loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آیلار - لیلا جوادی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آیلار نوشته ی لیلا جوادی توسط انتشارات پرسمان به چاپ رسیده است.

کتاب "آیلار" رمانی در رابطه با زندگی دختری از طبقه ی مرفه جامعه است که درگیر داستانی عاشقانه و پیچیده می شود. شخصیت اصلی داستان، "آیلار"، دختری بیست و یک ساله، زیبا، پر انرژی و شوخ طبع است که در دانشگاه و رشته ی معماری تحصیل کرده و جزو دانشجویان برتر دانشگاهش می باشد. "بهروز بردبار"، پدرش، دکترای حقوق دارد و "مهناز صباغ"، مادرش نیز پزشک اطفال است. "آیدا"، خواهر آیلار، دختری بیست و هشت ساله، مجرد با شخصیتی بسیار آرام و صبور می باشد که فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته ی میکروبیولوژی بوده و همواره ارتباط بسیار صمیمانه ای را با تنها خواهرش دارد.. در ابتدای داستان می خوانیم که آیدا با هیجان زیادی خود را برای یک جلسه ی خواستگاری آماده می کند و از آیلار نیز می خواهد تا او را در محیا ساختن خانه برای ورود میهمانان یاری رساند. قضیه از این قرار است که بزرگان دو خانواده مقرر کرده اند، همین شب، خانواده ی "شکیبا"، برای پسرشان، "آریا" به خانه ی آن ها رفته و صحبت های مقدماتی را انجام دهند. آریا، پسری متین و با شخصیت و هم چنین برادر "الهه"، دوست صمیمی و هم دانشگاهی آیلار است و از شرایط و معیارهای ازدواج آیدا برخوردار است. اما اصل ماجرای داستان، از جایی آغاز می گردد که دختر قصه یعنی آیلار، عاشق و دل باخته ی پسری می شود که برای خانواده ی بردبار غیر قابل پذیرش بوده و در نتیجه، او را با ماجراهایی پر فراز و نشیب رو به رو می سازد.


برشی از متن کتاب


- بلند شو دختر، لنگ ظهره، چقدر می خوابی، مگه نگفتی فردذا امتحان دارم؟ نا سلامتی امروز کلی مهمون داریم. از صبح کارها افتاده دگردن من بیچاره! تو هم که عین خیالت نیست. زود باش، پاشو دیگه! آیلار کش و قوسی به خود داد و گفت: «وای آیدا چه خبرته؟! محض رضای خدا بذار بخوابم. بابا امروز جمعه هست ها! ساعتم که تازه یازدهه ... از قدیم گفتن آدینه روز استراحته.» - بله ولی محض اطلاع سرکار خانم، استراحت فقط به معنای خوابیدن نیست آیلار خانم! و در حال گفتن این جمله لبه ی تخت کنار خواهرش نشست و به او چشم دوخت. آیلار گفت: «حالا مگه امروز چه خبره؟ این مهمونای عزیز چه کسانی هستند که از خواب من واجب ترند؟» آیدا نگاه عاقل اندر سفیهی  به خواهرش انداخت و گفت: «خوبه والله، هم چین خودشو می زنه به کوچه ی علی چپ، انگار نه انگار که این لقمه رو خودش گذاشت توی سفره ی من ... اگه واقعا خبر نداری بهتره خدمت جناب عالی عرض کنم که امروز عصر قراره خانواده ی شکیبا برای خواستگاری بیان این جا... حالا عوض این که با شوق و ذوق بلند شی و توی کارای خونه به ما کمک کنی بی خیال گرفتی خوابیدی؟ واقعا که خوش به حال من با این خواهر مهربونم!» آیلار که انگار اولین بار است این خبر را می شنود، مثل برق گرفته ها از جا پرید و گفت: «شوخی می کنی آیدا؟ پس چرا کسی به من چیزی نگفته؟» آیدا متعجب به او چشم دوخت و گفت: نخب راستش برای ما هم کمی غیر منتظره بود، دیشب خانم شکیبا زنگ زد و از مامان و بابا برای امروز عصر اجازه خواست تا بیان برای خواستگاری، البته مامان اینا خیلی راضی نبودن که با این شتاب بیان خواستگاری، در وافع یه جورایی به خاطر رو در بایستی که با خانواده ی شکیبا داشتند توی عمل انجام شده قرار گرفتند؛ تو هم که از خونه صبا اینا هنوز برنگشته بودی، وقتی هم که اومدی این قدر خسته بودی که دلم نیومد مزاحم خوابت بشم. با خودم گفتم صبح که بیدار شدی بهت می گم ولی از طرفی با مامان فکر می کردیم که حتما الهه به تلفن همراهت زنگ زده و جریان را مفصل برات تعریف کرده ...» آیلار متفکرانه چشم به خواهرش دوخت و گفت: «نه، راجع به خواستگاری امروز چیزی نمی دونستم. الهه هم چیزی به من نگفته، مگر این که دستم بهش نرسه! فقط چند روز پیش توی دانشگاه خیلی سر بسته بهم گفت که شاید به زودی برای خواستگاری از آیدا بیاییم و از اصرار و علاقه ی شدید آریا نسبت به قطعیت موضوع ازدواج با تو و عشق پاک و خالصانه ی برادر عزیزش به خواهر من یک چیزایی رو بلغور می کرد، تا این حد که مادرش هم خیلی دلش می خواد تو عروسش بشی البته صدقه سر رفتارهای معقول یک خواهر جنتلمن و با شخصیتی مثل من... سوای شوخی،  فکر نمی کردم جریان جدی بشه، یعنی لااقل حالا حالاها فکر نمی کردم پیش بیاد که اینا بخوان یهویی ضربتی عمل کنن و بیان...

نویسنده: لیلا جوادی انتشارات: پرسمان


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آیلار - لیلا جوادی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل