loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب بابی که زیادی پز می داد (آدم های زیاده رو 4)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب بابی که زیاد پز می داد جلد چهارم از مجموعه‌ی آدم های زیاده رو نوشته‌ی ایرن هاوارت با تصویرگری مایکل دبور و ترجمه‌ی حسین فتاحی از سوی انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.

بابی پسر بچه‌ای است که فکر می کرد در تمام زمینه ها از همه سَرتر و بهتر است. او بزرگ ترین پسر کلاسشان بود و همیشه به دوستان و هم کلاسی هایش پُز می داد که از آن ها بزرگ تر و مهم تر است و خودش را در همه‌ی کارها بهتر از دیگران می دانست! او سگی داشت که از نظر خودش بهترین سگ دنیا بود و به همین خاطر قهرمان صدایش می کرد. یک روز در کلاس به همه پز داده بود که از همه تندتر می دود و برای این که ثابت کند، یک مسابقه‌ی دو با کیسه به راه انداخت، اما جان مسابقه را برد و او نفر دوم شد! بعد بابی با خودش فکر کرد یعنی حالا جان از او بزرگ تر و مهم تر است؟ چند روز بعد برای اینکه به دوستانش نشان بدهد در استخر از همه بهتر شیرجه می زند، با آنها مسابقه داد ولی باز هم دوم شد! او همین طور به پز دادن و مسابقه ادامه داد تا اینکه...

مجموعه‌ی آدم های زیاده رو در شش جلد به عناوین هری که زیادی کمک می کرد، لوسی که زیادی دروغ می گفت، گرنی که زیادی بهانه می گرفت، بابی که زیادی پُز می داد، لونا که زیادی کنجکاو بود و ویلیام که زیادی کار می کرد، برای کودکان دبستانی به چاپ رسیده است. در هریک از داستان های این مجموعه، یکی از شخصیت ها در کاری خوب یا بد، بیش از حد افراط می کند و ماجرایی به وجود می آورد که سبب می شود شخصیت مورد نظر نتیجه‌ی افراط کاری اش را دیده و عبرت بگیرد. نتیجه ‌ی هر داستان همراه با گفت و گویی کوتاه، ساده و کودکانه با خداوند در انتهای کتاب به چاپ رسیده است.


برشی از متن کتاب


...پز دادن بابی ادامه داشت. او گفت: "من بهتر از همه، از درخت بالا می روم." یک درخت سیب بزرگ پیدا کردند. اما جوزف تندتر و بیشتر بالا رفت و اول شد و بابی دوم. او با خودش گفت: "خیلی عجیب است. حالا جوزف از من مهم تر است!" بابی پز داد که: "در انجام تکلیف های مدرسه، من از همه زرنگ ترم." او سخت درس خواند و کارهایش را انجام داد. اما تینا کوچولو بهترین نمره را گرفت و بابی نفر دوم شد. او با خودش گفت: "حتی تینا کوچولو هم از من بهتر است!" بابی قهرمان را برای پیاده روی به خیابان برد. در بین راه جرج را دید. او هم سگ کوچولویش را آورده بود. بابی پز داد: "که سگ من از سگ تو قوی تر است." در همین لحظه، سگ جرج پارس کرد و سگ بابی ترسید و فرار کرد. در خانه، بابی قهرمان را زیر تخت پیدا کرد. بابی گفت: ‌"چی شده؟ من که از هیچ کس بهتر نیستم. تو هم‌ از یک سگ کوچولو ترسیدی و فرار کردی!" پدر بابی حرف او را شنید و گفت: "تو مجبور نیستی که بهترین باشی و آدم خاصی به نظر برسی!" حالا که خودت فهمیده ای در هیچ کاری بهتر از دیگران نیستی، پسر خیلی خوب و بهتری هستی. بابی حس کرد که دارد بزرگ می شود. غرور و خودستایی، باعث می شود که آدم ها پز بدهند. اما خدا مغرور شدن را دوست ندارد. چون ما همان طوری هستیم که آفریده شده ایم. خداوند ما را دانا و توانا آفریده است. ما می توانیم خیلی از کارها را انجام دهیم. خدای خوب و مهربان! من به خاطر غرور بیجا و پز دادن هایم، معذرت می خواهم. کمک کن تا بتوانم مثل پیامبرانت زندگی کنم. چون می دانم که آن ها هیچ وقت در زندگی شان پز ندادند و مغرور نشدند.‌..    

(کتاب های بنفشه) - (برای دبستانی ها) نویسنده: ایرن هاوات مترجم: سین فتاحی انتشارات: قدیانی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب بابی که زیادی پز می داد (آدم های زیاده رو 4)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل