خوبی کردی که این سبد ها را این جا گذاشتی...

حفظ محیط زیست (از سری کتاب های نردبان) نویسنده: آلیسون اینچز مترجم: هایده کروبی انتشارات: فنی ایران


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب باب اسفنجی دست به کار می شود - نردبان" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل