loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب اراذل و اوباش 4 (حمله ی زامپیشی ها)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
65,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب حمله ی زامپیشی ها چهارمین جلد از مجموعه ی اراذل و اوباش نوشته ی آرون بلیبی و ترجمه ی رژینا قوامی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.

در قسمت های قبلی این مجموعه خواندیم که دسته ی اراذل و اوباش در یک حمله ی غیر منتظره به یک پناهگاه بزرگ، دویست تا سگ را از آن جا نجات داده اند و پس از آن با نقشه ای حساب شده به مرغ دانی بزرگِ سانی ساید حمله کرده و ده هزار تا مرغِ اسیر در قفس را آزاد کردند و تبدیل به قهرمانانی واقعی شدند. پس از این اتفاق آنها یک پیام کمک از گوگولی های پشمالویی که در جنگل زندگی می کنند دریافت کردند؛ اما این تنها یک پیام دروغین از طرف دکتر مُربا (خوکچه ی هندی و یا همان دانشمند دیوانه ی میلیاردر) می باشد و به این ترتیب دسته ی اراذل و اوباش را به دام می اندازد. سرانجام آنها با کمک خانم روباه (مامور نجات) جان سالم از این قضیه به در می برند. پس از این ماجراها، دکتر مربا یک ارتش افسار گسیخته از پیشی های زامبی که به زامپیشی ها معروفند به راه انداخته است تا این گروه قهرمان را نابود کند. آقای گرگ، پیرانا، مار و کوسه در حلقه ی بزرگی از این پیشی ها گرفتار شده اند و نقشه ای برای پیدا کردن راه نجات در سر ندارند. تنها چیزی که مانع خورده شدن آنها توسط این زامبی ها می شود، یک استخر آب بچه گانه است زیرا گربه ها از آب متنفر هستند و به آن نزدیک نمی شوند. پس از کلی بحث بر سر این که گرگ را به عنوان یک قهرمان از خود گذشته به دام خورده شدن بفرستند؛ شنیدن صدای یک هلی کوپتر حواس شان را پرت می کند. این بار هم مامور روباه برای نجات جان آنها می آید و از آقای گرگ می خواهد قبل از بالا آمدن از نردبان هلی کوپتر یک زامپیشی را با خود بیاورد تا آن را نزد ننه بامیه (بد اخلاق ترین، تیز دندان ترین و گرسنه ترین ننه دنیا)، ببرند. او با دیدن یک نمونه ی زنده از این گربه های وحشی می تواند پادزهری بسازد که دوباره آنها را تبدیل به گربه های معمولی بکند. آیا این بار هم آنها از پس انجام این ماموریت دشوار بر خواهند آمد؟ برای خواندن خنده دارترین و باحال ترین کتاب عمرتان آماده باشید!

آقای گرگ، کوسه، مار و پیرانا معروفند به دارو دسته ی اراذل و اوباش، همه ی دنیا هم این را می دانند در ضمن آن ها ترسناک، خطرناک و خب...در یک کلمه بد هستند. مطمئنا هیچ کس از یک گرگ بزرگ با دندان های تیز و برنده نمی تواند انتظار مثبت بودن را داشته باشد؛ اما این بار کاملا در اشتباه هستید. این گرگ سیاه که به اسامی مستعاری از جمله گنده بک نابکار، تیز دندان و مامان بزرگ شهرت دارد؛ تصمیم گرفته به همراه دوستان اَش یک باشگاه راه بیندازد " باشگاه مثبت ها ". چند لحظه صبر کنید ظاهرا فراموش کردم دوستان او را معرفی کنم کوسه: ملقب به آرواره، مار، که نام مستعارش جوجه خوار قهار می باشد و آقای پیرانا که یک جونده ی نشیمنگاه بوده و محل سکونتش در رود آمازون می باشد. اکنون اشاره ای به سوابق کاری شان می کنیم:  گرگ: خراب کردن خانه ها با فوت، جعل هویت گوسفندها، دزدیدن لباس خواب و دم پایی روفرشی، جعل هویت پیرزن ها، مار: ورود غیر مجاز به فروشگاه حیوانات خانگی آقای هو و خوردن همه ی خوکچه های هندی، کوسه: همه چیز و همه کس را می خورد، خیلی خیلی خطرناک است، پیرانا: خوردن گردشگرها.

حمله ی زامپیشی ها جلد چهارم از مجموعه ی اراذل و اوباش می باشد که در شش جلد با عناوینی از جمله ماموریت خیلی غیر ممکن،  در لباس مبدل، گوگولی ها انتقام می گیرند، خنثی کردن اشعه ی دکتر مربا، به صورت کاملا مصور برای گروه سنی کودک و نوجوان تهیه و چاپ شده است. زیبایی تصاویر سیاه و سفید آمده در کتاب و زبان طنز آمیز داستان جذابیت این مجموعه را دو چندان می کند.

 

 


برشی از متن کتاب


عصر به خیر. اگر هنوز کسی هست که این خبر را بشنود، لطفاً توجه کند... تیفانی فلانت اخبار شش... دانشمند دیوانه میلیاردر، دکتر روپرت مربا، یک ارتش افسار گسیخته از پیشی های زامبی راه انداخته که معروفند به زامپیشی ها... مربا، یک شخصیت نابکار است... هیچ کس هم در امان نیست! شپلق! حتی این مرکز تلویزیونی هم محاصره شده. نمی دانم تا کی می توانیم روی آنتن بمانیم، ولی همه اطلاعات را که داریم در اختیارتان می‌گذاریم... این زامپیشی های پشمالو و خیلی بامزه اند و البته حسابی مرگبار. دست از پا خطا نکنید، چون ممکن است شما را بخورند! اما چند تا راهکار هست که کمک تان می کند فرار کنید... بهترین راهکارها برای نجات یافتن از رستاخیز پیشی ها... اول این که بیشترشان زنگوله های کوچولو انداخته اند گردن شان. اگر صدای زنگوله شنیدید، فرار کنید و قایم شوید! دوم این که آنها از آب خوششان نمی‌آید. آب بهترین دفاع شماست؛ واقعاً اعصاب شان را خرد می کند و گاهی هم فراری شان می‌دهد. و راه کار آخر این که می توانید با گلوله کاموا حواس شان را پرت کنید. اگر با یک زامپیشی رو به رو شدید، قل دادن یک گلوله کاموا به سمتش بهترین فرصت شما برای فرار است... البته اگر به گله ی زامپیشی ها برخورد کردید، هیچ کدام از این کارها به دردتان نمی خورد. اوضاع اصلا خوب نیست! اگر یک گله بهتان حمله کرد، تنها کاری که می توانید بکنید این است که... هر چه سریع تر فرار کنید! ای وای! آمدند داخل! میییووووووووو! خبرنگار شبکه اخبار شش، تیفانی فلانت. از من می شنوید... اوضاع خیلی خیلی ناجور است... برو بچ؟ یادتان باشد، اوضاع می‌توانست بدتر از این حرف‌ها باشد... بدتر؟ خوب دیگر، من می‌گویم گرگ را برای شان پرت کنیم و خودمان بزنیم به چاک. این قدر تکان نخور! داری کاری می کنی آب این استخر بچه گانه بپاشد بیرون! آره، بس کن دیگر آقای مار! این آب تنها چیز بین ما و آن هیولاهای فسقلی و گوشت خوار است! فکر کنم تو خیلی چیزها درباره هیولاهای فسقلی گوشت خوار می دانی، نه؟ تو دیگه حرف نزن، جناب آقای موش و هرگونه حیوان خانگی کوچولو و بامزه دیگر خوار! تمامش کنید بچه‌ها! یادتان نرود ما کی هستیم... به ما می گویند اعضای باشگاه مثبت ها! واقعا؟!ً هنوز هم این اسم مسخره را داریم؟ ببخشید، منظورم این بود که... ما بچه های یک جورهایی عضو انجمن جهانی قهرمانان هستیم و هیچ وقت هم توی همچین دعواهایی جیم نمی‌شویم، می شویم؟ اصلا نمی توانیم جیم بشویم مرد حسابی! چون محاصره شده‌ایم. خوب شاید این خبر خوبی باشد! چی؟! خب... این جوری یک شانس دیگر برای خفن بودن داریم، نه؟ خب، نظرم عوض شد، بیایید گرگ را برای شان پرت کنیم. نه، نه، گوش کن! دکتر مربا، همان خوکچه هندی میلیاردر خبیث فسقلی، ارتش زامپیشی ها را فقط به یک دلیل ساخته... چه دلیلی؟ این که ما شکست شان بدهیم و بعد بگوییم: ضایع شدی دکتر مربا! راستش، می دانید بچه ها... من هم پایه ام. بیاید گرگ را برای شان پرت کنیم. نه، صبر کنید! من یک چیزی شنیدم... سعی نکن نجاتش بدهی. آقای گرگ باید برای آخرین بار برود دنبال قهرمان بازی... ساکت شو لاغر مردنی! چی شنیدی لنگ دراز؟ یک چیزی مثل... مثل چی؟ ...مثل... مثل؟! صدای پنجول های یک پیشی زامبی که دارد استخر بچه گانه ما را سوراخ می کند؟! پیس! نه، بیش تر مثل چیز بود... جت! مامور روباه! خوش حالم که می بینمتان آقایان. بپرید بالا! دوباره نجات مان داد! آره، یک دختر نجات مان داد. آن هم دوباره. باعث خجالت است....    

نویسنده: ارن بلیبی مترجم: رژینا قوامی انتشارات: پرتقال  

آرون بلیبی


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب اراذل و اوباش 4 (حمله ی زامپیشی ها)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل