loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب استینک و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها (استینک دمدمی 9)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب استینک و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها نهمین جلد از مجموعه ی استینک دمدمی اثر مگان مک دونالد با ترجمه ی ریحانه جعفری و تصویرگری پیتر اچ. رینولدز توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

استینک و دوستش، سوفی همراه خانواده هایشان برنده ی یک شب خوابیدن در ساختمان آکواریوم شده اند؛ قرار است که جمعه هفته آینده هر دو خانواده برای بازدید و خوابیدن به ساختمان آکواریوم بروند. استینک عاشق موجودات آبزی دریایی مخصوصا کوسه ها است و همه ی برنامه های تلویزیونی مربوط به آن ها را تماشا می کند. او آرام و قرار ندارد تا از نزدیک موجودات دریایی را ببیند و با آن ها آشنا شود. بالاخره جمعه از راه می رسد. شخصی به نام خانم د. که مسئول راهنمایی بازدیدکنندگان از آکواریوم است اطلاعاتی از زندگی آبزیان در اختیار استینک و دوستانش قرار می دهد؛ مثلا عنوان می کند که کوسه ها حس بویایی بی نظیری دارند و می توانند بوی یک قطره خون را بین یک میلیون قطره آب تشخیص دهند. استینک در حال دیدن بخش های مختلف آکواریوم و گوش دادن به توضیحات خانم د. است که ناگهان متوجه دری می شود که روی آن نوشته شده وارد نشوید. او از خانم د. می پرسد، چرا این جمله روی در نوشته شده. خانم د. عنوان می کند که این در به مخزن نگهداری از موجودی به نام ماهی مرکب خون آشام یا مری خونی که قبلا در این آکواریوم زندگی می کرد منتهی می شود؛ شاخک های مری خونی قرمز و چشم هایش سرخ دارد و در عمیق ترین و تاریک ترین جای مخزن زندگی و فقط از لاشه و مردار آبزیان تغذیه می کرد. یک شب مری خونی شاخک های درازش را کش داد تا یک ماهی مرده را بخورد؛ ناگهان شاخک هایش به پریز برق بیرون مخزن چسبیدند و اتفاق ناگواری رخ داد؛ شکل مری خونی عوض و تبدیل به هیولای خون آشام با دو سر، چند بازو و یک چشم شد و شروع به خوردن خون موجودات زنده کرد. هیولای خون آشام به دنبال خون به قسمت کوسه ها رفت تا کوسه ها را بخورد. متصدیان نگهداری از قسمت کوسه های آکواریوم، مری خونی را به آکواریوم این اتاق هدایت و در اتاق را قفل و تمامی راه های ارتباطی مری خونی با سایر قسمت های آکواریوم را سد کردند. بعد از این اتفاق هیچ کس مری خونی را ندید. اما بعضی از بازدیدکنندگان شنیده اند که روح مری خونی ناله می کند. بعد از اینکه استینک به رختخواب خود در ساختمان آکواریوم می رود اتفاقاتی رخ می دهد که ...

استینک دمدمی مجموعه مصور چند جلدی فوق العاده جذابی است که ماجراجویی های مهیج و شاد برادر کوچکتر جودی دمدمی، استینک را در قالب طنز روایت می کند. استینک در این مجموعه ها دست به انجام کارهای عجیب و غریب بسیاری می زند و در کنار دردسرهایی که برای خودش به بار می آورد تجربیات بسیاری کسب می کند. این مجموعه کتاب ها به پرورش خلاقیت و توانایی های کودکان و نوجوانان می پردازد و نتایج آموزنده ای را در اختیار خوانندگان قرار می دهد.

 


فهرست


درباره ی نویسنده و تصویرگر کوسه ها آنجا هستند خوابیدن کنار کوسه ها گروه تخم مرغ گندیده در برابر کوسه یاب انگشت نیش زده آرواره ی ترسناک هیولای خون آشام در جست و جوی آقای خرچنگ کیکی مری خون آشام، مری خون آشام دندان و چنگال خرچنگ

برشی از متن کتاب


استینک نگاهی به ساعت انداخت. ای وای. یواش یواش داشتند به ساعت خواب در ساختمان آکواریوم نزدیک می شدند. خانم د. چراغ های راهرو را خاموش کرد. برق ستاره های شبرنگی که از سقف آویزان بودند، سقف را مثل آسمان شب کرده بود. سوفی از خانم د. پرسید: "خانم د. ؟ دال اول دل تاریکی است؟" خانم د. سرش را به علامت نه تکان داد. خانم د. که اول دل تاریکی نبود، لپ تاپش را آورد بیرون و نورش را به دیوار تاباند. اشعه های نور چشمک زدند و درخشیدند. وبستر گفت: "انگار واقعا آتش روشن کرده اند." خانم د. قوطی یک اسپری را تکان داد و چند پاف کوچولو توی هوا زد. رایلی گفت: "بوی طبیعت می آید." سوفی گفت: "بوی درخت کریسمس می آید." وبستر گفت: "بوی بیسکویت شکلاتی می آید." خانم د. گفت: "خوشبو کننده با بوی کاج جنگلی است." استینک گفت: "بوی اردوی واقعی توی طبیعت را می دهد!" همه دور شمع هایی که با باطری کار می کردند نشستند و وانمود کردند که مثلا شیرینی دارد روی آتش می پزد. خیلی نگذشت که سوفی چرتش گرفت. پلک های وبستر هم بسته شدند. استینک گفت: "بچه ها، نباید الان بخوابید! باید برای کلوچه های ساعت 10 شب بیدار بمانید." استینک فکر کرد چه کار کند که آن ها بیدار بمانند. یکهو دری را درست جلوی پله هایی دید که به محل نگهداری کوسه ها می رفت. روی در نوشته بود: وارد نشوید. استینک از خانم د. پرسید: "پشت آن در چیست؟" خانم د. خیلی یواش گفت: "نمی دانی؟" همه سرهایشان را آوردند بالا و گفتند: "بهمان بگویید. بهمان بگویید. بهمان بگویید!" - قصه ی موجودی است که توی همین آکواریوم زندگی می کرد. آن مخزن خالی و تاریک را می بینید؟ آنجا خانه اش بود. روزی، روزگاری ... همه پرسیدند: "کی؟" - بهش می گفتند مری خونی. ماهی مرکب خون آشام! - واااااااااای! - شاخک های مری خونی قرمز و چشم هایش سرخ بودند. ته عمیق ترین و تاریک ترین جای مخزن قایم می شد. موجودی بود رنگ خون. رایلی پرسید: "راست می گویید؟" - ماهی مرکب خون آشام، هیولای عجیب اعماق دریاست. به نظرتان مری خونی چی می خورد؟ اولیویا پرسید: "ماهی؟" هانا پرسید: "گوشت کوسه؟" رایلی پرسید: "خرچنگ؟" - فقط اگر مرده بودند. مری خونی فقط چیزهای مرده و فاسد را می خورد. چشم، پا، دم و مدفوع، لاشه و مردار، آب دماغ و چیزهای دیگری که توی مخزن ته نشین می شدند. رایلی پرسید: "راست می گویید؟" خانم د. گفت: "راست راست. ماهی مرکب خون آشام دو تا رشته یا تار دراز مثل بازو دارد که برای گرفتن چیزهای مرده ی شناور توی آب ازشان استفاده می کند. بعد آن ها را با مخاط چسبناکش قاتی می کند و بعد هم یک لقمه ی چپشان می کند." رایلی گفت: "استینک، دوست داری هشت پای غول پیکر اقیانوس آرام بگیردت یا ماهی خون آشام تف تفی ات کند؟" استینک گفت: "هیس!" - می گویند یک شب وقتی گروهی از بچه ها می خواستند توی ساختمان آکواریوم بخوابند، آن اتفاق افتاد. وبستر پرسید: "مثل امشب؟" - در شبی نه خیلی مثل امشب، مری خون آشام شاخک های درازش را کش داد تا چشم های خوشمزه ی ماهی را بخورد! زیززززززز! شاخک هایش چسبیدند به پریز برق بیرون مخزن و برای همیشه شکلش عوض شد.    

(کتاب های فندق) نویسنده: مگان مک دونالد مترجم: ریحانه جعفری تصویرگری: پیتر اچ. رینولدز انتشارات: افق

پیتر اچ. رینولدز


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب استینک و یک شب خوابیدن کنار کوسه ها (استینک دمدمی 9)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل