loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آواز کشتگان - رضا براهنی

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آواز کشتگان نوشته ی رضا براهنی در انتشارات نگاه به چاپ رسیده است.

شخصیت اصلی قصه، "محمود شریفی"، استاد دانشگاه رشته ی ادبیات است که در کنار همسرش، "سهیلا" و تنها فرزندش، "گلناز"، روزگار می گذراند. وی گذشته ی بسیار سختی را سپری کرده و با تلاش و زحمات فراوانی، توانسته هم اکنون، به سمت استادی دست یابد. محمود، دستی نیز در نویسندگی داشته و آثار متعددی را به چاپ رسانده است؛ آثاری که رژیم شاهنشاهی معتقد می باشد، محتوای مطالب آن ها، خلاف امنیت ملی هستند و با تحریک جوانان و مردم علیه دولت، نظم حکومتی را بر هم می زنند. از همین روی، نیروهای ساواک، وارد خانه ی محمود شده و ضمن ایجاد رعب و وحشت و جمع آوری برخی کتب و دست نوشته های او، مرد قصه را نیز همراه خود می برند. آن ها، در طول این مدت، مدام وی را مورد شکنجه قرار داده و فشارهای روحی و روانی فراوانی را بر روح و جسمش وارد می سازند. تا این که پس از یک سال و تحمل آزار و اذیت ها، از زندان، آزاد شده و متعهد می گردد که راجع به اسارت و شکنجه هایش با کسی سخن نگفته و آن را افشا نکند. اما این دستگیری و محکومیت به همین جا ختم نشده و محمود مجددا با وقایع و رویدادهایی به مراتب سخت تر و دردناک تر مواجه می گردد.


فهرست


فصل اول: قهرمان زشت فصل دوم: حدیث پری داران فصل سوم: حدیث آینه ی چشمان

برشی از متن کتاب


قهرمان زشت این بار که می آمدند، دیگر دفعه آخر بود. این را می دانست. چیزی ساده تر از این نمی توانست باشد. آن ها باید تصمیم می گرفتند، مستقیم، دقیق و بدون رودربایستی وارد عمل می شدند و عمل را تا مرحله ی آخر اجرا می کردند. مثل کسی که هواپیما را از زمین بلند کرده بود و حال چاره ای نداشت جز این که پرواز کند؛ و پرواز می کرد، به دلیل این که نمی دانست چگونه به زمین بنشیند؛ و مجبور بود به زمین برگردد، به دلیل این که نمی توانست تا ابد در آسمان بماند. یقین داشت که می آیند. دیگر نمی شد به یک دیگر کلک بزنند. طرف های او دیگر او را خوب می شناختند و او هم آن ها را خوب می شناخت. این دفعه به هر صورتی که پیداشان می شد، دفعه ی آخر بود. اطرافیانش هم این را می دانستند. زنش که در برابر آینه می نشست و می خواست مختصر آرایشی بکند تا بروند و شب را جایی بنشینند و شام بخورند، ناگهان در وسط آرایش، لحظه ای بی حرکت می ایستاد و به جایی خالی در آینه نگاه می کرد. زنش را که می دید، می دانست که او هم به دفعه ی آخر فکر می کند. و یا وقتی که سرهای شان را انداخته بودند پایین و داشتند شام می خوردند و ناگهان زنش دستش را بلند می کرد و می گذاشت روی دست او، لحظه ای توی صورت او خیره می شد و انگار می خواست خطوط چهره ی او، رنگ های چشم های خون زده، و چین های دور لب ها و یکی دو خال کوچک را که حتی به چشم می آمدند، به خاطر بسپارد، طوری که انگار بعدها می خواست طرحی از صورت او را از حفظ بکشد – می دانست که زنش به عنوان کسی نگاهش می کند که به زودی خواهد رفت. این دفعه دیگر خود او هم اطمینان داشت. حتی دخترش – که به تازگی یکی از دندان هایش را کشیده بودند و دندان هایش را سیم انداخته بودند و موقع حرف زدن و خندیدن، دست روی دهانش می گذاشت و خجالت زده حرف می زد – وقتی که می خواست که پدر از کتاب خانه، کتاب جدیدی برایش انتخاب کند،؟ و موقعی که کتاب را از پدرش می گرفت، این احساس را به او منتقل می کرد که دخترش او را به عنوان یک سرطان زده می شناسد. حاشیه ی چشم های دختر را اشک می گرفت و دختر اشک ها را در اطراف خانه ی چشم می چرخاند، و پیش از آن که فرو بریزد، کتاب را می گرفت و پا به فرار می گذاشت. چطور نمی شد بداند که این بار، آخرین قدم را به سوی پایان ماجرا برداشته است؟ از پشت پنجره شهر را تماشا می کرد. از جایی که او بود، تهران به صورت یک ویرانه ی فوق العاده کثیف دیده می شد. اگر این چند ساختمان بلند نبود، اگر چند نور پیدا و ناپیدا نبود، شهر بیش تر به ویرانه ی یک شهر شباهت پیدا می کرد. انگار این شهر بیست سال تمام جنگیده بوده ...

نویسنده: رضا براهنی انتشارات: نگاه


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آواز کشتگان - رضا براهنی" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل