کتاب اولین روز مدرسه | انتشارات پرتقال

معرفی کتاب اولین روز مدرسه

این اثر داستانی است کوتاه و از زبان یک مدرسه ی تازه تاسیس بیان می شود. در فصل تابستان در یک زمین بزرگ عملیات ساختمان سازی شروع می شود و پس از پایان عملیات ساخت و ساز در آن محل مدرسه ای به نام دبستان فردریک داگلاس افتتاح می شود. بیشتر روزها مردی که سرایدار مدرسه بود به آن جا می آمد و گوشه و کنار مدرسه را تمیز می کرد و آن جا را برای ورود دانش آموزان در سال تحصیلی جدید آمده می کرد.

مدرسه از این که هر روز خودش را در کنار سرایدار می دید خوشحال بود و از سکوت و پاکیزگی آن جا لذت می برد و با خودش می گفت خیلی خوب است فقط خودمان دوتایی هستیم و کسی مزاحم مان نیست. اما وقتی سرایدار به او گفت به زودی مدرسه پر از صدای بچه و هیاهوی آن ها خواهد شد به شدت متعجب شد و با حالتی نگران از سرایدار پرسید آیا تو هم اینجا می مانی؟ و دوست سرایدارش به او اطمینان داد که هر روز پس از خوردن زنگ مدرسه همدیگر را خواهند دید. با آغاز سال تحصیلی و ورود دانش آموزان سکوت مدرسه به پایان رسید و آن جا پر از بچه و معلم شد.

بچه ها به تمام کلاس ها سر می زدند و با وسایل مدرسه بازی می کردند، تا اینکه یک روز مدرسه از زبان چند بچه شنید که می گفتند مدرسه جای مزخرفی است. مدرسه از شنیدن این حرف ناراحت شد و با خود فکر کرد حتماً محیط مدرسه جای وحشتناکی برای آن ها است و ... . بیشتر صفحات کتاب را تصاویر رنگی تشکیل داده اند که به زیبایی اثر افزوده است. این اثر برای گروه سنی ب مناسب می باشد.

برشی از متن کتاب اولین روز مدرسه

روی تابلوی بالای در نوشته بود: «دبستان فردریک داگلاس». مدرسه با خودش فکر کرد: «چه اسم خوبی برایم گذاشتند.»

بیشتر روزها مردی که سرایدار مدرسه بود می آمد و دستی به سر و روی مدرسه می کشید؛ کفش را برق می انداخت و پنجره هایش را می سابید.

مدرسه به سرایدار گفت: «خیلی خوب است. فقط خودمان دوتاییم.»

سرایدار جواب داد: «زیاد این طوری نمی ماند

به زودی معلم ها می آیند

و اینجا پر از بچه های قد و نیم قد می شود.»

مدرسه غژغژی کرد و گفت: «بچه ها؟»

«هرجور بچه ای که فکرش را بکنی. آن ها می آیند اینجا که بازی کنند و درس بخوانند.»

مدرسه گفت: «آهان. تو هم اینجایی، مگر نه؟»

سرایدار گفت:«وقتی زنگ خانه بخورد، من را می بینی.

نگران نباش. حتما از بچه ها خوشت می آید.»

اما مدرسه فکر کرد شاید سرایدار اشتباه می کند.

آن وقت بچه ها از راه رسیدند. آن قدر زیاد بودند که مدرسه حتی فکرش را هم نمی کرد.

آن ها همه جا سرک کشیدند. در همه ی اتاق ها و کمدهای مدرسه را باز و بسته کردند؛ از آب خوری هایش آب خوردند و با وسایل ورزشی اش بازی کردند. مدرسه با خودش فکر کرد: «آها! پس این ها به این درد می خورند.»

چندتا از بچه های بزرگتر کنار حصار جمع پشت مدرسه جمع شدند و قیافه های بی حوصله شان را نشان هم دادند.

یکی گفت: «اینجا جای مزخرفی است.» نفس مدرسه بند آمد.

یکی دیگر که موهایش پف کرده بود و حرف دوستش را قبول داشت، در آمد که: «از مدرسه متنفرم.»

حال مدرسه گرفته شد. ...

خرید کتاب اولین روز مدرسه

کتاب اولین روز مدرسه نوشته ی اَدم رکس و ترجمه ی آرزو قلی زاده و تصویرگری کریستین رابینسن از انتشارات پرتقال به همراه سایر کتاب های کودک و نوجوان را از کتابانه خریداری نمایید.

• من و نقش من در جامعه
• نویسنده: ادم رکس
• تصویرگر: کریستین رابینسن
• مترجم: آرزو قلی زاده
• انتشارات: پرتقال