loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آن جا که برف ها آب نمی شوند

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

کتاب آن جا که برف ها آب نمی شوند نوشته ی کامران محمدی است که توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.

کامران محمدی مجموعه ای سه گانه منتشر کرده است، به نام"سه گانه ی فراموشی" کتاب حاضر، اولین اثر این مجموعه است. رمان روایت سه روز از زندگی انسان هایی است که تنهایی، عشق، فراموشی و مرگ آن ها را به هم پیوند می زند. نویسنده توانسته است با بهره گیری از دیدگاه روانشناختی به تحلیل وضعیت ذهنی افراد بپردازد و دیدگاهی موشکافانه از احوالات انسان های مدرن ارائه کند. نحوه ی نگارش کتاب با زبانی روان و نثری شیوا بوده است و به همین دلیل توانسته است به رمانی خوش خوان تبدیل شده و نظر مخاطب را جلب کند. رمان دارای سه قسمت است: تنهایی، فراموشی و مرگ. محوریت اصلی داستان ها نسل کشی است. نسل کشی حلبچه. به همین دلیل می توان آن را اثری تاریخی نیز دانست. داستانی که تاثیر جنگ را بر زندگی انسان ها و نابودی آن ها مورد بررسی قرار داده است. چنانچه از عنوان اثر نیز برمی آید، برف عنصری است که در جای جای کتاب احساس می شود. برف، سردی و انجماد. برفی که همچون بمب بر سر انسان ها فرومی ریزد. همین تصویرپردازی های ترسناک و در عین حال زیبا باعث شده اند که کتاب"آن جا که برف ها آب نمی شوند" از جمله آثار برجسته ی ادبیات جنگ در ایران باشد. خواندن این کتاب می تواند زوایای جدیدی از این پدیده ی وحشتناک را از ابعادی روانشناختی به ما ارائه کند.


برشی از متن کتاب


ریبوار ظرف داروها را از کابینت بالای گاز برداشت. تریاک را بیشتر از همیشه جدا کرد و یاد روژیار افتاد. باید داروهایش را هم می خورد. ناگهان به خاطر آورد قرار بوده بکلومتازون هم بگیرد. برخورد با روژیار و فریبا به کلی حواسش را پرت کرده بود. با این حال اهمیتی نداد و قرص هایش را همراه تریاک خورد. حالا ابراهیم دوباره جلو آینه ایستاده بود و این بار به ریش و سبیل فلفل نمکی اش خیره بود. فریبا میکاییل را به خاطر می آورد که ناگهان از پشت در بیرون پریده بود و گل سرخ زیبایی را جلو صورتش گرفته بود و شعر تازه اش را خوانده بود. فکر کرد بخش مهمی از سردردش به علت گرسنگی است. با شکم خالی دارو خوردن و بدتر از آن تریاک... اما برای درست کردن شام اول باید ظرف های نشسته را می شست. کاش دست کم کلوچه ای، کیکی، چیزی گرفته بود. شاید هم روژیار حق داشت و باید زن می گرفت. تنهایی شب ها همیشه در همان چند دقیقه ی اول که به خانه می رسید، بیشتر خودنمایی می کرد. مثل غباری بی رنگ روی ظرف های نشسته و اجاق گاز کثیف می نشست و سکوت غم انگیز آپارتمان را سنگین تر می کرد. اسپری تنفسش را تکان داد، ته حلقش خالی کرد و نفسش را نگه داشت. ذهنش دوباره سراغ فریبا رفته بود، بی آن که بتواند بر آن متمرکز شود. هربار که به او و حسی که از دیدارش پیدا کرده بود، نزدیک می شد، نیرویی ناخودآگاه او را به سوی دیگری می کشید. خاطرات درهمی از اتفاقات ریز و درشت که دستیابی او را به حس درست فریبا به تاخیر می انداخت. نفسش را بیرون داد. کتری را پر کرد و روی گاز گذاشت.

  • نویسنده: کامران محمدی
  • انتشارات: چشمه

مشخصات

  • نوع جلد جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 4
  • تعداد صفحه 101

ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آن جا که برف ها آب نمی شوند" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل