loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب استاد اژدها 10 (اژدهای رنگین کمان)

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب اژدهای رنگین کمان دهمین جلد از مجموعه ی استاد اژدها به قلم تریسی وست و تصویرگری دیمین جونز با ترجمه ی رویا زنده بودی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

دریک، یکی از اژدهابان ها خوابی عجیب می بیند. او اژدهای زیبایی را در خواب می بیند که درون غاری گیر افتاده و نیاز به کمک دارد. بعد از بیدار شدن از خواب، سنگ اژدهایش شروع به درخشیدن می کند. درخشش سنگ اژدها به معنای این است که اژدها پیامی برای اژدهابانش دارد. دریک، فورا به سراغ اژدهایش که شبیه کرمی بزرگ است می رود. کرم اژدها به دریک می گوید که آن اژدهایی که در خواب دیده، اژدهای رنگین کمان است که به کمک احتیاج دارد و این خواب پیغامی از طرف او می باشد. دریک که از مکان اژدهای رنگین کمان بی اطلاع است سراغ گریفت، استاد بزرگ و اژدهابان های دیگر می رود. گریفت بعد از شنیدن حرف های دریک، به کتاب های قدیمی اش درباره ی اژدهایان و محل زندگی آن ها رجوع می کند. بعد از کمی جست و جو آن ها متوجه می شوند که اژدهای رنگین کمان در سرزمین آیفری زندگی می کند و مسئول بارش باران در این سرزمین است. بنابراین اگر آن ها نتوانند اژدهای رنگین کمان را نجات دهند در سرزمین آیفری خشکسالی می شود. اما نکته ی مهم دیگر این است که برای نزدیک شدن به هر اژدهایی باید با اژدهابانش ارتباط برقرار کرد. بنابراین دریک و بقیه باید اژدهابان رنگین کمان را پیدا کنند و سپس او را نجات دهند.

داستان های تخیلی بسیاری از مجموعه ی استاد اژدها به چاپ رسیده است. هر یک از این داستان ها ماجرای اژدهایی با اژدهابانش را به تصویر می کشد. گریفت جادوگر بزرگی است که توسط گوی جادویی اش، بچه هایی را از سراسر جهان انتخاب کرده و به آن ها مهارت های لازم برای محافظت از یک اژدها (اژدهابان) را می آموزد، از طرفی بچه ها یاد می گیرند که قدرت اژدهایشان را کنترل کرده و در جهت منافع مردم به کار گیرند. هر یک از اژدهاها دارای قدرتی خاص و ویژه هستند. به عنوان مثال اژدهای دریک می تواند با قدرت ذهنش چیزها را جا به جا کرده یا در هم بشکند و اژدهای رنگین کمان قدرت باریدن دارد. دریک، آنا، بو، روری و پترا از شخصیت های اصلی همه ی داستان های این مجموعه هستند. که هر کدام مسئول نگهداری یک اژدها می باشند.

 


فهرست


فصل 1: دریک خواب می بیند فصل 2: قدرت باران فصل 3: یک اژدهابان جدید؟ فصل 4: یک پیام عجیب فصل 5: دنبال کردن نقشه فصل 6: دوستان جنگلی فصل 7: پسر برگزیده فصل 8: سفر فصل 9: کواکو! فصل 10: زندانی در تار فصل 11: یک ارتباط قوی فصل 12: اژدهاها توی آسمان فصل 13: داستان دایو فصل 14: دردسر توی قلعه

برشی از متن کتاب


دریک گفت: «کرم می تونه ما رو ببره آیفری. ولی وقتی رسیدیم اونجا چطوری اژدهابان رو پیدا کنیم؟ نمی دونیم اون پسر کجای آیفریه.» گریفیت گفت: «من دارم روی یه طلسم کار می کنم که می تونه جای اژدهابان ها را پیدا کنه. آماده ش می کنم. دریک و آنا، اژدهاهاتون رو واسه سفر آماده کنید. شما دو تا با من می آید.» روری پرسید: «فقط دریک و آنا؟ پس بقیه مون چی؟» گریفیت گفت: «شما باید اینجا بمونید تا از قلعه محافظت کنید.» روی سر تکان داد. «من و بو پترا حواسمون هست که وقتی شما رفتید هیچ اتفاق بدی اینجا نیفته.» همین طور که روری داشت حرف می زد، یک حباب آبی رنگ درخشان توی کارگاه گریفیت ظاهر شد. پترا داد زد: «نگاه کنید!» تق! حباب درست جلوی گریفیت ترکید. یک کاغذ لوله شده افتاد توی دست های گریفیت. جادوگر آن را باز کرد. آنا پرسید: «چی نوشته؟» گریفیت جواب داد: «یه پیام از طرف انجمن جادوگرانه.» بعد صورتش رفت توی هم. «دریک، آنا، متاسفانه من نمی توانم با شما بیام. یه کاری برام پیش اومده، ولی به شما اعتقاد دارم و می دونم که اژدهای رنگین کمان رو پیدا می کنید. اگه کمک لازم داشتید، فوری برگردید اینجا.» دریک و آنا دویدند سمت غارهای اژدها و همراه کرم و کپری سریع برگشتند اتاق تمرین. آنا کپری را زین کرده بود. آن ها دیدند که گریفیت دارد با بو و روری به نقشه ی آیفری نگاه می کند. گریفیت گفت: «یه دقیقه صبر کنید. دارم طلسم آخر رو روی این نقشه می ذارم.» گریفیت به نقشه اشاره کرد. از انگشتش جرقه بیرون زد. با آهنگ خواند: «ای نقشه ی جادویی، به دریک و آنا کمک برسان! تا خانه ی اژدهابان با آن ها شو روان!» نقشه درخشید و بعد نورش محو شد. گریفیت نقشه را داد به آنا و گفت: «وقتی توی آیفری فرود اومدید، این نقشه راه رو بهتون نشون می ده.» جعبه ای را باز کرد و از توی آن سنگ اژدها بیرون کشید که از زنجیری آویزان بود. آن را داد دست دریک. «هر وقت اژدهابان جدید رو دیدی، این رو بهش بده.» دریک سر تکان داد. «باشه، گریفیت.» سنگ را گذاشت توی جیبش. پترا هن هن کنان دوید پیش آن ها. داد زد: «صبر کنید!» توی هر کدام از دست هایش یک کیسه بود. یکی را داد به دریک و آن یکی را به آنا. «واسه سفرتون غذا گذاشتم و آب.» دریک گفت: «ممنونم!» و آنا پترا را بغل کرد. بعد آنا یک دستش را روی کپری گذاشت و دست دیگرش را روی کرم. دریک هم دستش را روی کرم گذاشت. بو گفت: «موفق باشید!» روری اضافه کرد: «زود برگردید!» دریک سر بلند کرد و به کرم نگاه کرد و گفت: «ما رو ببر سرزمین آیفری!» بدن کرم به رنگ سبز درخشید. نور سبز رنگی تمام اتاق تمرین را پر کرد. دریک پلک هایش را به هم زد. بدنش داشت مورمور می شد. نور سبز محو شد و بعد او آسمان آبی و خورشید تابان را دیدکه بالای سرشان می درخشید. آنا هورا کشید: «رسیدیم!» دریک به دوروبرش نگاه کرد. این سرزمین تا جایی که چشم می دید، صاف صاف بود. علف های بلندش داشت زرد می شد. درخت های کوچک تک و توک از زمین بیرون زده بودند، ولی برگ هایشان پژمرده بود. اثری از هیچ دهکده ای دیده نمی شد. دریک پرسید: «باید از کدوم طرف بریم؟» آنا نقشه را باز کرد. خطی آبی رنگ و درخشان ظاهر شد. گفت: «بیا نقشه ی جادویی رو دنبال کنیم!»      

نویسنده: تریسی وست مترجم: رویا زنده بودی تصویرگر: دیمین جونز انتشارات: پرتقال


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب استاد اژدها 10 (اژدهای رنگین کمان)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل