loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ای وای! خورشید را دزدیدند! (مرغدانی پرماجرا)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب ای وای! خورشید را دزدیدند! نوشته ی کریستیان ژولی بوآ و ترجمه ی سید محمدمهدی شجاعی با تصویرگری کریستیان هاینریش در نشر چکه به چاپ رسیده است.

" پر آتشین "، نام پدر " نوک دراز " و " حنایی " است که هر روز صبح با صدای آواز قوقولی قوقو خود خورشید را از خواب بیدار می کند و این از نظر حنایی یک افتخار محسوب می شود، او تصمیم دارد زمانی که بزرگ شد مانند پدر به خورشید دستور بدهد؛ اما نمی داند که مرغ ها نمی توانند قوقولی قوقو کنند. فردای آن روز پر آتشین مثل همیشه شروع به خواندن می کند، اما هوا ابری بود و از خورشید هم خبری نبود؛ کم کم بارش باران آغاز می شود ولی پدر هم چنان آواز می خواند تا شاید خورشید صدای او را بشنود و از خواب بیدار شود. مدت زمان زیادی می گذرد، روزها و هفته ها ولی هوا هم چنان ابری بود و باران می بارید، پر آتشین تمام تلاش خود را می کند، او به زبان های مختلف می خواند اما خورشید گم شده است. حنایی و نوک دراز که خیلی ناراحت هستند،  تصمیم می گیرند به دنبال خورشید بگردند تا او را پیدا کنند... چه اتفاقی برای خورشید افتاده است؟  با حنایی و نوک دراز در کشف راز این اتفاق مهم همراه شوید.

" ای وای! خورشید را دزدیدند! " جلد دیگری از مجموعه ی " مرغدانی پر ماجرا " می باشد که در چند جلد با عناوینی از جمله مرغکی که می خواست دریا را ببیند، روزی که قرار بود برادرم به دنیا بیاید، مرغ هایی که طلسم شدند، نوک دراز عاشق می شود، گربه ی سیاه بدشانسی نمی آورد، جوجه ای که می خواست فضا نورد شود، روباه ها با مرغ ها کاری ندارند، چه کسی جانشین موش قصه گو می شود و پشم های طلایی ام کو؟، تهیه و چاپ شده اند. شما می توانید در انتهای داستان اشاره ی کوتاهی  به " برادران مونگلفیه " شده است که شما می توانید با کمک گرفتن از قسمت " سخنی با مادرها و پدرها " توضیحاتی درباره این شخصیت مهم تاریخی به کودک خود بدهید. " حنایی "، " نوک دراز " و " فرفری " سه شخصیت اصلی این قصه ها می باشند. هر جلد از این مجموعه با کمک گرفتن از زبان طنز و تصاویر شاد کودکانه علاوه بر سرگرم کودکان، آن ها را با افسانه های قدیمی و شخصیت علمی - ادبی مهمی آشنا می کند؛ گالیله، لوئی چهاردهم، ازوپ، آخرین تک شاخ، افسانه ی غول شاخ دار و... از جمله شخصیت های مهم و داستان هایی هستند که در این کتاب ها به آن ها اشاره شده است.


برشی از متن کتاب


حنایی و نوک دراز مثل بقیه، دنبال یک جای گرم و نرم می گردند. پر سفید هم مثل وقتی که بچه بودند، آن ها را زیر بال گرم و نرمش جا می دهد. اما بیرون از مرغدانی پدر حنایی و نوک دراز مشغول کار است. او هر روز خورشید را از خواب بیدار می کند. حنایی از پنجره به پدرش نگاه می کند. او خوشحال است که پدری به این مهمی دارد. پر آتشین با غرور بالای یک تپه از کود ایستاده است. او با قدرت سرش را بالا گرفته است و آواز می خواند: قوقولی قوقو...!!! یک بار دیگر هم معجزه اتفاق می افتد! در آن صبح زیبا، خورشید نورانی در آسمان دیده می شود. با... با... یی! کار بابایی ما بود!! حنایی گفت: وقتی بزرگ شدم، من به خورشید دستور می دهم! خروسک پوزخندی زد و گفت: تو که مرغی! فقط خروس ها می توانند خورشید را بیدار کنند. افسوس! روز بعد هوا ابری بود. پر آتشین هر کاری کرد، نتوانست خورشید را بیدار کند. وضع وقتی بدتر شد که باران گرفت. بابا نگران نباش. پایان شب سیه سپید است. روزها و ساعت ها گذشت اما مثل این بود که خورشید، صدای پرآتشین را نمی شنید. یک هفته گذشت باز هم خورشید طلوع نکرد، سی روز گذشت. اما بازهم خورشید در نیامد...

  • نویسنده: کریستیان ژولی بوآ
  • مترجم: سید محمدمهدی شجاعی
  • تصویرگر: کریستیان هاینریش
  • انتشارات: چکه


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ای وای! خورشید را دزدیدند! (مرغدانی پرماجرا)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل