کتاب اشلی آتش نشان (شغل آینده ی من 6)

کتاب اَشلی آتش نشان ششمین جلد از مجموعه ی شغل آینده ی من نوشته ی مَندی راس و ترجمه ی فرزاد امامی و تصویرگری اما داد توسط  نشر  افق به چاپ رسیده است.

اَشلیِ آتش نشان به هنگام خوردن صبحانه، در رابطه با توفان وحشتناک شبِ گذشته با گربه اَش در حال صحبت کردن می باشد که یک دفعه زنگِ خطر پایگاه به صدا در می آید. در اثر توفان دیشب، درخت بزرگی وسط جاده افتاده و راه را بسته است، او باید هر چه سریع تر خود را به محل حادثه برساند تا این مشکل را برطرف کند. اَشلی با عجله لباس های مخصوص خود را می پوشد و سوار بر ماشین آتش نشانی می شود، آژیر خطر ماشین را به صدا در می آورد تا ماشین های دیگر از این که او در حال ماموریت است، مطلع شوند. در طول مسیر با ترافیک سنگینی برخورد می کند؛ کامیون بیلی بنا، تراکتور خانم مزرعه دار، موتور سیکلت پلی پلیس، همگی بر سر راهش قرار گرفته اند. آیا اَشلی آتش نشان می تواند خودش را سریعاً به محل حادثه برساند؟

اَشلی آتش نشان جلد ششم از مجموعه ی شغل آینده ی من می باشد که در یازده جلد با عناوین متفاوتی از جمله مونا معلم، دیزی دکتر، پُلی پلیس، رالف راننده، آنی آرایشگر، بیلی بنا و... به چاپ رسیده است. هدف اصلی قصه های آن نیز، معرفی مشاغلی نظیر پزشک، معلم، پرستار، آتش نشان، آرایشگر، راننده، پلیس و... در قالب داستان های جذاب به کودکان می باشد. زبان ساده، صفحات کاملا مصور از جنس کاغذ گلاسه و رنگ آمیزی شاد تصاویر به کار گرفته شده، از جمله ویژگی های مثبت این مجموعه می باشد.

 

 

برشی از متن کتاب

یک روز صبح، اَشلی آتش نشان به گربه اش گفت: چه توفانی بود دیشب! زوزه ی باد را می شنیدی؟ بعد درست وقتی اَشلی آتش نشان می خواست سر کارش برود، زنگ خطر به صدا در آمد. ری... نگ، ری... نگ! اَشلی آتش نشان گفت: توفان درختی را زمین انداخته و جاده را بسته است. می مَه بی... بَه می مَه بی... بَه، اَشلی آتش نشان، با ماشین آتش نشانی از میان شهر می گذشت. اما... زیر لب غرغر کرد و گفت: خدای من، چه ترافیکی! بی... بَه بی... بَه - بگذارید ما رد شویم! ماشین آتش نشانی به زور راهش را از میان کامیون بیلی بنا، تراکتور خانم مزرعه دار و موتورسیکت پلی پلیس باز کرد. بالاخره اشلی آتش نشان به درخت رسید و گفت: خدای من، چه درخت بزرگی!      

• کتاب های فندق
• نویسنده: مندی راس
• مترجم: فرزاد امامی
• انتشارات: افق