loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آیلین - آتوسا مشفق

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آیلین به قلم آتوسا مشفق و ترجمه گلاره جمشیدی توسط نشر چترنگ به چاپ رسیده است.

کتاب "آیلین" رمانی درباره ی سرنوشت دختری تنها و غمگین می باشد. "آیلین"، شخصیت اصلی داستان، دختری جوان، افسرده و پریشان حال است که به گونه ای خواندنی و جذاب، قصه ی زندگی خویش و چگونگی فرارش از خانه در دوره ی نوجوانی را برای مخاطب روایت می کند. داستان از این قرار می باشد که وی سال ها پیش مادرش را از دست داده و حالا در خانه ای با پدر معتاد و دائم الخمرش روزگار می گذراند و همواره به "لاردنر"، فروشگاه مشروب فروشی مراجعه نموده و برای پدرش مشروب خریداری می کند. خواهری نیز دارد که آن ها را ترک کرده و هرگز به دیدارشان نمی آید. دخترک قصه، به عنوان منشی در مرکز خصوصی اصلاح و تربیت نوجوانان به کار پرداخته و از این طریق، هزینه های زندگی خود و پدرش را تامین می نماید. شرایط زندگی، رفتارهای پدر و محیط خانه، او را به دختری منزوی، ضعیف و بی اراده مبدل ساخته که ذره ای اعتماد به نفس و خود باوری در وجودش ندارد؛ این فشارهای روانی و ناراحتی ها، او را به جایی می رساند که تصمیم می گیرد از خانه گریخته و خود را از این محیط آن دور سازد. با عملی نمودن این تصمیم، آیلین با ماجراهایی رو به رو می گردد که روایت زندگی اش را تشکیل داده و خواننده را مجذوب داستان خویش می کند.


برشی از متن کتاب


من شبیه همان دختری بودم که انتظار دارید درون اتوبوس شهری ببینید، در حال خواندن کتابی با جلد پارچه ای درمورد گیاهان یا جغرافیا که از کتاب خانه امانت گرفته؛ و احتمالا روی موهای قهوه ای روشنش پارچه ی توری انداخته. ممکن بود بخواهید مرا به عنوان دانشجوی پرستاری یا تایپیست استخدام کنید. یا به دست های لرزان، پای پرتکان یا لب های خشکی زده ام توجه کنید. من شبیه هیچ چیز خاصی نبودم. برای خودم تصور این دختر کار ساده ای است، دختری عجیب، جوان و خجالتی که کیف پول چرمی عاریه ای در دست دارد یا از درون پاکتی کوچک بادام زمینی بر می دارد، هر کدام را بین انگشتانی که با دستکش پوشانده شده می چرخاند، توی دهانش می مکد و با اضطراب به بیرون پنجره خیره می شود. نور خورشید صبح گاهی کرک های نازک صورتم را روشن کرده بود. کرک هایی که می کوشیدم زیر پودر پنهان شان کنم، آن هم پودری که برای چهره ی پریده رنگ من بیش از حد صورتی است. لاغر بودم، اندامم نا متناسب، حرکاتم خشن اما مردد و ایستادنم عصا قورت داده. پوست صورتم پوشیده از جای جوش هایی ریز است که هر چه شوق یا جنون پشت نمای سرد و مرگبار نیوانگلند قرار داشت، در خود محو می کرد. اگر عینک می زدم باهوش جلوه می کردم، اما برای آن که واقعا باهوش باشم، بسیار بی حوصله بودم. می شد از من انتظار داشت که از سکون اتاقی در بسته لذت ببرم، در سکوت راکد آن بیارامم، نگاه خیره ام آرام بر کاغذ بلغزد، بر دیوارها، پرده های سنگین و خیالاتی که هیچ گاه از ان چه چشمانم تشخیص می داد فراتر نمی رفت. کتاب، میز تحریر، درخت، آدم، اما سکوت برایم زجر آور بود و سکون برایم دردآور. من تقریبا از همه چیز بیزار بودم و همیشه اندوهگین و خشمناک. می کوشیدم بر خود غلبه کنم و این تنها بی طاقت ترم می کرد و اندوهگین تر و خشمگین تر. مثل ژاندارک بودم، یا هملت، اما در یک زندگی اشتباهی به دنیا آمده بود – زندگی یک هیچ، یک در به در، یک نامرئی. بهتر بگوییم آن زمان من خودم نبودم. کسی دیگر بودم. آیلین بودم. آن موقع – پنجاه سال پیش – دختری بودم چشم و گوش بسته. کافی بود نگاهی به من بیندازید. دامن پشمی تیره ای تا پایین زانو می پوشیدم، با جوراب هایی ضخیم. دکمه های کت و پیراهنم را چنان محکم می بستم که انگار می خواهند فرار کنند. از آن دخترهایی نبودم که سر و گوش شان می جنبد، اما چیز ناپسند یا وحشتناکی هم در ظاهرم نبود. جوان بودم و به نظرم روی هم رفته زیبا، اما در عین حال خود را موچجودی زشت و نفرت انگیز و نامناسب برای جهان می دانستم. با چنین وضعی جلب توجه دیگران کار مسخره ای بود. به ندرت از جواهر استفاده می کردم و هرگز عطر و لاک نمی زدم فقط مدتی حلقه ای را به دست می کردم که متعلق به مادرم بود و رویش یاقوت کوچکی داشت. اواخر دسامبر بود که روزهای آخرم را به عنوان آیلین کوچک خشمگین...

نویسنده: آتوسا مشفق مترجم: گلاره جمشیدی انتشارات: چترنگ


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آیلین - آتوسا مشفق" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل