کتاب ایمی نیمی در خبرهای داغ (جودی دمدمی و دوستان 2)

کتاب ایمی نیمی در خبرهای داغ دومین جلد از مجموعه ی جودی دمدمی و دوستان، اثر مگان مک دونالد و تصویرگری اِروین مادرید و ترجمه ی محبوبه نجف خانی از نشر افق به چاپ رسیده است.

اِیمی نِیمی یکی از دوستان جودی دمدمی است و می خواهد مثل مادرش یک روزنامه نگار موفق شود. او می خواهد برای خودش یک روزنامه درست کند و برای همین دنبال خبرهای داغ می گردد. او دفترچه و مدادش را برداشته و بیرون می رود تا اتفاقات مهمی را که می بیند یادداشت کند. ایمی در سر راهش جودی دمدمی را می بیند که حسابی مشغول فوتبال بازی است و از او دعوت می کند که با هم برای روزنامه اش دنبال یک خبر داغ بگردند. این موضوع به نظر جودی جالب می رسد و با ایمی همراه می شود. آنها اول تصمیم می گیرند دنبال یک گنج گمشده بگردند و پس از یافتن آن خبرش را منتشر کنند، به نظرشان این اتفاق می تواند خبری داغ تر به حساب بیاید. بنابراین به جایی نزدیک جنگل می روند و شروع به کندن زمین می کنند. بعد از کمی کندن، یک عروسک، یک تیله و چند عدد پوست بادام زمینی پیدا می کنند و با خودشان حدس می زنند که آنها باید متعلق به آدم های تاریخی و مهمی باشند اما...

مجموعه‌ داستانی جودی دمدمی و دوستان، در چندین جلد مختلف به چاپ رسیده و حاوی قصه های کودکانه و کوتاهی برای کودکان می باشد. یکی از شخصیت های ثابت و اصلی همه‌ی داستان ها دختری به نام جودی دمدمی است که دوستان زیادی دارد و در کنار آنها به ماجراجویی پرداخته و تجربیات جدیدی را کسب می کند.

 

فهرست

فصل اول شاه تات آدامس می جوید؟ فصل دوم تَبو فصل سوم نیم تای بالای صفحه‌ی اول روزنامه

برشی از متن کتاب

ایمی زیر لب گفت: "توی شهر دریاچه گردن قورباغه هیچ اتفاق جالبی نمی افتد." جودی که داشت توی خیابان به توپ فوتبالش لگد می زد، به ایمی رسید و پرسید: "داری با خودت حرف می زنی؟" -سلام جودی، می خواهم خبرنگارربشوم و یک چیز داغ لازم دارم. - یک چیز داغ؟ می توانین برویم یک شیر کاکائوی داغ بخوریم. - نه، منظورم یک خبر داغ است. یک خبر دست اول. یک خبر مهم که کس دیگری چیزی درباره اش نداند. دارم روزنامه درست می کنم و برای روزنامه ام یک خبر درست و حسابی لازم دارم. بیا برویم خانه‌ی من تا نشانت بدهم. آن ها توی راه، توپ را به هم پاس دادند تا به خانه‌ی ایمی رسیدند. وقتی وارد خانه شدند، جودی پشت سر ایمی به اتاق او در طبقه‌ی بالا رفت. ایمی روزنامه اش را بالا گرفت تا جودی آن را ببیند. جودی بلند خواند: "اخبار داغ! چه اسم باحالی!" ایمی عنوان خبر راها را برای جودی خواند: "خوک جدید در شهر. فرانک پِرل برنده‌ی نشان روبان آبی. راکی زنگ با کارت تردستی های جدید یاد می گیرد. جودی دمدمی ... یک کاری می کند." جودی گفت: "آهای! من خیلی کارها کردم! به کالج رفتم. و همین طور به بوستون." ایمی گفت: "می دانم. هنوز تمامش نکردم." و در صفحه‌ی اول، یک قسمت بزرگ و خالی را نشانش داد. -من بهترین قسمت این رونامه را گذاشتم برای آخر. کی می داند؟ شاید تو توی خبر این قسمت باشی. مامان ایمی به در اتاق زد و آمد تو و گفت: "سلام جودی. ایمی این هم روزنامه هایی که می خواستی." ایمی روزنامه ها را روی تختخوابش پهن کرد و به جودی گفت: "از مامانم خواهش کردم چند تا از روزنامه هایی را که مطلبش تویش چاپ شده، برایم بیاورد." جودی توی روزنامه خواند: "نوشته‌ی اِی. نِیمی." و به خانم نیمی گفت: "وای، اسم شماست؟" مامان ایمی گفت: "بله، اسم من است. چند تا از مهمترین خبرهایی است که من نوشتم...  

(کتاب های فندق) نویسنده: مگان مک دونالد مترجم: محبوبه نجف خانی تصویرگر: اروین مادرید انتشارات: افق