محصولات مرتبط
کتاب بائودولینو اثر اومبرتو اکو و ترجمه رضا علیزاده در انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
کتاب "بائودولینو" رمانی با محتوای داستانی جنایی و پر رمز و راز می باشد که حکایتی خواندنی را روایت می کند. "بائودولینو" فرزند "گالیادو"، شخصیت اصلی داستان و هم چنین راوی قصه است که در سرزمین "پالئا" و در خانواده ای روستایی و فقیر دیده به جهان گشوده و شخصی بسیار دروغ گوست و هم چنین استعداد زیادی در یادگیری انواع زبان های مختلف دارد.
اصل داستان در بحبوبه های جنگ میان آلمانی ها و تردونایی ها و از روزی آغاز می گردد که پسر قصه در جنگل "فراسکتا" در حال پیاده روی می باشد و در همین حین، با مردی زره پوش سوار بر اسب مواجه می شود. مرد مذکور فردی آلمانی تبار است و به دلیل مه گرفتگی و ناآشنایی با جنگل، از مسیر خود منحرف گشته و حالا جهت استراحت و خواب شبانه و هم چنین یافتن پناهگاه، در قبال ارائه ی سکه ای، از بائودولینو طلب یاری می نماید. پسر به محض دیدن سکه، وی را به منزل برده، قضیه را با پدر در جریان می گذارد و او نیز می پذیرد تا غریبه، شب را در خانه اش سپری کند.
چرب زبانی ها و استعداد بی نظیر او در سر هم کردن دروغ و هم چنین، شرح پیشگویی هایی مبنی بر امپراتوری پیروزمندانه ی "فردریکوس"، که همگی بر پایه ی کذب و خیالاتش هستند، مرد زره پوش را تحت تاثیر قرار داده و از پسرک می خواهد تا با وی همراه شده و پیش گویی مذکور را برای عده ای دیگر نیز بازگو کند. سپس بائودولینو را از پدرش خریداری کرده و با خود می برد. در واقع این مرد غریبه، کسی نیست جز همان امپراتور فردریکوس؛ با آغاز این همراهی، پسر قصه شاهد ماجراهایی پر فراز و نشیب گشته و مسیر زندگی اش به کلی تغییر می یابد.
برشی از متن کتاب
1. بائودولینو دست خود را در نوشتن می آزماید راتیسبون ماه دسامبر سنه یک هزار و یک صد و پنجاه و پنج بعد از میلاد وقایه نامه بائودولینو از خانه دان آئولاریو من بائودولینو پسر گائلیادوی آئولاری با یک سر شبیه سر شیر هللویا سپاس گادر متعال را که بادا گناهم را ببخشد بنده فی الواقع بزرگ ترین دزدی زندگی ام را ارتکاب دادم، منظور این است که از گنجه اسقف اوتو صفحه های زیادی دزدیده ام که شاید مال دیوانخانه ی امپراطوری باشد و تقریبا همه را از دم تراشیدم به جز جاهایی که نوشته هاش نمی رفت لذا حالا آن قدر رق برای نوشتن دارم که هر چه دوست دارم بنویسم یعنی همان داستان خودم را با این که بلد نیستم لاتین بنویسم. اگر بفهمند نوشته ها گم شده خدا می داند چه قیامتی به پا می کنند لذا شاید خیال کنند کار جاسوس اسقف های رومی بوده که از امپراتور فردریکوس بدشان می آید شاید هم کسی در دیوانخانه متوجه نشود آنها دایم مشغول نوشتن و نوشتن اند حتی وقتی که لازم نیست و هر کس پیداشان کند (منظورم صفحه هاست) ... کاری شان نمی تواند بکند بتدای مقدمه یا داستان دو شهر سنه یک هزار و یکصد و چهل و سه ب م زمانی مدید بسا در باب دگرگونی و بیهودگی امور دنیوی می اندیشیدم این چند خط از قبل اینجا بود و نتوانستم آنها را بتراشم پس گذاشتم که باشد اگر این صفحه ها را پیدا کنند که من حالا روشان نوشته ام حتی رییس دیوانخانه هم ازشان سر درنمی آورد چون این لسانی که اینجاست همانی است که در فراسکتا بش حرف می زنند اما کسی بلد نیست بنویسدش اما حتی زفانش را هم نفهمند در جا می گویند کار من بوده، چون همه می گویند ما مردم فراسکتا به لسانی حرف می زنیم که هیچ مسیهی تا حالا نشنیده پس باید این صفحه ها را خوب قایم کنم ای خدا نوشتن خیلی کار سختی است همیه انگشتام از همین الآن درت می کند بابام گالیادو همیشه می گوید لابد استعداد سانتا ماریای روبرتویی به من رسیده چون از همان توله گی اگر کسی فقط پنج کلمه حرف می آفتابی نمی شوند و بعد شروع کردند به فحش دادن فحش هایی که حتی من مورمورم شد هون های شپشوی گوه، خیال نکنید من می آیم به شما بگویم فرووها کجا هستند، من خبرچین نیستم، بهتر است مثل قبل سرتان را با خودتان ور گرم کنید یا مادر مقدس، می توانستند بکشندم بکشند یا مقتولم کنند، حالا تقریبا دارم لاتین می نویسم، نه این که لاتین بلدم درست که یاد گرفته ام از روی کتب لاتین بخوانم و وقتی با من لاتین حرف می زنند، می فهمم ولی نوشتن اش مهم است که نمی دانم چه طور باید کلمه ها را بنویسی نکبت اصلن نمی فهمم ستور است یا استور و همیشه اشتباه می کنم ولی برای ما همیشه اسب است و هیچ وقت هم اشتباه نمی شود چون هیچ کس اسب را نمی نویسد راستش هیچ وقت هیچ چیز را نمی نویسند چون کسی خواندن بلد نیست ولی آن روز به خیر گذشت و آلمان ها هیچ کاریم نکردند چون درست به موقع چند تا جنگ آور از راه رسیدند که فریاد می زدند زودباش زودباش داریم دوباره حمله می کنیم و بعد جهنم به پا شد و من مانده بودم که چه طور حواسم را جمع کنم وقتی سواره نظام می رود این طرف و پیاده نظام می رود آن طرف با این همه بیدق و صدای شیپور و برج های چوبی بلند شبیه درخت های بورمیا که مثل ارابه جابه جا می شدند و کمان دارها و فلاخن اندازان هم سوارش و یک عده هم در حال بردن نردبان و تیر مثل تگرگ می بارید سرشان و یک عده مشغول انداختن سنگ با یک جور قاشغ بزرگ که وزوز مثل زوبین ها از بالای سرم می گذشت که تردونایی ها از بالای دیوارها پرت می کردند، عجب خرمحشری! و من قشنگ خودم را دو ساعتی زیر یک بته قایم کردم و می گفتم عزرای مقدس کمکم کن بعد سر و صداها خابید و چند تا مرد که همراهم می دویدند و مثل اهالی پاویا حرف می زدند، هوارکنان می گفتند آن قدر تردونایی کشته ایم که آنجا مثل دریای خون شده و خوشحال بودند چون حالا تردونایی ها می فهمیدند دست به یکی کردن با مدیولانی ها چه مزه ای می دهد چون آلمان ها با آن غضیه فرووشان داشتند برمی گشتند، البته لابد نه به زیادی دفعه قبل، چون تردونایی ها هم اسلاً بی کار ننشسته بودند به خودم گفتم بهتر است فلنگ را ببندم پس راه افتادم و آمدم و آمدم وقتی رسیدم خانه که دم دمای صبح بود و همه ماجرا را به بابام گالیادو گفتم که گفت خل دیوانه تو را چه...
فهرست
بائودولینو یادداشت مترجم توضیحات نام ها
نویسنده: اومبرتو اکو مترجم: رضا علیزاده انتشارات: روزنه
اومبرتو اکو
اومبرتو اکو کیست؟
منتقد ادبی، رماننویس و نشانهشناس ایتالیایی است. او نویسنده رمانهای معمایی پرطرفداری است که منعکسکننده علاقه و دانش گسترده او به فلسفه، ادبیات، تاریخ قرون وسطی، مذهب و سیاست است. فعالیتهای آکادمیک او در نشانهشناسی، سهم مهمی در مطالعات فرهنگ عامه و همچنین علوم ارتباطات داشته است. رمان پرفروش نام گل سرخ (1980) شناختهشدهترین اثر اومبرتو اکو است که به بیش از 30 زبان دنیا ترجمه شده است. در این مطلب به معرفی آثار و بیوگرافی اومبرتو اکو خواهیم پرداخت.زندگینامه اومبرتو اکو
اومبرتو اکو در 5 ژانویه 1932 در شهر کوچک الساندریا در شمال غربی ایتالیا متولد شد. پدرش، جولیو، قبل از فراخوان دولت برای خدمت در نظام در جنگ جهانی، به شغل حسابداری مشغول بود. با آغاز جنگ جهانی دوم امبرتو و مادرش برای فرار از بمباران به دهکدهای کوچک در دامنه کوه پیمونتز نقلمکان کردند. او در آنجا شاهد درگیری میان فاشیستها و پارتیزانها بود، بسیاری از محرومیتها و مشقات دوران جنگ را تجربه کرد و بعدها این تجربهها را در بخشی از آثارش منعکس کرد.تحصیلات اومبرتو اکو
اومبرتو اکو پس از پایان جنگ، برای تحصیل در رشته حقوق به دانشگاه تورین رفت، اما در نتیجه مشارکت با سازمان ملی جوانان کاتولیک ایتالیا، خیلی زود به فلسفه و ادبیات قرون وسطی روی آورد. در سال 1954 در رشتهی فلسفه دکترا گرفت. پایاننامهی او راجع به سنت توماس آکویناس بود.آغاز نویسندگی اومبرتو اکو
اومبرتو اکو پس از فارغالتحصیلی بهعنوان ویراستار برنامههای فرهنگی برای تلویزیون دولتی ایتالیا کار میکرد. این موقعیت فرصت مشاهدهی فرهنگ مدرن از دید یک روزنامهنگار را برایش فراهم ساخت. در سال 1956 با توسعهی پایاننامهی دکترای خود، اولین کتابش تحت عنوان مسائل اخلاثی سنت توماس را منتشر ساخت. چند سال بعد با مطالعهی بیشتر در حوزهی فلسفه و زیباییشناسی قرون وسطی، کتاب دوم خود به نام تکامل زیبایی شناسی سده های میانه را منتشر ساخت که باعث معروفیت او بهعنوان یک محقق برجسته قرون وسطی شد. اکو در سال 1962 کتاب گشوده را با موضوع هنر مدرن منتشر کرد که این کتاب نیز شهرت بسیاری را برایش به ارمغان داشت. امبرتو اکو در طول دهه 1960 بر نشانهشناسی تمرکز کرد. همچنین به نوشتن برای طیف گستردهای از نشریات علمی پرطرفدار ادامه داد و در دانشگاههای فلورانس و میلان تدریس میکرد. در عین حال علایق خود را به تحلیل نشانهشناسی حوزههای دیگر مانند معماری، فیلم و کتابهای کمیک گسترش داد. او در سال 1971 اولین فردی بود که به سمت استاد نشانهشناسی قدیمیترین دانشگاه اروپا دانشگاه بولونیا منصوب شد.مطالعه بیشتر: آثار و زندگینامه ژان پل سارتر
در سال 1974 اولین انجمن بینالمللی مطالعات نشانهشناسی را تشکیل داد و در آن نظریهی خود مبنی بر اینکه نشانهشناسی یک «نگرش علمی» است را به اختصار بیان و از آن در بررسی موضوعات متنوعی مانند ادبیات جیمز جویس استفاده کرد. او در سال 1978 به توصیهی یکی از دوستانش به نوشتن داستانهای معمایی رو آورد. رمان نام گل سرخ معروفترین رمان او است که در سال 1980 به چاپ رسید و موفقیت بینالمللی بسیار زیادی را برایش به ارمغان داشت. دومین رمان اکو، آونگ فوکو، تلاش بلندپروازانهتری برای گنجاندن ایدههای اکو درباره محدودیتهای تفسیر در یک داستان اسرارآمیز بود. این کتاب که در سال 1988 منتشر شد، به یکی از پرفروشترین کتابهای آن زمان تبدیل شد. کتابهای جزیره روز پیشین، بائودولینو و شماره صفر از دیگر آثار اومبرتو اکو هستند. اومبرتو اکو در وهلهی اول فیلسوف و نشانهشناس و یکی از مهمترین و پرکارترین اندیشمندان و روشنفکران قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم محسوب میشود. در مقابل بیش از 40 کتاب علمی و صدها مقاله در این حوزهها، تنها هفت رمان نوشته است. او مقالات آکادمیک فراوانی درزمینهی فلسفه، نشانهشناسی و نقد ادبی و نیز کتابهایی برای کودکان نوشته است. اومبرتو اکو یکی از مهمترین فیلسوفانی است که زبان فراساختهی اسپرانتو را مورد بررسی و مطالعه قرار داده و از آن پشتیبانی نموده است.
جوایز و افتخارات اومبرتو اکو
اومبرتو اکو در سال 2005 همراه با راجر آنگل، موفق به کسب جایزهی دستاورد ادبی مجله کنیون ریوو شد. او دارای بیش از 40 دکترای افتخاری از دانشگاههای مختلف دنیا است. از دیگر افتخارات او میتوان به دریافت معتبرترین جایزهی ادبی ایتالیا، «جایزه استرگا»، دریافت نشان افتخار «شوالیه» از دولت فرانسه و دریافت عضویت افتخاری «انجمن هنر و ادبیات آمریکا» اشاره کرد. به پاس خدماتش سیارک 13069 به نام او نامگذاری شده است.زندگی شخصی اومبرتو اکو
اومبرتو اکو در سپتامبر 1962 با رناته رامگه، معلم هنر آلمانی ازدواج کرد و از او صاحب یک پسر و یک دختر شد. اکو زمان خود را بین یک آپارتمان در میلان و یک خانه تعطیلات در نزدیکی ریمینی تقسیم میکرد. او یک مجموعهدار مشتاق کتاب بود که یک کتابخانه 30000 جلدی در خانه اول و یک کتابخانه 20000 جلدی در خانه دوم خود داشت. اومبرتو اکو سرانجام در شب 19 فوریه 2016 در سن 84 سالگی در خانه میلانی خود بر اثر سرطان لوزالمعده درگذشت.کتاب های اومبرتو اکو
- کتاب فاشیسم ابدی
- کتاب دو دلداده
- کتاب اعترافات رمان نویس جوان
- کتاب نشانه شناسی
- کتاب سرگذشت جامعه سیال
- کتاب گل سرخ با هر نام دیگر
- کتاب چگونه با ماهی قزل آلا سفر کنیم؟
- کتاب آونگ فوکو
- کتاب شماره صفر
- کتاب تاریخ زشتی
- کتاب تاریخ زیبایی
- کتاب ایمان یا بی ایمانی
- کتاب سه قصه
- کتاب بائودولینو
- کتاب هرمنوتیک مدرن
- کتاب نشانه تاریخ و تحلیل یک مفهوم
- کتاب تفسیر و بینش تفسیر
- کتاب گورستان پراگ
- کتاب سرندیپیتی ها
- کتاب شش گشت و گذار در جنگل های روایت
- کتاب اسطوره سوپرمن
- کتاب جزیره روز پیشین
- کتاب در جستجوی زبان کامل
- کتاب نویسندگان نباید سیاسی باشند
- کتاب بمب و ژنرال
ثبت دیدگاه
دیدگاه کاربران