loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه

کتاب آمبر براون از حسودی کبود می شود! (آمبر براون 9)

5 / -
وضعیت کالا : آماده ارسال
قیمت :
26,000 تومان
* تنها 1 عدد در انبار باقی مانده
افزودن به سبد خرید

کتاب آمبر براون از حسودی کبود می شود جلد نهم مجموعه ی آمبربراون، نوشته ی پائولا دانزیگر و ترجمه ی فرمهر منجزی توسط نشر افق به چاپ رسیده است.

این کتاب، داستان اتفاقات و ماجراهای زندگی " آمبر " دختر شلخته، باهوش و شیطونی را روایت می کند که قدرت تفکر و خلاقیت بالایی دارد. او معمولا به خاطر اسمش مورد تمسخر بچه های مدرسه  قرار می گیرد، چون هم نام و نام خانوادگی اش در زبان انگلیسی،  دو رنگ نزدیک به هم است  و به همین دلیل به او می گویند " مداد شمعی " اما این اصلا برای او ناراحت کننده نیست. تنها مشکل جدی آمبر در زندگی اش جدا شدن پدر و مادرش می باشد. او و عروسک بامزه اش " گوریل " و بهترین دوست صمیمی اش " جاستین " همیشه با هم بازی می کنند و در کنار هم وقت می گذرانند. تنها چیزی که در این روز ها باعث می شود آمبر کمتر به رفتارهای آزار دهنده ی مادرش و سختی های دوری پدرش فکر کند، وقت گذراندان با جاستین و گوریل می باشد. حالا هم پدر از پاریس برگشته و این جا در شهر آمبر یک خانه اجاره کرده است که آمبر چند روز در هفته در آن جا و چند روز خانه مامان می ماند او حالا دو تا خانه و سرپرست دارد که زیاد هم از این اوضاع راضی نیست. از طرفی دیگر مامان تنهایی به مسافرت رفته تا خاله " پام " را ببیند و این موضوع آمبر را بیشتر  کُفری کرده است. از این هم گذشته پدر جدیداً قرار هایی را که با آمبر می گذارد را فراموش می کند که آمبر از این همه بی توجهی می خواهد آتش بگیرد که اما با یک تصمیم جدید...

 


برشی از متن کتاب


در دفتر مدیر... همه چیز خیلی جدی به نظر می رسید. او یکی از بزرگترین میزهایی را داشت که در عمرم دیده بودم. و یک صندلی بزرگ، از آن هایی که آدم می تواند تویش بچرخد. فقط نمی توانستم تصور کنم آقای رابینسون چه طوری توی این صندلی می چرخد و می چرخد. روی میزش عکس های خانوادگی اش را گذاشته بود این طور که معلوم بود او دو تا بچه و یک زن داشت. هیچ وقت فکر نمی کردم مدیر مدرسه بچه ای داشته باشد که توی گوشش حلقه انداخته باشد(  دخترش  ) و بچه ای داشته باشد که به موهایش ژل بزند. (  پسرش  ) به نظرم خانواده اش هنوز با هم زندگی می کنند و خانواده ی خوشبختی هستند. شرط می بندم بچه های آقای " رابینسون " هیچ وقت مجبور نیستند جا به جا بشوند. شرط می بندم پدر و مادرشان هیچ وقت طلاق نمی گیرند. آهی کشیدم... آهی خیلی بلند. آقای رابینسون به جلو خم شد و گفت: « آمبر. دوست داری درباره ی چیزی که آزارت می دهد با من صحبت کنی؟ » از بالای میز نگاهی بهش انداختم، سرم را به علامت نه تکان دادم و بعد شروع کردم به حرف زدن. سرم جواب منفی دادو دهانم شروع کرد به حرف زدن، کاری نمی شد کرد. اول از جدایی پدر و مادرم برایش گفتم و رفتن پدرم... و این که اوایل مامانم چه قدر گریه می کرد... و بعد رفتن بابا به پاریس... و بعد برگشتنش... و این که چه طور مامان با مکس آشنا شد و تصمیم گرفتند ازدواج کنند... و این که نمی دانستم کدام را انتخاب کنم... مکس یا پدر... و این که چه قدر درسم در کلاس خانم حالت بد بود و این که تکالیفم را انجام نمی دادم یا با خودم نمی آوردم... این که چطور حالا همه ی تکالیفم را خوب انجام می دهم... و این که چطور الان مامان تصمیم به فروش خانه گرفته و من مجبورم ترک تحصیل کنم... و اگر اصلا چیزی که من می خواهم برای شان مهم نیست چرا من باید به خاطر آن ها به دردسر بیفتم...

نویسنده: پائولا دانزیگر مترجم: فرمهر منجزی انتشارات: افق

مشخصات


ثبت دیدگاه


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب آمبر براون از حسودی کبود می شود! (آمبر براون 9)" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل