loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب اتوبوس انرژی

5 / -
موجود شد خبرم کن

کتاب اتوبوس انرژی اثر جان گوردون و ترجمه ی زهرا کلانتری با تصویرگری فاطمه نورز زاده توسط انتشارات گیسا به چاپ رسیده است.

جورج پسر بچه ی بازیگوش و سربه هوایی است که تمام وقت روزهای تعطیلش را به بازی های کامپیوتری می پردازد و شب ها نیز دیر می خوابد، همین موضوع باعث می شود صبح ها برای رفتن به مدرسه آمادگی نداشته باشد و احساس کسالت و بی حوصلگی کند. یک روز صبح دوشنبه طبق معمول همیشه جورج خواب مانده و هنگامی که به ایستگاه می رسد مطمئن است که سرویس مدرسه رفته و او باید پیاده برود؛ اما در کمال تعجب می بیند که اتوبوس مدرسه هنوز نرفته و به جای آقای راننده، خانمی بسیار خوشرو و خوش اخلاق پشت فرمان نشسته که خود را سارا معرفی می کند. سارا به بچه ها می گوید که اسم اتوبوسش اتوبوس انرژی است و هرکسی که سوار اتوبوسش می شود باید لبخند به لب داشته باشد و پر انرژی باشد. از آن به بعد هر روز بعد از سوار شدن بچه ها، سارا چند قانون طلایی در مورد مثبت اندیشی را برای بچه بیان می کند تا آنها یاد بگیرند که چطور مثبت اندیش باشند.  قوانینی مانند: همیشه باید نسبت به آینده مثبت فکر کنیم تا اتفاقات خوبی برایمان رقم بخورد،  آرزوهایمان را نقاشی کنیم یا آن ها را در دفترچه ای یادداشت کنیم و ... سوار شدن بر اتوبوس انرژی و آشنایی با سارا اتفاقات بسیار جالبی را برای جورج رقم می زند که خواندن آن ها نه تنها جالب بلکه برای بچه ها فوق العاده آموزنده است.

 


برشی از متن کتاب


بازهم دوشنبه بود و دوشنبه ها اصلا روزخوبی برای جورج نبود. طبق معمول، خسته و اخمو از خواب بیدار شد. شب گذشته تا دیروقت تلوزیون تماشا کرده بود، غرق بازی کامپیوتری شده بود  با خواهرش جورجت دعوا کرده بود و خیلی دیر خوا بیده بود. حالا مادرش هم نگران شده بود؛ چون جورج دیرش شده و هنوز صبحانه نخورده بود. مادر فریاد زد: «صبحانه مهم ترین وعده غذایی است!» جورج می دانست که حق با مادر است، اما دیرش شده بود و باید با عجله به سرویس مدرسه می رسید. همین طور که با کوله پشتی سنگین اش به سمت استگاه می دوید، اتوبوس را دید ایستگاه را ترک می کرد. جورج دور شدن اتوبوس شماره 11 را می دوید و آنقدر ناراحت شد که می خواست کریه کند. اما این کار را نکرد و فقط سرش را پایین انداخت و به این فکر کرد که امروز چه روز بدی می شود. خوشبختانه راننده او را دید و ایستاد. سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: «زود باش سوار شو! من که تو را جا نمی گذارم.» به هر حال جورج دوید و سواراتوبوس شد. سلام من  سارا راننده جدید هستم. سارا بزرگترین و قشنگ ترین لبخندی که جورج تا به حال دیده بود به لب داشت. جورج با تعجب جواب سلام داد و خودش را معرفی کرد. و روی صندلی اتوبوس نشست. راننده پرسید: «می توانم بپورسم چه چیز باعث شده این قدر ناراحت باشی؟» جورج پاسخ داد: «همه چیز بد پیش رفت.» «خیلی خوب، حالا داخل اتوبوس انرژی من هستی و هیچ نیا زی نیست نگران شوی راحت بشین؛ چون امروز می خواهم چند قانون مثبت زندگی را به مسافرانم یاد بدهم.»  

نوبسنده: جان گوردون مترجم: زهرا کلانتر تصویرگر: فاطمه نوروز زاده انتشارات: گیسا  


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب اتوبوس انرژی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل