loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آمبر براون خیلی خوشحال است (آمبر بروان 10)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
70,000 تومان
* تنها 2 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب آمبر براون خیلی خوشحال است جلد دهم مجموعه ی آمبربراون نوشته ی بروس کاویل و الیزابت لوی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

این کتاب، داستان اتفاقات و ماجراهای زندگی " آمبر " دختر شلخته، باهوش و شیطونی را روایت می کند که قدرت تفکر و خلاقیت بالایی دارد. او معمولا به خاطر اسمش مورد تمسخر بچه های مدرسه  قرار می گیرد، چون هم نام و نام خانوادگی اش در زبان انگلیسی،  دو رنگ نزدیک به هم است  و به همین دلیل به او می گویند " مداد شمعی " اما این اصلا برای او ناراحت کننده نیست. تنها مشکل جدی آمبر در زندگی اش جدا شدن پدر و مادرش می باشد. او و عروسک بامزه اش " گوریل " و بهترین دوست صمیمی اش " جاستین " همیشه با هم بازی می کنند و در کنار هم وقت می گذرانند. تنها چیزی که در این روز ها باعث می شود آمبر کمتر به رفتارهای آزار دهنده ی مادرش و سختی های دوری پدرش فکر کند، وقت گذراندان با جاستین و گوریل می باشد. امروز خانم " هالت "، معلم آمبر تکلیف جدول بندی بودجه را به دانش آموزان داده، آمبر باید میلیون ها دلار را در این جدول تقسیم و خرج کند. مثل مخارج خرید خانه و کمک به خیریه و مخارج دانشگاه و باقیه پول ها را هم هر طور که دلش می خواهد. مثلا آمبر دوست دارد همه هزینه ها را بدهد تا جاستین دوباره به شهر آمبر باز گردد. یا دوست دارد فامیلی یکی از دوستانش که " گرین " هست را عوض کند که فقط خودش اسم رنگی داشته باشد. حتی می خواهد با این میلیون درلار ها هزینه مخارج عروسی " مکس "و مامان را هم بدهد. مکس می خواهد عروسی مفصلی بگیرد و مامان عروسی ساده را می پسندد و همین باعث اختلاف های جدیدی بینشان شده اما آمبر هم با عروسی مفصل موافق است که به خاطر آن هم شده جاستین را برای عروسی دعوت کند. اما از جدول بودجه بندی که خارج بشویم هزینه های خرید لباس آمبر برای عروسی و همین که جشن مفصلی بگیرند یا نه باعث شده واقعا بین مکس و مامان کشمکش هایی به وجود بیاید که آمبر این دفعه...

 


برشی از متن کتاب


پشت میز آشپزخانه نشسته. سرش را بلند می کند و می خواهد وانمود کند اتفاقی که افتاده زیاد هم بد نبوده. البته می توانم ببینم که خیلی هم بد بوده. آهی می کشد و می گوید: « اولین دعوای جدی من و مکس بود. » معده ام جمع می شود: « پس یعنی شما ازدواج نمی کنید؟ » نمی دانم برای این سوال چه جوابی می خواهم. مدت های طولانی می خواستم مامان و بابام برگردند و با هم زندگی کنند. اوایل وقتی مامان تازه با مکس آشنا شده بود، حتی نمی خواستم ببینمش. راستش، یک جور هایی در این باره بد اخلاقی هم می کردم. اما مکس نشان داد که واقعا آدم خوبی است. مربی تیم بولینگ کلاس ما شد. تیم پینستر. او به جوک هایم می خندد، حتی آن جوک هایی که مامان را عصبانی می کند. همه ی دوستانم فکر می کنند خیلی خوش شانس ام که چنین کسی را دارم. خب، جواب را می دانم. دلم می خواهد آن ها ازدواج کنند. مامان از پشت میز بلند می شود. به طرف یخچال می رود و درش را باز می کند. به طبقه های یخچال خیره می شود. بعد آهی می کشد و در را می بندد. بر می گردد طرف من و می گوید: « نه، عزیزم، عروسی به هم نخورده. اما با توجه به این که جابجایی و رفتن به خانه ی جدید هزینه ی زیادی دارد فکر می کنم من و مکس باید توی دفتر خانه عقد کنیم. البته تو را هم با خودمان می بریم و بعد برای ناهار به یک رستوران خوب می رویم. فکر این که باید پول زیادی برای مراسم عروسی خرج کنیم مرا می کشد. این که عروسی مختصر باشد، عاقلانه تر است، اما مکس از این فکر من خوشش نمی آید. » نمی دانم چطور به مامان بگویم اما من هم طرف مکس هستم. عروسی مختصر بدترین فکری است که تا حالا شنیده ام. خاله " پام " نباشد؟ جاستین و خانواده اش نباشند؟ هیچ کس زیباترین لباسی را که خریده ام، نبیند؟ من، آمبربراون، رسم های ازدواج را خوب بلدم... و می دانم که آدم واقعا یک جشن بزرگ لازم دارد. بهش می گویند، ضیافت!

نویسنده: بروس کاویل - الیزابت لِوی ترجمه ی: فرمهر منجزی انتشارات: افق

مشخصات


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آمبر براون خیلی خوشحال است (آمبر بروان 10)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل