loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب ابریشم - الساندرو باریکو

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب ابریشم نوشته ی الساندرو باریکو و ترجمه ی م. طاهر نوکنده توسط انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است.

کتاب ابریشم را می توان از جمله پر فروش ترین کتاب های سال1996 دانست. چرا که این کتاب پس از اولین چاپ خود، در طی یک سال، بیست و هفت بار دیگر به چاپ رسید. اما این اثر تنها یک محصول پر فروش به شمار نمی آید، بلکه می توان به عنوان نمونه ای دارای جنبه های ادبی خاص و شیوه ی هنری زیبا و قابل توجه در زمینه ی ترکیب بندی، واژه گزینی، تکرار بندها و جمله ها و همین طور طرز فصل بندی نیز معرفی نمود، مسئله ای که سبب گشته تا آن را اثری با موسیقی خاموش بخوانند. از ویژگی های دیگر این کتاب می توان به بیان کنایی و رمز آلود کلامش اشاره کرد. جملاتی که در ظاهر کاملاً بی اهمیت جلوه می کنند، اما در ابریشم هر حرکتی معنایی دارد و هر کلمه ای را آیین و ترتیبی است.  این رمان، داستان مردی را بیان می کند که هر ساله در روز و تاریخی معین در ماه اکتبر به سفر می رود و همیشه در اولین یکشنبه ی ماه اوریل برای نماز بزرگ عید پاک به قصبه اش بازمی گردد. در ابتدا ذهن خواننده به سمت و سویی کشانده می شود که گویی این سفر تنها با قصد یافتن کرم ابریشم بوده، کاوشی به مقصد ژاپن. اما همان طور که گفته شد داستان مفهومی کنایی دارد که ذهن خواننده را به سوی معانی مختلفی سوق می دهد. همچنین می توان گفت رمان ابریشم قصه ی یک عشق است؛ اما اگر فقط همین بود به دردسر نوشتنش نمی ارزید.

و خلاصه این کتاب باید خوانده شود تا بتوان نامی واقعی برای آن یافت.


برشی از متن کتاب


وقتی از خواب بیدار شد، دور و بر خود آبادی را دید که داشت آماده می شد تا راه بیفتد. دیگر چادرها آنجا نبودند. کجاوه هنوز هم در انجا بود. گشوده. مردم داشتند سوار ارابه ها می شدند. خاموش. از جا برخاست؛ و مدتی طولانی به دور و برش نگاه کرد. اما فقط چشم های با برش شرقی بودند آن هایی که با چشم های او تلاقی می کردند و فورا پایین می افتادند. مردان مسلح را دیدی و بچه ها را که گریه نمی کردند. صورت های خاموشی را دید که مردمی دارند که مردم در حال فرارند. و بعد درختی را دید، در حاشیه ی جاده؛ و از یک شاخه اش، پسرکی که او را تا آنجا آورده بود، به دار اویخته، آویزان بود. هروه ژونکور نزدیک شد و اندکی به تماشای آن باقی ماند، مثل هیپنوتیسم شده ای. بعد ریسمان بسته شده به درخت را شل کرد. بدن پسرک را برگرفت. آن را روی زمین خواباند و زانو زد و نشست در کنارش. توفیق نمی یافت چشمانش را از آن چهره بردارد. برای همین ندید که آبادی دوباره راه افتاده است؛ اما فقط احساس کرد. انگار که از فاصله ای بس دور، سرو صدای آن کوچ، در حالی که از کوچه ی بالا می رفت، از کنارش می گذشت. نگاهی به بالا نینداخت. حتی هنگامی که صداهایی را که در فاصله ی یک قدمی اش شنید، که می گفت ژاپن یک سرزمین باستانی است، می دانید؟ قانون آن هم باستانی است: این قانون می گوید که دوازده جنایت هست که به موجب آن محکوم کردن انسانی به مرگ مجاز قلمداد می شود. و یکی از آن ها بردن پیام عاشقانه ی بانوی خود است. هروه ژونکور چشم هایش را از آن پسرک کشته شده بر نگرفت. - پیام های عاشقانه با خودش نداشت. - او خودش یک پیام عاشقانه بود. هروه ژونکور احساس کرد که روی سرش چیزی فشار می آورد و سرش را به سمت زمین خم می کند. - یک تفنگ است، فرانسوی. نگاهتان را بالا نگیرید. از شما خواهش می کنم. هروه ژونکور بی درنگ متوجه نشد. بعد، در همهمه ی ان کوچ در حال گریز، زنگ زرین هزار زنگوله ی کوچک را شنید که نزدیک می شد، اندک اندک، به سوی او از جاده بالا می آمد، قدم به قدم، با اینکه در چشم های فقط آن خاک تیره رنگ بود، می توانست کجاوه را به تصور درآورد، مثل آونگی که به نوسان درآید؛ و تقریبا آن را ببیند؛ از راه بالا برود، یک متر به یک متر، نزدیک بشود، کند اما سکون ناپذیر برده شود با آن صدایی که لحظه به لحظه شدید تر می شد.تحمل ناپذیر شدید؛ همچنان نزدیک و نزدیک تر؛ آن چنان نزدیک که او را لمس کند؛ یک طنین طلایی؛ درست در مقابل او؛ اکنون دیگر دقیقا در مقابل او - در آن لحظه - آن زن در برابر او. هروه ژونکور سرش را بلند کرد. پارچه هایی شگفت انگیز، از ابریشم، هزار رنگ همه در چهار سوی کجاوه، نارنجی، سپید، اخرائی، نقره ای، و دریغ از درزی کوچک در آن آشیانه ی شگفتی آور؛ فقط ورزشی از موج زدن آن رنگ ها در هوا بود، نفوذ ناپذیر، سبک تر از هیچ. هروه ژنکور صدای شلیکی نشنید تا زندگی اش را از هم بپاشد. شنید که آن صدا دور می شد.لوله ی تفنگ از او جدا شد و صدای هاراکه ئی آهسته گفت -از اینجا بروید، فرانسوی. و دیگر هیچ وقت برنگردید.    

نویسنده: الساندرو باریکو مترجم: م. طاهرنوکنده انتشارات: نیلوفر


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب ابریشم - الساندرو باریکو" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل