loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب اپل و رین - هوپا

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب اپل و ریِن نوشته ی سارا کروسان و ترجمه ی مریم فیاضی توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.

این کتاب درباره ی اتفاقات زندگی دختری است به نام " اپل"؛ البته اسم او اپل نیست اما صرفا برای سخت بودن اسمش به او اپل می گویند. نام اصلی او" آپوستولو پولو " است. اپل وقتی کوچک تر بوده در شب کریسمس مادرش او را بی دلیل تنها می گذارد. پدرش هم با کسی دیگر ازدواج می کند و اپل می ماند و مادر بزرگش، مادر بزرگ اپل  خیلی نگران تربیت و حال اوست و اجازه ی انجام هر کاری را به اپل نمی دهد. چون مادربزرگش فکر می کند او هنوز بچه است و ممکن است دزد او را ببرد یا اینکه فیس بوک خیلی خطر ناک است، حتی پیش پا افتاده ترین موضوع، مثل سیب زمینی خوردن با دوستانش هم  از نظر مادر بزرگ ممکن است خطرناک باشد. اما اپل جدا از تمام این فشارها در هر زمان به این فکر می کند که مادرش قرار است روزی بیاید. هر روز فیس بوکش را چک می کند تا شاید مادرش رابتواند پیدا کند؛ اما از مادر او خبری نیست تا زمانی که ...

 


برشی از متن کتاب


تنهایی نوشاه ی اپل آپوستولو پولو در کنسرت شلوغ مدرسه ، آدم های بیکار صندلی هارا پر کرده اند. بین تماشا چی ها چشم می گردانم و به مادرم فکر می کنم. شاید ردیف جلو نشسته باشد و به من گوش کند، که می نوازم اما او اینجا نیست؛ واینجا نیست؛ خیلی دور تر است. و حالا، من باید  در باره ی اورؤیا ببافم که روز هایش را بی من در آمریکا می گذراند، آن سوی اقیانوس اطلس، درجغرافیایی دیگر، جایی که ساعت هایش هم با هم فرق دارد. اوهم چشم هایش را می بندد و به من فکر می کند؟ او هم چشم هایش را می بندد و لبخند می زند؟ نقشه ای برای بازگشت به خانه دارد که با من باشد، با تنها فرزندش؟ نوشتن را متوقف کردم. صد و یک کلمه نوشته بودم که بیشتر از حد مجاز بود. کلمه ی آخر را پاک کردم و بعد،کلمه ی یکی مانده به آخر را. پاک کردم و پاک کردم تا اینکه دیگر کلمه ای نماند. دوست داشتم یک چیز جالب و در عین حال واقعی بنویسم،اما ترسیدم.اگر آقای گیدون درروز ملاقات با والدین، نوشته ام را به نانا نشان می داد، چه؟ از نو شروع به نوشتن کردم و این بار حتی به خودم زحمت شعر نوشتن ندادم. تنهایی نوشته ی پل آپوستولوپولو تنهایی چیزی نیست که خیلی از مردم آرزویش را داشته باشند، اما گاهی در تنهایی می توانی کار های زیادی بکنی. حالا من تنها هستم و این نوشته را می نویسم. اما اگر دوستم، پیلار، اینجا بود، مطمئنا تمام وقتم به حرف زدن با او و کار های احمقانه می گذشت و هیچ نمی نوشتم. همچنین دوست نداریم با کسی به حمام یا دستشویی برویم. این ها کار های شخصی است و در این مواقع، تنها بودن بسیار به درد بخور است. پدر من دوست دارد کار های فنی را به تنهایی انجام دهدو من فکر می کنم او به فرصتی برای فکر کردن احتیاج دارد؛ در واقع، همه به این زمان احتیاج دارند. وقتی به صد کلمه رسیدم، دست از تایپ کردن برداشتم. بدون اینکه یک بار دیگر متن را بخوانم و یا چیزی را تغیر دهم، از آن پرینت گرفتم.خسته کننده بود و فقط نصفش واقعیت داشت، اما در حدی بود که مانع توبیخم شود. چند روز بعد آقای گیدون تکالیفمان را تصحیح کرد و همانطور که حدس زده بودم ، مجبورمان کرد تا بلند بخوانیمشان. مثل لبو سرخ شده بودم؛ تا حدی به خاطر اینکه چیزی نوشته بودم، درست نبود و تا حدی به خاطر اینکه می دانستم نوشته ام وحشتناک است، و بیش از همه ی این ها، چون آقای گیدون مجبورم کرد جلوی همه بایستم و بخوانمش. دونا تیلور هم روبه رویم نشسته بودو تمام مدت خواندنم خمیازه می کشید. بعد از آن ، او مارا به  گروه های دو نفره تقسیم کرد و ازمان خواست کار یکدیگر را ویرایش کنیم؛ همان کاری که فکرش را می کردیم. من دلم می خواست با پیلار کار کنم. اما آقای گیدون خودش هم گروهی هارا انتخواب می کرد و من با لیندا جونز بودم؛ کسی که نوشته بود بعد از مرگ همسَترش در تابستان گذشته، چقدر تنها شده است. پیلار با دونا تیلور هم گروه شد و من نمی توانستم چشم از آن ها بردارم. مدام می خندید و حتی دیدمشان که با گوشی دونا از ما تحت آقای گیدون عکس گرفتند. من داشتم با خودکار سبز غلط های دستوری لیندارا اصلاح می کردم که خانم تیلی، معاون مدیر مدرسه، وارد کلاس شد و چیزی در گوش آقای گیدون گفت. آقای گیدون اخم کرد و گفت :« لطفا اپل برود پذیرش. پرستار مدرسه برایش پیغام دارد.» آخر کلاس نشسته بودم و همه چرخیدند تا به من زل بزنند. لیندا جونز گفت: « تورا می گوید اپل.» گفتم بله، اما دقیقا نمی داستم باید چه کار کنم،  چون تا آن روز هیچ وقت از پذیرش من را نخواسته بودند. تا پیش از این، آقای گیدون اسم مرا نمی دانست، اما خیلی زود متوجه شد و با لبخند به طرفم آمد. آیا این لبخند از سر دلسوزی  بود؟ پرسیدم: « تکلیفمان چیست ، آقا؟» آقای گیدون با دست اشاره کرد که یعنی فراموشش کن، دلم هری ریخت پایین...

نویسنده


" سارا کروسان "  نویسنده ی انگلیسی در سال 1981 در این کشور چشم به جهان گشود؛ البته چند سالی را هم در کشور آمریکا زندگی کرده و در حال حاضر در شهر لندن زندگی می کند. او در ابتدا معلم ادبیات انگلیسی بوده اما به اجبار کار خود را رها و به نویسندگی روی می آورد. از کتاب های او می توان به " نفس "، " مقاومت "، " وزن آب " و " یک " اشاره کرد. وزن آب، یک و اپل روین  توسط انتشارات هوپا به چاپ رسیده اند.

نویسنده: سارا کروسان مترجم: مریم فیاضی انتشارات: هوپا  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب اپل و رین - هوپا" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل