loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب الاغ کوچولوی خاکستری (بهترین داستان های تصویر)

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب الاغ کوچولوی خاکستری از مجموعه ی بهترین داستان های تصویری اثر نیکول اسنیتسلار با تصویرگری کورالی سودو و ترجمه ی راحله فاضلی از سوی انتشارات شهر قلم به چاپ رسیده است.

وسط دریای بزرگ و آبی، یک جزیره ی کوچک بود که الاغی خاکستری در آن زندگی می کرد. هر روز دختر کوچولویی به نام "سرافینا" به دیدن او می آمد و برایش هویج های ترد و خوشمزه می آورد. الاغ  همیشه با خودش فکر می کرد چه چیزی باعث شده است که سرافینا هر روز به دیدنش بیاید! یک روز سرافینا به دیدن الاغ خاکستری نیامد. الاغ منتظر شد، روزها و شب های زیادی گذشت اما خبری از سرافینا نشد. الاغ تصمیم گرفت دنبال دوستش برود و خبری از دخترک بگیرد. اما راه بسیار سخت و پر خطر بود، الاغ در مسیر مجبور بود از درهایی با شیب تند بگذرد یا سوار قایق شود، که از همه ی آنها می ترسید. اما وقتی به سرافینا فکر می کرد سعی میکرد بر ترسش غلبه کند تا این که ... بچه ها بعد از خواندن این داستان به ظاهر ساده متوجه می شوند که برای رسیدن به اهدافشان باید سختی های فراوانی را متحمل شوند و همچنین ارزش دوستی های واقعی را درمی یابند.

درمجموعه بهترین داستان های تصویری، داستان و تصویر در کنار هم برای کودکان دنیایی زیبا و شیرین می آفرینند. این اثر هم چنان که کودکان را غرق در لذت می کند، مهارت دیدن، خواندن و قدرت تخیل آن ها را توسعه می دهد. متن های این کتاب ها بسیار ساده و در قالب جملاتی بسیار کوتاهند که کودکان سال های آغاز دبستان می توانند آن ها را به راحتی بخوانند و بچه ها بیش از دبستان نیز تنها با مشاهده ی تصاویر به راحتی موضوع داستان را متوجه می شوند.

 

 

برشی از متن کتاب


الاغ کوچولوی خاکستری به راهی باریک و خطرناک رسید. با گریه گفت: «نمی توانم از این راه بروم، خیلی ترسناک است.» بعد به یاد سرافینا افتاد، ترسش را قورت داد و با شجاعت راه افتاد. کمی جلوتر، درست لبه ی یک پرتگاه، الاغ کوچولوی خاکستری یم تخته اسکیت پیدا کرد. با گریه گفت: «سرازیری خیلی تندی است. می افتم و زخمی می شوم!» بعد به یاد سرافینا افتاد، ترسش را قورت داد، سوار یک تخته اسکیت شد و پایین رفت. وقتی الاغ کوچولوی خاکستری به پایین سرازیری رسید، فهمید که باید سوار یک قایق کوچک بشود. با گریه گفت: «چی سوار قایق شوم؟ خیلی می ترسم.» بعد یاد سرافینا افتاد، ترسش را قورت داد و سوار قایق شد. الاغ کوچولوی خاکستری با همه ی زورش پارو زد و از دریا گذشت. بالای یک تپه، روستای کوچکی بود. با گریه گفت: «باید سوار این بالابر قهوه ای درب و داغون شوم؟! نمی شود! شاید بیفتم یا وسط زمین و آسمان بمانم.» بعد یاد سرافینا افتاد. ترسش را قورت داد، سوار بالابر شد و رفت بالا. الاغ کوچولوی خاکستری هنوز داشت از ترس می لرزید که از یک خیابان سنگفرش شده سر درآورد. با تعجب گفت: «عجب راه خطرناکی! سرافینا چطور هر روز این راه را می آید؟»    

نویسنده: نیکول اسنیتسلار  مترجم: راحله فاضلی انتشارات: شهرقلم  

 



ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب الاغ کوچولوی خاکستری (بهترین داستان های تصویر)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل